شروع موضوع توسط مرهم 29/11/20 در انجمن اشعار
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را ن لطفا
ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود س لطفآ
سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده استاد شهریار پ لطفا
پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد حافظ بعدی لطفا با الف
; آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد... میم لطفا
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست حافظ ل لطفا
لب فرو بسته ام از ناله و فریاد، ولی دل ماتمزده، در سینه من نوحه گر است با و لطفا
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند ط لطفآ
طرهٔ یار پریشان چه خوش است قامت دوست خرامان چه خوش است «عراقی» پ لطفا
پرسید کسی که ره کدامست گفتم کاین راه ترک کامست ص لطفأ
نام های کاربری را با استفاده از کاما (،) از هم جدا کنید.