هویج که یک کیسه گرفتیم برا مرخصی هم ۱۴ روز دادن تو استعلاجی خود مرکز بهداشت . یک برگه بهم دادن و کتبا اعلام کردن برای ادارمون، انشاالله که همیجور رد شه بره . متشکرم
نمیدونم چرا تو اون لحظه انگار تو یه خلا بودم یجایی ک هیچ صدایی و نمیشنیدم فقط صدای قلبمو میشنیدم و برق چشای عزیزامو میدیدم اصلا ب جمله ای ک میخواستم بگم فکر نکردم استرس نداشتم نگران نبودم اروم بودم و توی قلبم یه حس خوبی لحظه ب لحظه زیاد تر میشد اینم از این بله رو گفتیم و تامام + ممنونم بی نهایت از مهر و محبت همه کسایی که تگم کردن پیام دادن تاپیک زدن تبریک گفتن و مهربونیشونو ثابت کردن عذرمیخوام که نشد درست تشکر کنم ولی گفتم فعلا عذرخواهی کنم که نشده انچنان ک باب دلم باشه تشکر کنم ازتون ایشالله جبران میکنم مهرتونو♡
هر از گاهی که وسواس مرتب بودن و نبودن چیزهای اضافی یا آدم های اضافی میاد سراغم میفتم به جون لیست مخاطب هام تو تلگرام یا واتس اپ یا فالوور های اینستا. تو تلگرام اونایی ک ماه هاست نیومون رو از لیست مخاطب هام حذف میکنم، کانالهایی ک خیلی ضروری نیستن رو پاک میکنم و گاهی ب ضررم شده این پاک کردن ها و بعد از مدتی دنبال فایل یا متن یا عکسی بودم ک داخل فلان چتم بوده ولی پاکش کردم:/ و البته این کار یکی از لذت بخش ترین کارهاست برام و گسترده تر شده تا جایی که دیگه رفتم سراغ درایوهای لپ تاپ:/ چند وقت پیش چند نفرو ک همو فالو داشتیم انفالو کردم و از فالوور هام دلیت کردم، اونهایی ک حس کردم بخاطر رو دربایستی درخواست منو قبول کردن یا اونها اول فالو کردن اما موندن توش! و جالب اینجا بود که فرداش مجدد منو فالو کرد اون فرد:/ پس چرا هی این حس بمن القا میشد ک تو از بودن تو صفحه ی من احساس خوشایندی نداری! اینکارو تو زندگی واقعیمم میکنم، آدمایی که حس میکنم با جون و دل کنارم نیستن رو کنار میزارم تا جایی که نسبتم با اون فرد اجازه بده. و بودن آدمایی ک از خداشون بوده و رفتن ک رفتن و دور شدن حتی در حد نسبت درجه یک و دو فامیلی و آدمایی ک دلتنگ شدن و منم دلتنگشون شدم و فهمیدیم ک کنار هم میتونیم خوش باشیم. بالاخره بعد از بردن آبروی معلما برای چندرغاز، گویا رتبه بندی تایید شده و قراره اجرا بشه، خیلی مشتاقم حکمم رو ببینم بعد از اعمال رتبه بندی:/ من هی تصمیم میگیرم مانتو ندوزم و اماده بخرم باز ی پارچه میبینم کلِ قل و قراری ک با خودم گذاشتمو میبرم زیر سوال:/ الان تو مرحله ی اینکه من دیگه پارچه نمیخرمم تا سر برج:/
کارای رضا عطاران و سروش صحت رو با صد تای مهران مدیری عوض نمیکنم :/ چقدر تو بی نمکی آخه مرد جالبه که قبلا به سریالها و برنامههاش میخندیدم ولی الان به نظرم خیلی لوس میان. ولی شما بگو خانه به دوش و ساختمان پزشکان و شمعدونی، برای بار هزارم میبینم و میخندم : )))
خسته نباشی نرگس + تایپیک " یادش بخیر " رو خوندم چقدر خاطره برام زنده شد ، سریال ها و کارتون ها ... وسیله ها ... بازی ها...حال و هوا ... وای حال و هوا... واقعا یادش بخیر دوران کودکی ، کاش میشد برگردم به قبل از 10 سالگیم
سخند پسندی عجیبم.. نرگس به هیچکس هیچی هدیه نمیدع ولی تو تقدیمی های دسته جمعی یک اسمی حتما ازش هست...چرا واقعا؟!