1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

سوالی ازعزرائیل

شروع موضوع توسط n@der ‏16/10/17 در انجمن ادیان الهی

  1. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏20/5/15
    ارسال ها:
    4,321
    تشکر شده:
    20,135
    امتیاز دستاورد:
    150
    جنسیت:
    مرد
    ازعزرائیل پرسیدند:
    تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
    عزرائیل جواب داد:
    یک بارخندیدم،
    یک بارگریه کردم
    ویک بارترسیدم.

    ."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم..
    "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.."ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم..دراین هنگام خدا وندفرمود:
    میدانی آن عالم نورانی کیست؟..
    او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
    من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود..
     
    m naizar، بر فراز اندیشه، DaniyaL و 4 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  2. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏21/7/18
    ارسال ها:
    102
    تشکر شده:
    315
    امتیاز دستاورد:
    63
    جنسیت:
    زن
    بسیار لذت بردم ممنون
     
    Anoosh، m naizar و DaniyaL از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. ممنون با وجود اینکه قبلا خونده بودم بازم تازه بود تشکر
     
    m naizar از این پست تشکر کرده است.