من ندانم با که گویم شرح درد قصهی رنگِ پریده، خونِ سرد؟ هر که با من همره و پیمانه شد عاقبت شیدادل و دیوانه شد
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم مجلس تمام گشت و به اخر رسید عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم سعدی
جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا غمناک چه میخواهی ما را تو چنین بادا بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی شادش چو نمیخواهی غمگینتر ازین بادا #هاتف_اصفهانی