برای دوست داشتنت محتاج دیدنت نیستم... اگر چه نگاهت آرامم می کند محتاج سخن گفتن با تو نیستم... اگر چه صدایت دلم را می لرزاند محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم... اگر چه برای تکیه کردن ، شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است! دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم دوست دارم بدانی ، حتی اگر کنارم نباشی ... باز هم ، نگاهت می کنم ... صدایت را می شنوم ... به تو تکیه می کنم همیشه با منی ، و همیشه با تو هستم، هر جا که باشی!......
ای آنکه دوست دارمت ، اما ندارمت برسینه می فشارمت ، اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره ای تاصبح می شمارمت ، اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می گذارمت اما ندارمت می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان در باغ دل بکارمت ، اما ندارمت می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل برسر نگاه دارمت ... ، اما ندارمت
بغل کنم ... که دلم انقلاب می خواهد ، میان بحرِ سکوتت ، حباب می خواهد .. خیال کن که نخوابیده ام ، هزاران سال ! میانِ دو بازوت ، خواب می خواهد ..
مونالیزا بی لبخند شیراز بی حافظیه پاییز بی باران دریا بی موج همه را تجسم کن "من" بی "تو" همانقدر، نچسب و دلگیرم... . . .