آره دقیقا نمونه بارزش همین سپی خودمون که یه سال یه سال دوسال دوسال میره میره پیداش نمیشه، با این اداهایی که داره هیشکی خاطرخواش نمیشه یا همین چشم سفید خواهر میترا که یهویی مدتها میره در افق محو و از دسترس خارج میشه
بعضی جاها مثل اینجا با وجود اینهمه زرق و برق اپلیکیشن های جدید واقعا آدم دل میخواد واسه اومدن...
جایی بدون صدا... بدون تصویر... بدون تظاهر به چیزی یا کسی نبودن.... خیلی دل میخواد.. اونم بعد اینهمه سال...
خیلیا رو اینجا داشتیم که رفتن...خیلیاشون موندگار شدن چون همون موقعِ کم هم اثر خودشون رو گذاشتن و رفتن....
دلم واسه ایگین و عکساش تنگ شده.. واسه کل کل کردنای فرهاد با تو (یکی دو سال پیش اینجا واسم پیام گذاشت، سر کار میره، ازدواج کرده خیلی ذوق کردم خیلی)...
یا همین محمد خودمون یادته چقدر یک پارس اذیت میکرد.. دیدن روندی که طی کرد تا به اینجا رسید برای من خیلی قشنگ بود... و خیلیای دیگه...
من شاید هر روز نرسم بیام اما یه تیکه از ذهنم همیشه اینجاست... ما اینجا شب و به روز میرسوندیم... فارغ از خیلی اصول دنیای واقعی بهم اعتماد داشتیم و گوش و چشم بودیم برای هم.. اعتمادی که تو زندگیم ازش میترسم و دریغش کردم...
گاهی فقط چشم نباید ببینه و فقط گوش نباید بشنوه... اینجا دل چشم و گوشمون بود....
حالا توام دیر اومدی نخواه زود برو عادل خان(با لحن اون خانم جلسه ایی بخون) ... سالی یه بار میاومدی این اواخر... بماند که نمیدونم معجزه شده و این خودتی یا نه!! (لبخند)
مستانه خانم به قول شما نسل قدیم که میگفتید گوش شیطون کر ، میبینم که دست به تایپ شدی خوبه همیشه همینجور باشید این میترا رو میبینی نصف شماست ولی ده تای شما صحبت و ورجه وورجه میکنه ، سعی کنید بیشتر حضور داشته باشین من همیشه گفتم شما عزیزان برکت اینجایید شاید به نظر شوخی باشه ولی در اصل یک باوره که من ایمان بهش دارم ،
برای من فرقی نکرده شما همیشه قابل اعتماد بودی و هستی ، بله خیلیها بودند و رفتند خیلیها اثرگذار بودند به نظر من اونها که اثرگذار بودند قابل احترامند و در یاد میمونند حتی اگر اثر منفی داشته باشند هم تجربه ای به تجربیات اضافه کردند
من فکر میکردم اینجا بسته شده یکروز یاسمن خانم آدرس اینجارو داد حتی در همون دوران که نبودم هم به یاد دوستان قدیم بودم ،الان که بعد از مدتها برگشتم همونطور ساده ، آرام و بی ادعا هستم که بودم و زیبایی برای من در سادگی خلاصه میشه فقط دنیای این روزهای من کمی تغییر کرده تمرین میکنم و یاد میگیرم که فارغ از هر قضاوتی بهترین خودم باشم
دست به نوشتنِ من همیشه خوب نیست عادل.. بعضی وقتا تلخ و گزنده است...دیگه بعد اینهمه سال و گفت و شنود ها (مخصوصا خانواده سبز) میدونی که حالم خوب نباشه تلخ و بی رحم میشم...
بماند...
اعتماد داشتنت، دیدن خوبی ها و تجربه کسب کردنت در مواجهه با بدترین رفتارها و ناهنجاری ها قشنگه و از قلب بی کینه و مهربانت میاد...
صادقانه بگم، کمی قبطه خوردم چون من یه واقع گرای محض ام (حساسیت دارم بهم میگن بد بین) واسه همین خداروشکر میکنم کلمه واقع گرا رو میتونم بذارم جاش...
و اما گفتی.. بهترین خودت!!...
تقریبا چند سالی هست دنبال چیزی درونم میگردم که نه خودم و نه هیچ تراپیستی نتونسته کمکم کنه بدونم چیه... میتونم ساعت ها در موردش حرف بزنم که اینجا جاش نیست... چند شب پیش با دوستی نشسته بودیم مثلا کمی فارغ از هیاهوی زندگی گپ بزنیم..حرف هامون خیلی گل انداخت ومن از حصارم اومدم بیرون... جمله ایی گفتم که هر بار برمیگردم بهش فکر میکنم بیشتر احساس گم شدگی بهم دست میده...
بهترین خود بودن عالیه عادل ..
اما کمی کلیشه اس برای شخص من!
هر بار کسی اینو بهم میگه یا میشنوم... بی اختیار میگم.. خودت باش چه خوب چه بد!!..
من حق دارم گاهی بهترین خودمم نباشم.. احساساتم همیشه عالی نباشه و همیشه لبخند نزنم یا همیشه مود بالایی نداشته باشم اما تهش خودمم... خودِ خودم... با همه خوبی و بدی...
مستانه خانم (با ن کسره دار) بسیار مشعوف شدیم که اطلاعات و تجربیات خودتونو با ما کوچکترها در میان میگذارید همین تجربیات شماهاست که به ما میتونه در زندگیمون کمک کنه
)
فقط یک نکته اضافه کنم اینکه منظورم از بهترین خود بودن اون حالت کلیشه ای که میگه در هر حالتی کوتاه بیایید یا ببحشید یا چه میدونم هر چی زدند تو سرتون شما خوب باشید و این حرفها ،
نیست در اصل عرضم اینه که انقدر روی خودمون کار کنیم و خداوند انقدر توانایی به ما بده که خود خودمون همون بهترین خودمون باشه
توضیحش با نوشتار یکمی سخته در حقیقت من با شما کاملا موافقم که باید خودمون باشیم چه بد چه خوب فقط عرضم اینه که وقتی بتونیم از محبت خداوندی سرشار باشیم و بپذیریم که دیگران طرف حساب ما نیستند و ما به جایی بالاتر ارتباط و تعلق داریم و ابن توانایی را داشته باشیم که از این دیدگاه به مسائل نگاه کنیم ، اونوقت نیازی نیست که تلاش کنیم بهترین خودمون باشیم، چون بهترین ما همون خود واقعیمونه
و از نظر من این نقطه شروع آرامش درونیه به عبارت دیگه وقتی میشه به سر منشا محبت و آرامی دلها وصل شد اونوقت راحت تر میشه با ناخوشایندیهای زندگی کنار اومد . بببخشید من زبانم قاصره کلا هم تا حد زیادی مظلوم و بی زبون هم هستم ولی با نوشتار نمیشه توضیح کامل داد برای همین در نگاه اول استنباط به شعار دادن میشه
عجبا!! ....(بماند که فراموش کردم بیام جواب پیاماتو بدم)
اما این جواب منه :ممنونم که همیشه به لطف داری عادل جان، درک میکنم بغضی وقتا توضیح دادن و تشریح بعضی چیزا اونم از طریق نوشتن کمی سخته و ممکنه نتونیم منظورمونو درست منتقل کنیم،
با شناختی که ازت دارم فکر میکنم تونستم منظورتو متوجه شم
بر روی پست پروفایل Adel نظر می دهد.