آیدای خوشگلم! تو همزادِ من هستی. من سایهیی هستم که بر اثرِ وجودِ تو بر زمین افتادهام زیر پاهایت و اگر تو نباشی من نیستم. تو را دوست، دوست، دوست می دارم... شاملو
از رهی معیری به فریبا گل نیست چنین سرکش و رعنا که توئی مه نیست بدین گونه فریبا که توئی غم بر سر غم ریخته انجا که منم دل بر سر دل ریخته انجا که توئی
«ذهنم مغشوش است و دلم گرفته است و از تماشاچی بودن دیگر خستهام. به محض اینکه به خانه برمیگردم و با خودم تنها میشوم، یکمرتبه احساس میکنم که تمام روزم به سرگردانی و گمشدگی در میان انبوهی از چیزهایی که از من نیست و باقی نمیماند گذشته است.» _قسمتی از نامهی فروغ به ابراهیم گلستان.
به جاهایی فکر میکردم که باید با هم برویم .. جاهای کوچکِ گمنام ، که فَقط بگویَم با آناییس رفتیم اینجا . اینجا غذا خوردیم یا رقصیدیم یا با هم مَست کردیم . [ از نامههای هنری میلر به آناییس نین ]
باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که و حق با عدالت موافقتر وبا رضایت توده مردم هماهنگتر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودىخواص را بىاثر مىسازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست از امام علی به مالک اشتر
در اين لحظه دلم برايت پر مي زند و اگر نتوانم به تو برسم آرزو مي كنم تا وقتي كه ديگر هرگز نتوانم شكايتي بكنم همچنان مشتاق و پردرد بمانم. از توماس آتوی به باری
به من بنویس که تو هم درانتظار سحری هستی که پرنده ی عشق ما در آن آواز خواهد خواند. احمد تو -29 شهریور 42 نامه های "احمد شاملو" به آیدا
اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی. و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی این زندانی، اسیر تو نیست- که ای کاش بود در خدمت تو، مرید تو، بنده ی تو... نادر ابراهیمی به همسرش
توی این خانهای که من زندگی میکنم یک گَله زن و دختر دانشجو از ملیتهای مختلف زندگی میکنند. زندگی زنانه چقدر جالب و تماشایی است. من هیچوقت این کارها را نکردهام. در صبح حَمام میگیرند. زیرابرو برمیدارند. ورزش میکنند. موهایشان را بیگودی میپیچَند. هی صورتشان را توالِت میکنند. هی میشویند. همینطور با لباس خواب توی کریدورها میچرخند و بلندبلند حرف میزنند و آواز میخوانند و همهی این فعالیتها برای اینست که تلفنی زنگ بکِشد و مردی شب دعوتشان کند به یک قهوه یا یک هامبرگر و بعد هم یک هتل و یک تخت یکشبه. و من همینطور نگاهشان میکنم. چقدر راحت و خوب است که آدم فقط یک ماده باشد. ماده بودن برایِ یک زن آسانترین راه گذراندن زندگیست. #فروغ_فرخزاد - از نامههایِ فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
در سال ۱۸۰۹ بتینا برای گوته نوشت: "تمایل شدیدی دارم که شما را برای همیشه دوست بدارم". این جملهیِ بهظاهر پیش پا افتاده را به دقت بخوانید. از کلمهیِ عشق مهمتر، کلمههایِ "همیشه" و "تمایل" است! آنچه بین آن دو جریان داشت، عشق نبود، جاودانگی بود... | جاودانگی / میلان کوندرا |