رابیندرانات تاگور زاده ۷ مه ۱۸۶۱ و درگذشته ۷ اوت ۱۹۴۱ شاعر، نمایشنامهنویس، فیلسوف، موسیقیدان و چهرهپرداز اهل بنگال هند بود. شهرت او بیشتر برای شاعری و بهعنوان نخستین آسیایی برنده جایزه نوبل بود. پدرش دبندرانات (مهاریشی) و مادرش سارادادیوی نام داشت. پدر تاگور غزلهای حافظ را حفظ بود و به اشعار فارسی علاقه وافری داشت، او خود را متعلق به سرزمین ایران میدانست. به تاگور لقب گوردیو (Gurdev) به معنای پیشوا دادهاند. وی از سردمداران دیرین و مدافعان سرسخت استقلال هندوستان بهشمار میآید. رابیندرانات تاگور بزرگترین شاعر ایالت بنگال است، که به زبان هندی و زبان بنگالی شعر میسرود و اشعار خود را به انگلیسی نیز ترجمه میکرد. هم سرود ملی هند و هم سرود ملی بنگلادش از تصنیفهای تاگور است. او از کودکی اشعاری نغز میسرود و در زبان و ادبیات شبه قاره هند انقلاب پدیدآورد. به ویژه اشعار موسوم به گیتانجالی معروفیت فراوان دارد و به زبانهای بسیاری ترجمه شدهاست. علاقه او به ایران بسیار زیاد بود چراکه به نظر او فرهنگ ایرانی و هندی ریشهای مشترک دارند و شاید به همین دلیل بود که جشن هفتادمین سال تولدش در سال ۱۹۳۲ در ایران برگزار شد. تاگور طی دو دیدارش از ایران از مزار سعدی، حافظ، فردوسی و دیگر نقاط ایران نیز بازدید کرد. سفر زیاد رفت، ولی ایران برایش یک جای دیگری بود؛ خودش را از تبار ایرانیها میدانست و چنان شیفته فرهنگ ایرانی بود که با افتخار میگفت: «من ایرانیام». تاگور بیش از شصت جلد از آثار منظوم خود منتشر نمود و داستانهای بزرگ، مقالات، نمایشنامههای او به اغلب زبانهای زنده دنیا ترجمه شدهاست. از آثار جاویدان او میتوان «سلطان قصر سیاه»، «میوه جمع کن»، «اشعار خیبر»، «رشتههای گسسته»، «نامههایی به یک دوست»، «پیوند آدمی»، «مذهب بشر»، «شخصیت»، «نکاتی از بنگال»، «هدیه عاشق» و «چیترا» را نام برد.
چند جمله کوتاه از «رابیندرانات تاگور»; ـ هر کودکی با این پیام به دنیا میآید که خداوند هنوز از بشر ناامید نشده است. ـ آنکه میخواهد نیکوکاری کند، بر در میکوبد و آنکه عشق میورزد، در را باز خواهد دید. ـ خشم زن مانند الماس است، میدرخشد اما نمیسوزاند. ـ اگر انتظار و توقع نداشته باشی همه دوست تو هستند. ـ نمیتوانید فقط با خیرهشدن به آب، از دریا بگذرید. ـ امید، نان روزانه آدمی است.