در آستانه سال نو، شکوفههای درختان باغ سنتی خبر از آمدن بهار میدهند. خبر از نو شدن و رویشی دوباره برای ما
الهی حال دلتون خوش باشه همیشه الهی که به هرچیزی که تو زندگیتون میخواین اگه به صلاحتون هست برسید الهی همون جایی باشین که دلتون میخواد الهی همیشه خدا باهاتون باشه آخر سالتون قشنگ
بهترین فصل، تو ای تازه بهار ..... غصه ها را ببر امید بیار.... . خبر از لحظه ی دیدار بده.... خبر از آمدن و ماندن یار.... . باز کن پنجره ها را به نسیم... پاک کن سینه ی ما را زغبار.... . ای که بر هر وجب از پیرهنت... طرحی از سبزه و گل رفته به کار... . دور از دشمن و بدخواه و رقیب... همنشین مه و بستان و نگار.... . هر سری را به سری گرم کن و ... هر کسی را به کَسش باز سپار.... . . غصه ها را ببر امید بیار......
جیییییییییییغ بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه های شسته ، باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهارخوش به حال روزگار ... خوش به حال چشمه ها و دشتها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز خوش به حال جام لبریز ازشراب خوش به حال آفتاب ؛ ای دل من، گرچه در این روزگار جامه رنگین نمیپوشی به کام باده رنگین نمیبینی به جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که میباید تهی است جیییییییغ عید همگی مبااااااارک سال خوبی داشته باشید همراه با لبخند و لبخند و لبخند و... جییییغ های فرابنفش
گفته بودند از پس هر گریه آخر خندهایست این سخن بیهوده نیست زندگی مجموعهای از اشک و لبخند است خندهی شیرین فروردین بازتاب گریه پربار اسفند است. ای زمستان! ای بهار بشنوید از این دلِ تا جاودان امیدوار: گریهی امروز ما هم، ارغوانِ خنده میآرد به بار فریدون مشیری سال نو را پیشاپیش به همه تبریک میگم و امیدواریم سال نو با پایان سال تیرگی ها ، پیام آور شادی و امید برای مردم ایران باشد.
من بهارم تو زمین من زمینم تو درخت من درخت ام تو بهار ناز انگشت های بارون تو باغ ام میکنه میون جنگل ها تاق ام میکنه. تو بزرگی مثل شب. اگه مهتاب باشه یا نه تو بزرگی مثل شب. خود مهتابی تو اصلا خود مهتابی تو . تازه ، وقتی بره مهتاب و ،هنوز شب ِ تنها باید راه دوری بره تا دم دروازه ی روز مث شب گود و بزرگی مث شب. تازه ، روزم که بیاد تو تمیزی مث ِشبنم مث ِ صبح. تو مث ِ مخملی ابری مث ِ بوی علفی مث ِ اون ململ ِ مه ِ نازکی اون ململ ِ مه که رو عطر علفا ، مثل بلاتکلیفی هاج و واج مونده مردد میون موندن و رفتن میون مرگ و حیات . مث ِ برفائی تو . تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه مث ِ اون قله مغرور ِبلندی که به ابرای سیاهی و بادای ِ بدی می خندی... من بهارم تو زمین من زمین ام تو درخت من درختم تو باهار، ناز انگشتای بارون ِ تو باغ ام میکنه میون جنگل ها تاق ام میکنه. + امیدوارم ۹۹ بشه ی معجزه ی زندگی هممون ! ۲۹ اسفند ۹۸ دم دمای باهار :)
میخواهم برگردم به روزهای کودکی.. آن زمانها که پدر تنها قهرمان بود عشق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطهى زمین، شــانههای پـدر بــود بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند تنــها دردم، زانوهای زخمـیام بودند تنـها چیزی که میشکست، اسباببـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود! حسین پناهی ------------ امیدوارم سال 99 برای همگی خوب باشه. با آرزوی بهترین ها برای دوستان
آب زنید راه را هین که نگار میرسد مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد • سال جالبی رو نگذروندیم همگی! سال پر از حادثه، پراز تلخی... حتی این دقایق اخرش داره جونمونو میگیره ولی امیدوارم بتونیم با دلی خوش به ۹۹ عزیز تکیه کنیم و بتونیم خودمونو، حال مونو و حتی دل مونو بسپریم بهش کاش امسال بهترین سال زندگی همه مون باشه بهترین اتفاقا براتون رقم بخوره آمین