می دانم، می دانم یکشب برای چشم هایت خواهم مرد چشمهایت همیشه پر از رازهای شیرین است و هزاران خاطره ی نگفته دارد چقدر واژه های ناشنیده و تازه چشم هایت را دوست دارم همان واژه هایی که در سکوت پلک هایت پیدا کردم مدت ها به دنبال آواز ماه می گشتم، تا آن را فدای نفسهایت کنم اما امشب از تو می خواهم، تا برای ستاره های آخر ماه که همیشه تنهایند آواز بخوانی مهربانم .. دستانت را بده به نفسهای سردم، تا برویم به امتداد تماشا تا انتهای گشودن بگذار دستانت سکوت عاشقانه را بیاموزند بگذار در ریشه یخ زده غنچه های پژمرده ی گونه ام، بوی فرشته بپیچد .. .
ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است از خلقت تو نعمت ما ، کون ومکان است وز دامن تو مرد به معراج روان است دانی که چرا بر تن شمشیر غلاف است؟ صاحب نظری گفت که منظور عفاف است دُرّی که به کام صدف ناب نشیند صیاد خلف باید ، از آن خوشه بچیند ای اشرف مخلوق که چیزی به تنت نیست تو صاحب عقلی ، لباست کفنت نیست آنانکه به ظاهر همه عورند ، وحوشند فاقد ز همه عقل و شعورند ، وحوشند در دامن خلقت همه ناموس ، تو هستی بر قامت غیرت همه قاموس تو هستی وقت است که بر بام شرافت بدرخشی چون دُر صدف نور به مهتاب ببخشی غلطیده به خونی(شهید)به تو گفتا که ثواب است ای خواهرمن سنگر تکلیف حجاب است از کُلک حقیر این سخن ناب ، تو بشنو از روی ادب صحبت ارباب ، تو بشنو ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
هیچ وقت زنها را دست کم نگیرید تنها موجوداتی هستند که بچه را تبدیل به مرد و مرد را تبدیل به بچه می کنند
دنیا هم که از آن تو باشد تا زمانی که درون قلب یک زن جایی نداشته باشی تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنی و سهمی از دلشوره های زنی نداشته باشی فقیرترین مردی! شکسپیر
زنی باشید که دوست دارید باشید زنی که افتخار میکند خودش است زنی که هرگز برای با خودش بودن از کسی اجازه نمیگیرد زنی باشید که انقدر عشق و شادی در وجودش دارد که هر گز ان را از دیگرن طلب نمیکند
چه کسی می داند دل زن چون دریاست همه موج و همه شور سرکش و مست به خیزاب غرور خانه ی دلخوشی ماهیها بستر رامش مرغابی ها صدف سینه ی زن خانه ی مروارید است موج بی تاب تنش همنفس خورشید ست دل زن سرکش و مست است به یک حس عجیب می کشد موج خیالش به افق های نجیب حال بی طاقت زن در پی یک ساحل مهر می برد راه به هر جا که دلش فرمان داد پی یک آرامش پی دستان نوازشگر یک عشق بزرگ تو اگر وسوسه ی پهنه ی دریا داری بیکران ساحل آغوشش باش تا گه آرام بگیرد در تو شور شیدایی امواج تن مغرورش ور نه گرداب شود بی پروا بکشد هرچه فریب است به کام بکشد هرچه دروغ است به دام حال گرداب جنون را تنها دل دریا داند ... بتول مبشری
گاهی یک مرد بهانه دلخوشی یک زن می شود و یک زن بانی خوشبختی یک مرد... زندگے کوتاه است کاش بهانه و بانی باشیم...
بهر مرد از پاک طینت همسری روز حاجت نیست بهتر یاوری زن اگر ز آزرم دل روشن بود کوکب اقبال مرد آن زن بود زن اگر از راستی و مهر او جانب دیگر نگردانیده رو کعبه اقبال کوی او بود قبله امید روی او بود مرد و زن در زندگانی توأمند هر کدامی نیمه عمر همند بگسلند از هم اگر خود تار مهر یا که از هم بگسلاندشان سپهر هر یکی تنها و دور از آن دگر ناقص است و ناتمام و بی ثمر
مرد باش میان دستهای یک زن زنی که از عشق میداند زنی که از عشق میگوید زنی که در دست هایش دستهای مردی را میگیرد که رجوع میکند از عشق و پناه میآورد به عشق #نیکی_فیروزکوهی