1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

قرآن طبیب فكر و روح بشر -

شروع موضوع توسط Am!R~Mr ‏18/10/11 در انجمن معارف اسلامی

  1. قرآن كريم در ارتباط با انسان، مقاماتي را داراست مقام هدايت و رهبري، تذكر و ارشاد و بشارت و انذار و غيره، از ميان اين مقامات، مقامي خاص وجود دارد كه دو خصوصيت مهمّ را داراست:
    اول: اغلبِ مقاماتِ ديگر در اين مقام، نهفته است.
    دوم: اوليّه‎ترين و ضروري‎ترين شأن و مقام، در برخورد با بشريّتِ گمراه و درمانده محسوب مي‎شود؛ اين كدام شأن و مقام مي‎باشد؟ قرآن پاسخ مي‎دهد:
    «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَساراً».[1]
    (و پيوسته از قرآن فرو مي‎فرستيم آنچه را كه ماية شفاء و رحمت براي مؤمنين مي‎باشد و ستمگران را چيزي جز سرمايه باختگي نمي‎افزايد).
    اين مقام، «مقام طبابت» روح و فكر بشر مي‎باشد؛ اصلاح انديشة فاسد و درمانِ فساد اخلاقي و آلودگي روح، و اين مقامي است كه بشر به بن بست رسيده، در بِدَر، بدنبال يافتنِ آن در جستجو و تكاپوست.
    ـ طبابت انحصاري قرآن:
    اين مقام در واقع شأنِ انحصاري خداوندِ‌ عالم مي‎باشد؛ اين خداست كه درمان كنندة دردها و امراض بشر مي‎باشد، از اين رو در دعاي «جوشن كبير و كميل» دردمندانه او را چنين مي‎خوانيم:
    «يا طَبيبَ الْقُلُوبِ، يا طَبيبَ مَنْ لا طَبيبَ لَهُ»، «يا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ وَ ذِكْرِهُ شِفاءٌ...».
    (اي طبيب دلها، اي طبيب آنكه برايش طبيبي نيست)، (اي كسي كه اسمش دارو و يادش شفاست).
    بارزترين جلوة طبابتِ خداوند، از طريق كلامش، قرآن و اوليائش، پيامبر و اوصياء پيامبر متحقق گشته است.
    قرآن و معصوم ـ عليه السّلام ـ به اذن الهي، مقام طبابت بشر را با هم بر عهده دارند و به همين جهت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ پيامبر اسلام را چنين معرّفي مي‎نمايد:
    «طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أحْكَمَ مَراهِمَهُ وَ أحْمي مَواسِمَهُ يَضَعُ ذلِكَ حَيْثُ الْحاجَةُ إلَيْهِ».
    (رسول خدا، طبيبي است دوره گرد به همراه طبش، براستي مرهمها را محكم كرده و ابزار داغ را سخت گداخته است، آن را هر جايي كه نياز افتد قرار مي‎دهد ـ و درمان مي‎كند ـ).
    «مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذانٍ صُمٍّ وَ ألْسِنَةٍ بُكُمٍ مُتَتبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَواطِنَ الْحَيْرَةِ».
    (درمان قلوبي كه ـ ازديدن حقيقت ـ كور و گوشهايي كه ـ از شنيدن سخنِ حق ـ كر و زبانهايي كه ـ از بيان حقيقت ـ لال مي‎باشند؛ او با دارويش جايگاههاي غفلت و بي‎خبري و مكانهاي حيرت و سرگشتگي را جستجو مي‎كند ـ تا درمان نمايدـ).
    «لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأضْواءِ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنادِ الْعُلُومِ الْثاقِبَةِ فَهُم في ذلِكَ كَالْأنعامِ الْسّائِبَة وَ الْصُّخُورِ الْقاسِيَةِ».[2]
    (بشريتي كه با اشعة حكمت روشني نيافته‎اند و با آتش زنة علومِ نافذ و رهگشا، در وجودشان جرقه‎اي شكل نگرفته است، پس در اين شرايط، همچون چارپايان سرگشته و رها و صخره‎هايِ سخت غيرقابلِ نفوذ مي‎باشند ـ كه سخت نيازمند رهنمايي و هدايت هستند ـ).
    ـ ايمان به طبابت انحصاري و قطعي قرآن:
    از آنجا كه قرآن كريم سِمَت طبابت را از خداوند عالم اخذ كرده است پس نسخه‎اش منحصر به فرد و قطعي است:
    «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدي وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ».[3]
    (اي مردم از جانب پروردگار شما بسويتان محتوايي سراسر انذار و بشارت و يكپارچه بهبودي بخشِ امراضِ مستقر در سينه‎هاست و سراسر هدايت و رحمتي گسترده براي مؤمنين است).
    قرآن كريم به تمام حوزه‎هاي معارف انساني، در آنچه كه به درمان و هدايت و رشدِ فكر و روح بشر مربوط مي‎شود، نظر داشته، روشنگريها و ضوابط و احكام آنها را بيان فرموده است و هيچ مسأله‎اي نيست كه قرآن آن را فروگذاشته و نظر قطعيِ خود را در آن زمينه بيان نكرده باشد؛ اين وسعت برخورد و قاطعيت در حكم، از استحكام پايگاه قرآن، ناشي مي‎شود، كه سخنِ خالق عالم است و محيط بر همة عوالم، و آگاه بر مصلحت بشر است و در حلِّ معضلات[4] خبرگي دارد:
    «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمِينَ».[5]
    (و بتدريج بر تو كتاب را فروفرستاديم در حالي كه بيانگر هر چيزي است و سراسر هدايت و رحمت و مژده‎اي است براي تسليم شدگان).
    بر اين اساس قرآن كريم تمام مكتب‎ها و مدّعيان هدايت و ارشاد بشر را به مبارزه طلبيده مي‎فرمايد:
    «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»[6].
    (بگو اي پيامبر اگر تمام انس و جنّ اجتماع كنند بر اينكه همانند اين قرآن را ارائه دهند ـ هرگز ـ همانندش را نمي‎توانند بياورند اگر چه گروهي از ايشان مددكار گروه ديگر شوند).
    اين هجوم و جسارت قرآن با وجود كبر و غرور مدّعيان، تاكنون بدون پاسخ مانده است، و جرأت رويارويي مستقيم با قرآن را در خود نديده به كذب و افترا و تهمت متوسل شده‎اند تا شايد از اين طريق، با ستمگري، جلو نفوذ گستردة قرآن را بگيرند.
    بنابراين آنكه روي به اين طبيب مي‎آورد بايد از طبابت مدعيان به يأس رسيده باشد؛ تا اين يأس حاصل نشود و اميدي بجاي ماند، نمي‎توان از طبابت قرآن بهره‎مند شد چرا كه نسخه‎هاي قرآن، همه با هم مرتبط بوده، در پيوند با هم تأثير خود را مي‎گذارد، كنار گذاردن بعضي از آنها، موجبِ اختلال در تأثير نسخه‎هاي ديگر گشته، هلاكت را بدنبال مي‎آورد.
    [1] . اسراء/ 82.
    [2] . نهج البلاغه، خطبه 108.
    [3] . يونس/ 57.
    [4] . دركِ كوتاهي و محدوديت ابزار حركت انساني: غريزه، فكر، عقل، علم و قلب، و ناتواني آنها با توجه به مقاصد بلند انسان (رسيدن به حيات ابدي و قدرت لايزال و عزت پايدار و لذت بي‎الم دائمي و زيبايي مطلق) به همراهِ انس با قرآن ما را به جامع الاطراف بودن پيام قرآن واقف مي‎سازد و تأثير عميق آن را در حوزة حس، فكر و استنتاج، عقل و سنجش و كشف و شهود قلبي مي‎يابيم و به دركهايِ گسترده‎تر از روابط خود با خود و جهانِ بيرون نايل مي‎شويم.
    [5] . هُديً: جهت سير انسان، رَحْمةً: عنايت و لطف و عطوفت و همراهيِ خداوند، بُشْري: اميد بخشيدن در زمينه اضطرار و حيرت و بيچارگي را مي‎تواند اشاره كند.
    [6] . اسراء/ 88.
    ولي الله نقي پور ـ تدبر در قرآن -