اون که ترانه و ساز تو زنگ خنده هاش بود یه دنیا از رمز و راز تو عمق اون نگاش بود شوق بلند پرواز همیشه زیر پاش بود به من بگو اونو ندیدی؟! ( اونو ندیدی/ گروه کیوسک )
من همونیم مزاحم عاشقیات و چتت من دیگه ولی این دلو ادب کردم و من خودمونی بگم خودمونی بگم غلط کردم من دیگه یه شبگردم یکم گریه یه شب کردم آروم شد دل ول کرد اما من حالا دیگه یه ولگردم
از کوه صبر ما چه مانده.. از آن همه رویا چه مانده.. یک روزی باران میبارد، آرام آرام میشورد غم ها را… ساحل میگیرد رنگ دریا را، این نیز بگذرد...