1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

الان داشتی به چی فکر میکردی؟

شروع موضوع توسط hileya ‏24/5/15 در انجمن سـرگـرمـی

  1. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏18/4/19
    ارسال ها:
    1,077
    تشکر شده:
    6,032
    امتیاز دستاورد:
    113
    به افغانستان میگه ریل محور
    به خودش میگه تحلیلگر و پژوهشگر حوزه ژئوپولیتیک
    :مبهوت:
     
    هبوط از این پست تشکر کرده است.
  2. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏12/3/21
    ارسال ها:
    255
    تشکر شده:
    4,984
    امتیاز دستاورد:
    101
    جنسیت:
    زن
    اخیش چقد گل و برد چسبید:رقص گروهی:
     
    1999shayan.m، Farzane، PerSiaN و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. کاربر حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏28/11/21
    ارسال ها:
    1,760
    تشکر شده:
    18,668
    امتیاز دستاورد:
    113
    من چقد این شخصیت رو دوست دارم
    یعنی واقعا کسی هست همچین شخصیتی داشته باشه؟
    قبلنا چقد دوست داشتم پلیس مواد مخدر میشدم
    ولی حیف حیف که نمیتونم اینکه پلیس عادی باشم نه:/ من عاشق کارای خطری و اینطورم ماجراجوبودن خطر کردن ریسک کردن از همون بچگی بودم ! و عاشق نویسندگیو عاشق نقاش بودن هم بودم ولی اینکه من زیاد غرقشون میشم زندگیو بیخیال میشم حتی نویسندگی که چقد توش مهارت داشتم:) عکاسی از هرپدیده ای .. ولی مامور مخفی شدن و پلیس مواد مخدر شدن که کاراشون زیاد خطرناکه برنامه ی خاصی داره یه لذت دیگه ای داره ولی قبلا شرایط پلیس بودنو خوندم
    :/ اینکه باید همیشه حجاب کامل داشته باشی و محجبه باشی که نمیتونستم کنار بیام اینکه رشته ی انسانی بود اینکه رشته ی مورد علاقه ی من خطرناک بود مثلا اینکه برای اعضای خانواده بخصوص شرایط بدی درست میکرد و فکر نمیکنم خانوادم اجازه میدادن
    ولی واقعا من عاشق این رشتم دوسش دارم ... وگرنه اینکه باید با چندنفر سرو کله بزنی و چکشون کنی و پرستاری یا.. لذتی داره؟فقط خستگی داره
    ولی اینده ی من توهمین خستگیا ساخته میشه و نباید بخاطر یه رویای بچگانه بی منطق باشم.. شاید در اینده شد!تونستم ^_^
     
    اُت، نفحات، 1999shayan.m و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  4. کاربر مفید ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏9/5/20
    ارسال ها:
    788
    تشکر شده:
    9,388
    امتیاز دستاورد:
    128
    حرفه:
    pH
    من دختر احساساتی ای هستم ، ولی اگر اتفاقی احساسی ای وسط باشه نهایت دو روز واسش عزای عمومی اعلام کنم ..
    انقدر ذهن و فکرم درگیر کارای دیگه هست که مسائل احساسی نخواد اذیتم کنه اونقدر :)
    و حس میکنم این نقطه قوت منه :دخترونه:

    [ و وی تنها یک نقطه قوت در خود پیدا کرده ، باقی ضعف هست =)) ]
     
    نفحات، هبوط، رئوف و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. کاربر حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏14/10/21
    ارسال ها:
    2,072
    تشکر شده:
    21,882
    امتیاز دستاورد:
    133
    جنسیت:
    زن
    ولی کاش زندگی پُر بشه از درد و کلک و خنجر از پشت زدن !
    برخلاف قیافه بد قوارشون ، اساتید خوبین !
    من خودم گاهی زندگیمو که مرور میکنم ، پله‌های لقش اعصابمو میریزه بهم و دلم میخواد حذفشون کنم ولی خوب که دقت می‌کنم میبینم همین پله‌های لق منو به اینجا رسوندن ،
    با حذفشون منِ الان هم حذف میشه ...

    ،
    ،

    با لشکر تک‌نفره‌ی خودم به این نتیجه رسیدیم که تنهایی روز و شب سپری کردن بهتر از بودن با آدمایی هستش که همچین تنظیماتت رو بهم بریزن که روز و شبت رو تشخیص ندی ...

    ،
    ،

    کاش یه روزی برسه که همه‌ی آدم‌ها بفهمن هر چیزی که میبینن و میشنون ، دروغه ...
    ساخته‌ی ذهنِ ...
    حقیقت خیلی وقته که به درونمون کوچ کرده ...
     
    نفحات، 1999shayan.m و مرجــآن از این ارسال تشکر کرده اند.
  6. کاربر حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏28/11/21
    ارسال ها:
    1,760
    تشکر شده:
    18,668
    امتیاز دستاورد:
    113
    از تصور کردن خیلی چیزا متنفرم چیزایی که هر وقت سناریوشون تو ذهنم اجرا میشه از سطح کوچیکی اتفاق میفته! میدونستم! میدونستم وقتی چیزیو که ترس ازش دارم تصور کنم همون میشه ولی خب به جهنم ! نبودن یه سریا خوشتره
    میشه من یه بیت شعرو ببینم یدفعه هرجا اتفاقی رام میفته اجرا میشه
    حرفایی که نوشتم و ...۵ دقیقه بعد اتفاقی
    کاملا بهش معتقدم! به همه چیو هیچ چیز غیرممکنی وجود نداره کاش یه نموره از نشونه های خدا برای بی خداها اجرا میشد اونایی که من دیدم تو بدترین شرایط خودم صدای خدا بود ازوجودش ..
    ای دل غمدیده حالت به شود غم مخور:قرتی:
    ناامیدی پوئن مثبتیه وگرنه انقد پیشرفت نمیکردم برای من که خیلی خوب بود برعکس پسرفت پیشرفت داشت قربونش برم گرببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری ولی دری که باز کرده عبورش باعث قدکشیدن میشه! تا دستم به دسته ی این در برسه ازچندناحیه ی مختلف قطع نخاع میشم اما من ادم ضعیفی نیستم حق غمگینی دارم خستگی دارم حق ایستادن ندارم :مبهوت:
     
    نفحات و مَـأوا از این پست تشکر کرده اند.
  7. ساربان سرگردان مدیر بازنشسته☕ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏8/5/20
    ارسال ها:
    3,434
    تشکر شده:
    26,597
    امتیاز دستاورد:
    134
    هیچی ،
    نه آرزویی نه رویایی و نه حتی خیال‌بافی
    تهی ..
    ولی دو تا بطری روغن خونه داریم !
     
    نفحات، هبوط، meaning و 5 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. کاربر مفید ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏9/5/20
    ارسال ها:
    788
    تشکر شده:
    9,388
    امتیاز دستاورد:
    128
    حرفه:
    pH
    نگاه کردناش به نماز خوندن خانومش .. :)
    برای یه لحظه دلم براشون پر کشید

    کاش ..
    فقط کاش ...
    :)
    زندگیم داره میشه جمع کاش ها
     
    milad1993، 1999shayan.m، janane و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  9. عضو جدید

    تاریخ عضویت:
    ‏3/10/21
    ارسال ها:
    11
    تشکر شده:
    397
    امتیاز دستاورد:
    48
    جنسیت:
    زن
    حرفه:
    محقق در زمینه ژنتیک مولکولی
    به اینکه فقط مادرم نیست منم خسته شدم و دیگه دوست ندارم ادامه بدم
     
    اُت، m naizar، Kavak 0611 و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  10. کاربر فعال ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏25/12/20
    ارسال ها:
    293
    تشکر شده:
    9,095
    امتیاز دستاورد:
    112
    جنسیت:
    مرد
    به اینکه از امروز یه ماه باید چهار روز تو هفته پنجو نیم ، دو روز شیشو نیم و جمعه هم هفتو نیم باید بیدار شم :( دیگه دوره بخواب بخواب گذشت ،، یادش بخیر ترم های اول دانشگاه که بودم ساعت پنج بیدار میشدم که با متروهو بی ار تی برسم دانشگاه واسه کلاس هفتو نیم، غیر از یه ماه اول که خیلی سختم بود بقیه اش تا کورونا بشه همش لذت بود برام، ،تو تاریکی دم صبح ،زمستون هوا سرد، هندزفری اهنگ پیاده روی تا مترو تا بی ار تی ،هر چقدر از درس خوندن بدم میاد عاشق کلاس درسم و سوال پرسیدن و یادگیری سر کلاس،،، کاش کورونا این تایم زندگیم حداقل نمیشد و کاش تنبل نمیبودم و خودم میخوندم و به این فلاکت نمیرسیدم، خونه ادمو دیوونه میکنه واقعا ،جاهای سخت زندگی یواش یواش داره میرسه و اصن امادگیشو ندارم
     
    اُت، نفحات، مَـأوا و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.