سلام ما در اقیانوسی از انرژی زندگی میكنیم. هستی تاروپودش از انرژی است و ما بعنوان بخشی از این هستی از آن جدا نیستیم، از طریق خودآگاهیمان با این جهان در ارتباطیم. نحوه ارتباطمان با هستی اندازه خودآگاهی ما را مشخص میكند. خودآگاهی كوچك، ما را محدود كرده و از تماس با سطوح بالاتر انرژی باز داشته . هر چه نسبت به توانمندیها و قوانین روحمان و قوانین حاكم بر هستی آگاهتر باشیم از حیطه جسم مادی فراتر می رویم . در واقع مانع پرواز روح، جسم نیست بلكه خودآگاهی محدود ماست. خودآگاهی كه منتج از شیوه زندگی است كه اتخاذ كردهایم. برای تغییر این خودآگاهی لازم است بخشهای خاصی به زندگی اضافه شده، یا كم گردد و یا به نوع خاصی تغییر كند. در فیزیك گفته شده است كه ارتعاش منبع ایجاد موج است كه دارای الگوی حركتی تكرار شوند در زمان است كه به آن فركانس میگویند. هرچه فرکانس بیشتر باشد انرژی بیشتری بوسیله موج منتقل میگردد. دانش باطنی از همراهی دائمی انرژی ـ آگاهی خبر داده است. یعنی هر چه انرژی ـ آگاهی بالاتر رود، فركانس بالاتر میرود و با سطح بالاتر كه ارتعاش بالاتر دارد ارتباط برقرار میكند و ما را قادر میسازد كه به كالبد انرژیهای خود و دنیا هایی با سطح ارتعاشی بالاتر دسترسی پیدا كنیم. در دانش متعارف به موانع پرواز روح به این صورت پرداختهاند انسان را لایههایی احاطه كرده است كه هر سطح نسبت به سطح پایینتر از سیالیت بیشتری برخوردار است. از این نظر، كالبدهای ما مثل آبی هستند به همراه موادی كه غلظت آن در هر سطح متفاوت است و در بالاترین سطح روح است كه مانند نور است. از دیدی دیگر جسم اثیری شبیه مقداری بخار است كه داخل یك لوله قرار گرفته است قسمت پایین آن سخت و فشرده و هر قدر بالاتر رود رقیقتر و سیالتر میگردد ـ در واقع غلظت سیالات را مانع خروج از بدن میدانند. باز از نگاهی دیگر میگویند غلظت سیالات باعث كم شدن اتصال میان كالبد مادی و هاله میگردد و وقتی از غلظت سیالات كالبد اختری كاسته شود به سوی دنیای اختری پرواز میكند. طبق نظر سیلوان مولدون تجربه كننده پرواز روح و پیرو مكتب اصالت روح مانع پرواز روح انطباق كالبد اختری باكالبد مادی است او میگوید: بدون كالبد اختری كالبد مادی قادر به هیچ عملی نیست، در نتیجه كالبد اثیری سطح ارتعاشش را پایین میآورد تا بتواند منطبق با جسم مادی بماند و كالبد مادی را به كار اندازد، بنابراین از عادتهایی پیروی میكند كه در ارتباط با جسم مادی پذیرفته است او میگوید: میتوان با بكار بردن روشهایی این هماهنگی ارتعاشی را بر هم زد و باعث شد كه كالبد اختری از مادی خارج شود. مانع دیگر عدم دسترسی به ضمیر ناخودآگاه (ذهن ناهوشیار) میباشد كه محقق كننده قصدهای ماورایی میباشد. ذهن هوشیار در حالت عادی محدود به حواس پنجگانه میباشد اگر تحقق قصدی فراتر از ذهن هوشیار باشد باید با ذهن متناسب آن انجام شود. این قصد پرواز روح و یا هر قصد فراتر از ذهن هوشیار باید با ذهن مناسب آن انجام شود. این قصد باید به شكلی به ذهن ناهوشیار برسد تا عملی شود. شیوه راندن قصد پرواز روح به ذهن نا هشیار مهم است مثلا با تلقین کمتر کاری از پیش می بریم اما اگر در شرایط بین خواب بیداری باشیم و در کالبد اختری هشیار باشیم ، راحت تر می توانیم قصد را به آن منتقل کنیم یكی دیگر از موانع مطرح شده در پرواز روح بسته بودن چاكراها میباشد. چاكراها برای ورود و خروج انرژی به هاله هستند. هر چاكرا قابلیت و توانای خاص خودش را دارد و نسبت به اینكه كدام چاكرا بازتر باشد، تعیین كننده قابلیت ما خواهد بود. هاله قوانین اختصاصی خودش را دارد و نتیجه بخش بودن هر روش بستگی به انطباق كامل روش با این قوانین دارد. هاله درهای ورود و خروجی دارد كه هر كدام با كلید خاص گشوده میشوند. این قفلها و كلیدها باید به درستی شناسایی شوند وكلید نامناسب و یا استفاده نامناسب از كلید درست قفل را خراب میكند و یا از كار میاندازد.
چرا پرواز روح نمیكنیم؟ وقتی اسم پرنده را میشنویم اولین چیزی كه در ذهن ما جرقه میزند این است كه پرنده باید پرواز كند. اما چه اتفاقاتی میتواند باعث بشود كه یك پرنده نتونه بپره. اولین چیزی كه به ذهن من میرسد، شترمرغ است. شتر مرغ هم مثل پرندههای دیگر دو تا بال دارد اما چون وزنش خیلی سنگینه و پرهایش كوچك هستد، نمیتواند پرواز كند ( البته در عوض خیلی تند میدود) . مشكل دیگری هم كه ممكن است باعث شود یك پرنده پرواز نکند، اسارت پرندهست یك پرنده اسیر هر چقدر هم كه پر پر بزند و خودش را به در و دیوار قفس بكوبد نمیتواند پرواز كند مگر اینكه یا دیوار رو بشكند یا یک دست مهربان بیاد و قفس رو باز كند. حالا اگر در قفس باز بود و باز هم پرنده نتوانست پرواز كند باید نگاهی به بالهایش بیندازد، شاید بالاهایش را با زنجیر بسته باشند پس باید این زنجیرها رو هم باز كند سبك بشود و بتواند بپرد. البته بعد از باز كردن پرنده ممكن است در اثر عفونت ضعیف شده یا در اثر نفوذ یا هجوم ویروسها بیمار شده باشه . تازه پرنده باید بالهایش را تمرین بدهد. پرواز رو به خاطر بیاورد و تمرین مناسبی رو كه پرهش رو قوی میكند انجام بدهد. باید غذای خوب زنده بخورد و در موقع مناسب با آمادگی كامل از جای مناسب (هر پرندهای به روشی پرواز را شروع میكند مثلاً قوها نیاز به باند برای شروع پرواز دارند) شروع به پرواز كند، آنوقت موفق می شود. روح ما هم ذاتاً پرنده است و میتواند بپرد اما حالا یا در قفس اسیر است و بالهایش رو بستند، یا اینكه بالش شكسته و آسیب دیده، یا جسمش سنگینتر از قدرت بالهایش شده یا این كه اصلاً پرواز رو از یاد برده و نمیداند كه میتواند بپرد. موانع پرواز روح و وسایل گذر از این موانع شناخت موانع و به كارگیری عناصر و روشهای مؤثر برای تحقیق پرواز روح ضروری میباشد. موانع و گره های موجود در پرواز روح بسیار جدی هستند. موانعی كه بسادگی قابل عبور نیستند و گرههایی كه به آسانی باز نمیشوند. نسخة از قبل پیچیده شدهای هم وجود ندارد چرا كه این موانع و گرهها در همه اشخاص یكی نیستند. برای عبور باید توانمندیها و قوانین روح خود و قوانین حاكم بر هستی را بشناسیم و هماهنگ با آن عمل كنیم. عوامل، عناصر و روشهای مؤثر(وسایل گذر) به درستی شناسایی شده و از وسایلی استفاده گردد كه هماهنگ با كالبد انرژیك ما میباشد. هر استفاده نادرست و یا نابجایی میتواند زخمهایی عمیق در روحمان ایجاد كند كه به سادگی قابل ترمیم نباشد. هر چقدر موانع و وسیله عبور ؟ پرواز روح به شناخت درآیند پرواز روح امكانپذیرتر میشود. یكی از راههای رسیدن به جواب درست، درست سؤال كردن است برای اینکه این موضوع بیشتر فهم بشه برای نمونه چند سؤال را میگویم: بالهای روح كدامند؟ بالها چیست؟ چه جنسی دارند؟ درونی هستند یا بیرونی؟ جسم ما چه تأثیری برروی بالها میگذارد؟ ترس و تردید چه تأثیری در پرواز دارد؟ افكار و كلام چطور؟ عادات و شرطی شدهگیها تا چه اندازه اثر گذار است؟ اثر روابط چیست؟ تأثیر خودآگاهی چیست؟ عشق و ایمان چطور؟ آیا تمرین تأثیری دارد؟ آیا هر تمرینی را میشود انجام داد؟ از تجارب دیگران چگونه میشود استفاده كرد؟ آیا بدون حضور استاد میشود دست به تجربه زد؟ آیا منابع موجود و در دسترس كافی میباشند؟
عنصر رابطه شكل انرژیایی انسان( هاله ) تحت تأثیر عناصر مختلف زندگی به نسبتهای كم تا بسیار زیاد تغییر میكند. یكی از این عناصر رابطه میباشد. انسان موجودی اجتماعی است. در محیط خانواده و در اجتماع با اشخاص زیادی سر و كار دارد. پس بخش زیادی از زندگی انسان چون در ارتباط با دیگران است پس تاثیر زیادی بر هاله و حتی سرنوشت او می گذارد . در اینجا به نقش این عنصر در پرواز روح می پردازیم ؟ چرا نظامهای باطنی و ادیان الهی روی همنشینی با اشخاص با سطح آگاهی بالاتر اینقدر تأكید دارند؟ آیا تا به حال به احساس خود توجه كردهاید كه در بعضی مواقع در ارتباط با شخص یا جمعی احساس سبكی یا سنگینی میكنید؟ آیا در رابطهای گیر كردهاید و فكر میكنید هیچ راه خلاصی ندارید؟ چند بار تا به حال به خاطر قضاوت دیگران(تو نمیتوانی، این شدنی نیست،...) از انجام كاری منصرف شدهاید؟ فكر میكنید دلیل آن چیست؟ ما به طور مداوم در حال دادوستد انرژی هستیم و این دادوستد در روابطه انسانی بسیار ظریفتر هستند . میشود گفت هاله انسان مملو از رشتههای انرژی_آگاهی است و افكار و احساسات را به امواج تبدیل میكند و انتقال اطلاعات از هاله به بیرون و از بیرون هاله به ذهن انجام میشود. در رابطه با اشخاص بسته به نوع انرژی كه به ما میدهند از آن تأثیر میگیریم. بعضی از روابط میتواند مكنده انرژی ما باشد و ما را از هر چه انرژی حیاتی خالی كند. بعضی ها میتواند ما را در جا نگهدارد و آگاهی ما را میخکوب کند و یا انرژی منفی دهد و خودآگاهی ما را پایینتر آورد. بالا بردن سطح آگاهی لایه دفاعی ما را ضخیمتر میكند واصلاح عنصر روابطه آن ما را از عواقب منفی آن در امان نگهمیدارد.
توهمگرایی در پرواز روح این روزها كلاسهای زیادی در گوشه و كنار برگزار میشود كه در این كلاسها به تواناییهای ذاتی و درونی انسان توجه میشود. در این كلاسها چیزهایی مثل انرژی درمانی، هیپنوتیزم، روشنبینی، كتابت، پرواز روح و خیلی چیزهای دیگر از این قبیل رو آموزش میدهند، كه طرفداران زیادی هم پیدا كرده اما من یك سؤال دارم از شمایی كه به این كلاسها میروید فقط علاقمند هستید كه تجربهای این چنینی داشته باشید. چرا میخواهید پرواز روح، روشنبینی و...را تجربه كنید؟ این تجربه برای شما چه چیزی دارد كه تا این حد جذاب است؟ بعضیها كه خیلی به این مسائل(ماورائی) علاقه دارند فكر میكنند اگر كسی بتواند این چیزها را تجربه كند مثلاً پرواز روح كند از بقیه خیلی بهتر است، به كمال رسیده و از این جور فكرها و ؟؟ صرفاً مثبت. بدون اینكه بررسی كنند كه اصلاً طرف راست میگوید یا نه؟ یا اینكه آیا واقعاً هر كسی توانست این كار رو بكند آدم خیلی كاملی است؟ برعكس این گروه خوش باور آدمها، کسانی هم اصلاً باور ندارند كه امكان چنین كاری وجود داره و میگویند كه این حرفها همه اش دروغ است و خیال و هر كس میگوید كه من پرواز روح كردم یا اصلاً به درستی پرواز روح عقیده دارد صرفاً یك موجود خیال باف است. در حالیكه واقعیت این است كه در گروه اول كاملاً درست فكر میكنند و نه گروه دوم. البته چیزهای دیگری هم هست که توهم و دروغ پردازی نسبت به پرواز روح محسوب میشود. اما در جواب توهم ها من به شما میگویم كه پرواز روح وجود دارد و امكان پذیر است ولی نه اینكه هر كسی گفت من پرواز كردم باور كنیم. پرواز روح هم مثل هر واقعیت دیگری نشانههای خودش را دارد كه براساس آنها می توانیم تجربیات واقعی رو از تجربیات غیرواقعی جدا كنیم. و در جواب توهم های مربوط به انسان کامل شدن و یا سوء استفاده از امکانات پرواز روح مثل جاسوسی دیگران و یا سرک کشیدن به زندگی اطرافیان اتان ، باید بگویم که از پرواز روح بهتر است برای بالا رفتن استفاده کنید ته پایین افتادن البته که باز هم تصمیم با خودتونه و مجازات کردن اتان با ارواح مجازات گر . و در آخر نشانههای شناسایی و جدا كردن پرواز روح را از موارد غیرواقعی، توهم یا رؤیاها میگویم: 1ـ یك مرحله بیخبری، ورود به تاریكی بعد وارد جایی دیگر شدن (مثل گذشتن از یك تونل تاریك) 2ـ از بالا به خود نگاه كردن و دیدن خود در حالت خواب یا مدیتیشن و احساس بیوزنی 3ـ شنیدن صدای سوت و یا زینگ بلند و ... 4ـ حس حضور و اختیار برای حركت كردن در جایی كه هستیم. برای آنهایی که می گویند پرواز روح همان رویاست یا توهم و خیال بافی و یا ...
اما حالت مغز در پرواز روح: تحقیقات نشان داده است که در این مرحله مغز امواج آلفایی به وفور دارد كه 1 یا 2 دور كندتر از زمان بیداری است و انگار شخص در حال بیدار شدن است حركات تند چشمی و حركات بدن وجود ندارد. ضربان قلب طبیعی و مقاومت پایه پوستی(bsr) و عكسالعمل گالوانیك پوستی(gsrs) هیچ تغییری نمیكند. خلاصه اینكه شرایطی كه جسم و علیالخصوص مغز در این حالت دارد قابل مقایسه با هیچیك از حالات بیداری، خواب و رؤیا دیدن نیست. در ضمن معلوم شده كه پرواز روح و اغما ملازمتی با هم ندارند زیرا حالت اغما مغز فاقد امواج آلفاست كه در پرواز روح به وفور وجود دارد. نوع امواج مغز در هنگام پرواز روح حداقل در یك مورد(آزمایش شده) متفاوت بوده است. اینگوسوان كه یكی از افراد با قابلیت خاص در موضوعات ماورائیست وقتی به احساس خروج از بدن میرسید نتیجهگیری و برداشتی كه از نوار مغزیاش میشد كرد این بود كه حالت مهار یا انسداد امواج آلفا دیده میشد كه در شرایطی مشاهده میشد كه فرد به سوژهای توجه و تمركز كرده است. البته كه ذهن شدیداً تمركز یافته همان ذهنی است كه حالت خلسه دارد یعنی هشیاری وارد ناخودآگاه شده است و این با بیهوشی كاملاً متفاوت است. در بیهوشی هم چیز خاموش میشود و ورود ما به ناخودآگاه بدون حضور هشیاری انجام میشود. به همین دلیل تصویر یا احساس از آن لحظه نداریم. خلاصه اینكه در هنگام پرواز روح ذهن حالتی شبیه به بیداری دارد اما فقط شبیه نه مثل آن. حالا كه از تحقیق آزمایشگاهی گفتم خوب است از تحقیق میدانی و آماری درباره پرواز روح هم مطلبی بیاورم. شخصی به نام اوسیس پژوهش در زمینه پرواز روح، خروج از بدن و رؤیابینی انجام داده است كه در آن آزمایش 304 نفر كه تجربه پرواز روح داشتهاند به سؤالات متعددی پاسخ دادهاند. در این آزمایش هر فرد كه در این زمینه صاحب تجربه بوده به 96 پرسش جواب داده است. در ژوئیه 1978 اوسیس نتایج این تحقیقات را در خبرنامه انجمن پژوهشهای روحی آمریكا منتشر كرد. سرتان را درد نیاورم، او در آخر كلام اعلام كرد: اكثر شركت كنندگان میگویند خروج از بدن با خواب یا رؤیا و esp (دریافتهای خارج از حسی مثل دوربینی) فرق دارد. و فقط 4 درصد گفتند كه تصویرپردازی ذهنی در زمان رؤیا دیدن شبیه به خروج از بدن است. شاید آنها تلاقی ایندو را تجربه كرده بودند! خلاصه اینكه با وجود وجوه مشترك زیاد این دو تجربه، افراد مورد آزمایش تفاوتهای بسیاری را درك كرده بودند. بنابراین به راحتی میتوانستند آنها را از هم تشخیص دهند. همان تفاوتهایی كه در بخش نشانهها گفتم .
چند آزمایش هم كه منجر به اثبات پرواز روح شده است را ذكر میكنم. باز هم اوسیس و دونامك كورمیك كه از پژوهشگران بزرگ در مسائل روحیست، تحقیقات زیادی با آلكس تانوس یكی از افراد با استعداد در این موضوع انجام داده است. در این بررسیها که در جلوی دوربینی كه در آن اسلایدهای مورد آزمایش قرار میگرفتند، یك فشارسنج بسیار ظریف و حساس قرار گرفته بود. در این آزمایش تانوس میبایستی پس از خروج از بدن، مشخصات اسلایدهای را كه بصورت اتفاقی در برابر دوربین قرار میگرفت، بیان كند. در زمانی كه او جواب درست میداد، میزان فشاری را كه این فشارسنج نشان میداد، بیشتر از مواقعی بود كه او جواب غلط میداد. آنها این اتفاق را اینگونه تفسیر كردند(كه البته بنظرم درست است): در زمان خروج از بدن واقعاً قسمتی از آگاهی، روح فرد از جسم او خارج شده و با استقرار در برابر دوربین به رؤیت اسلاید میپرداخته و حضور آن فشار دستگاه را بالا میبرده است. و آزمایش دیگر: در این آزمایش از چند حیوان كوچك كه تربیت نشده بودند برای آزمایش استفاده شده است: در آن نشانه حضور كالبد اختری، تغییراتی است كه در رفتار آن حیوانات بروز میكند. در این آزمایش روبرت موریس و همكارانش از دو بچه گربه استفاده كردند. این بچه گربهها در یك جعبه سر باز مانند حوضچه قرار داده شدند كه اندازة آن 30×80 اینچ(76×203 سانتیمتر) بود. این محوطه به 24 مربع تقسیم شده بود. آقای بلوهاردی صاحب این بچه گربهها (و تجربه كننده پرواز روح) در ساختمان دیگری قرار گرفت كه یك كیلومتری با این جعبه فاصله داشت. پیش فرض این دو تجربه این بود كه اگر بچه گربهها كالبد اختری صاحب خود(آقای بلوهاردی) را ببینند به سمت در حركت كرده و در مربعهای نزدیك به او قرار میگیرند و كمتر هم میومیو میكنند. معیار قرار گرفتن یك بچه گربه در مربع، استقرار دو دست حیوان در آن مربع بود. تجربیات اولیه بسیار جالب و حیرتانگیز بود. در طول 8 دوره از كنترل كه خروج از بدن انجام نشده بود. بچه گربهها 37 بار میومیو كردند،اما در طی هشت دوره آزمایش خروج از بدن حتی یك بار هم میو میو نكردند. بهتر است گفته شود كه احتمال تصادفی بودن صداها 200 به 1 و احتمال حركت تصادفی (راستی از حركت گربهها چیزی نگفتند!پس احتمالاً حركت كردند) بچه گربهها 100 به 1 بود. میشه گفت تجربه آماری خوبی بوده، نه . در اثبات نهایی پرواز روح آیة از قرآن میتواند قطعی بودن آن را معلوم كند: سورة زمر آیة 42: " خداست كه ارواح مردم را در هنگام مرگشان بطور كامل میگیرد و از آن كه نمرده در حال خواب، پس آن روح را كه مرگش را مسلم كرده نگه میدارد و آن دیگری را تا مدتی معین روانه میدارد. بیتردید در این نشانههایی است برای گروهی كه میاندیشند. "