سگ گله نباشیم چند روز پیش فرصتی پیش اومد که برای ساعاتی بریم تو دل طبیعت و از دنیای آهنی و آلودگی و صدای بوق ماشینا بدور باشیم،اتفاقا نزدیکی ما چوپانی بود که گله اش رو برای چرا آورده بود و ی سگ خوشگل به اسم شرکی داشت ، شرکی با تمام حواسش مواظب گوسفندا بود و همش دور گله میدوید . ما چوپان رو دعوت کردیم که بیاد پیشمون و بامون هم سفره بشه و اونم پذیرفت . وقتی شرکی اومد پیشش من خواستم مقداری گوشت بش بدم ولی چوپان حرفی زد که من برای دقایقی به فکر فرو رفتم حتی رفتم پشت ی صخره کوچیک و گریه کردم. چوپان گفت ما به سگ گله فقط نون خشک میدیم ، گوشت نمیدیم اصلا اینطور هوس گوشت نمیکنه و همیشه گشنه هست و دنبالمون میاد . شرکی هم رفت یکم دور تر ما ایستاد و ی نگاهی به گوشتا کرد و سرش انداخت پایین و رفت . با خودم گفتم تو جامعه واقعی هم همین رفتار با من شده و مثل سگ گله بام زیاد رفتار شده چون سگ وفادار بود این بلا سرش اومد و بازم حق رو به گرگ ها دادم که برای نون التماس نمیکردن و چوپان و گله اش رو ی لقمه میکردن،نه مثل شرکی که سزای وفاداریش ی تیکه نون خشکه. شرکی رو خودم دیدم و خودم رو شرکی. منم اونوقتا که عاشق بودم چون وضعیت اقتصادی خوبی نداشتم و وفادار بودم مثل همین شرکی بام رفتار میشد . وقتی که برای دانشگاه مجبور بودم کار کنم فامیل به ظاهر میگفتن بیا کار کن و در واقع ی تیکه نون خشک مثل شرکی جلوم مینداختن... تو زندگی سعی کنیم سگ گله نباشیم و به هر انسانی به چشم حامی نگاه نکنیم و الکی همه جا وفادار نباشیم چون میشیم شرکی. وفاداریت رو فقط به خداوند ثابت کن . سگ گله نباشیم....... نویسنده : میلاد غریبی زاده || ۱۴۰۰/۱/۱۵ منبع: شعر نو