۱ـ در چهار راه عقاید ، افکارم پشت چراغ خطر متوقف شد. ۲ـ وقتی آخرین نگاهش را ذخیره نمودم ، قلبم ویروس گرفت. ۳ـ در روزهای بارانی ، سایه ام بدنبال کارهای شخصی اش میرود. ۴ـ قرص ماه ، مسکن عشاق است. ۵ـ در آخرین دم ، بازدمی وجود ندارد. ۶ـ با زور اسلحه ، سطح فکرش را بالا برد. ۷ـ سخنرانان حرفه ای عاشق میکروفن هستند. ۸ـ گاهی پرنده خیالم پروازهای برون مرزی دارد. ۹ـ من با رویا زندگی میکنم و رویا با دیگری . ۱۰ـ وقتی حواسم را جمع کردم به دارائی هایم اضافه شد. نویسنده: سهراب گل هاشم
كاريكلماتور واژه ی کاریکلماتور ابداع شاد روان احمد شاملو ست و معروفترین کاریکلماتور نویس ایران زنده یاد پرویز شاپور است. تمام حشراتي را كه براي تغذيه از جسدم وارد گورم شده بودند بلعيدم. براي اينكه صداي قلبم ناراحتم نكند شبها آن را خارج از قفسه سينه ام مي گذارم. اينكه قطرات اشكم را با دانه هاي باران اشتباه نكنم در روزهاي باراني اشك نمي ريزم. با دسته گل به استقبال ميكربي كه تازه وارد بدنم شده بود شتافتم. شير فكرم را باز كردم و گلدان شمعداني را از فكرم سيراب نمودم. از وقتي گياهخوار شده ام به جاي خون در عروقم كلروفيل جريان دارد. فلسفه به وجود آمدن شب فقط به خاطر اين است كه ما بتوانيم روزها را شماره كنيم. مرحوم پرويز شاپور
گشادي جيب بعضي ها، بزرگ تر از سوراخ لايه ازن است. * نوک قلم پاچه خوار هميشه چرب است. * بعضي ها حساب پس مي دهند و بعضي ها حق حساب. نقاش فقير، بر بومش خجالت مي کشيد. * عدد يک را دست کم نگيريد، يک عمر، يک زندگي، يک انسان! * بعضي ها رو دست ندارند و بعضي ها زير دست. عاشق با «تلسکوپ» به دنيا نگاه مي کند و حسود با ميکروسکوپ. * چون خودش کر بود فکر مي کرد مردم لال هستند. * آن هايي که بلند فکر مي کنند هيچ وقت کوتاه نمي آيند. * از وقتي آلبالو، گيلاس گران شد، چشمانش انگور می چيد. در کشورهای عقب مانده به قلم های بی جوهر آزادی داده می شود . قبض آب را که دید برق از سرش پرید . کشاورز عصبانی ، بادمجان را زیر چشم می کارد . وقتي آسمان دلم ابري مي شود، باران اشک از ديدگانم فرو مي ريزد. * به افکار بيدارم قرص خواب دادند. * بدون عينک تمام سازها را تار مي بينم. عجب زمانه اي شده! گذشت هم درگذشت. * انسان با گذشتي بود، از من هم گذشت. چون وقتمون خیلی کم بود ، همه چیز بین ما زود تمام شد . وقتی از کارخانه باز نشسته شد در کار خانه با همسرش شریک شد . وقتی آبله مرغان گرفتم بیش از همه از خروس ها وحشت داشتم . وقتی از چشمم افتاد دست و پایش زخمی شد . خنده ، اسلحه ای بزرگ در جنگ زندگی است . بهترین و راحت ترین جا برای زندگی ، زندگی در رویاست .صدای عشق را پشت نگاهش غافلگیر کردم .کویر ذهنش ،تشنه یک بارش نرم بود
کاریکَلِماتور نامی است که پرویز شاپوردر سال ۱۳۴۷بر نوشتههای خود که در مجلهی خوشهبه سردبیری احمد شاملوچاپ میشد گذاشت این واژه حاصل پیوند «کاریکاتور» و حرف «ک» مخفف«کلمه» است. به دید شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شدهاست.[۱] کاریکلماتور نثر است . -بازی زبانی دارد تا بتواند گفتنی ها را دیدنی کند (تصویری) -طنز دارد. -کاریکلماتور از نظر معنایی ، صراحت دارد . -کاریکلماتور از چند معنایی واژه ها سود می برد. -کاریکلماتور،معمولا از بدیهیات و روزمره ها و دم دستی هاست . سابقه ای در ادبیات کهن به عنوان یک ژانر ندارد . اما می شود نمونه هایی در نثر و نظم پیدا کرد . ایجاز از ویژگی های کاریکماتور است . -درکاریکلماتور نوعی نازک اندیشی مانند سبک هندی دیده می شود.