شروع موضوع توسط M @ H @ K 2/12/19 در انجمن اشعار
برای نابودی ام هیچ سلاحی نیاز نیست فقط اگر دلت می آید برو
گر هزاران دام باشد در قدمْ چون تو با مایی نباشد هیچ غــــــم... #مولانا
فیض کاشانی دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
زمین از دلبران خالیست یا من چشم و دل سیرم؟!
سنایی یاد آیدت آن آمدن ما به سر کوی دزدیده در آن دیدهٔ شوخت نگریدن؟
به تحصیلِ مراد خویش بختی واژگون دارم بُتی میخواستم از حقتعالی "تَب" نصیبم شد
سنایی ای رخ تو بهار و گلشن من
به گامهای کَسان، می برم گمان که تویی .. دلم زِ سینه برون شد ز بَس تَپید، بیا ... سیمین_بهبهانی
عینکیبودنِ او رازِ ظریفی دارد؛ شیر محبوس نباشد، همهرا خواهد کُشت!..
چونست به دردِ دیگران درمانی! چون نوبتِ دردِ ما رسد، درمانی؟.. ،مولانا
نام های کاربری را با استفاده از کاما (،) از هم جدا کنید.