راز و نیاز با خدا(درد دل خودمونی)

مناجات شب قدر

خدایا
امشب برای بودن با تو با قلبم آماده ام مهیا هستم و تو را اینجا با عشقت و با روحم که نزدیکتر از هرشب دیگری است به تو در آغوش میکشم
ربم معبودم
نعمت هایت بی شمارند و مهرت بی پایان
از دست و زبان که برآید سپاس گفتن تو را که از دست من
مرا رها کن آزادم کن از جسم و ذهن
رهایم کن از قضاوت هایم
از شهواتم
از نفس سرکشم که گاه عنان مرا در دست می گیرد و به هرکجا که دلش می خواهد میبرد
خدایا مرا آفریدی تا عاشقت باشم تا مثل تو شوم
عاشق باشم و بی دریغ بر بندگانت عشق بورزم
امشب پاکم کن برای نفسم و لگام گسیختگیش
و قدرم بیفزا و ارزشی سزاوار بندگی توست
که ما ازتوئیم و به سوی تو بازمی گردیم
و قدرم را بر من موستولی کن که مباد فردا فراموش کنم عاشقانه امشبم را
فردا یادم برود باز که تو هستی
یادم برود عاشق باشم
خدا
اینجا
محل قرار من و تو شود
محل امن من
معبد سکوتم شود
اینجا همه با روحشان به تو نزدیک می شوند نه با ترسشان
اینجا ما ترس را کناری گذاشتیم
ما تجارت بهشتت را کناری گذاشتیم
ای مبدا و ملجا بی پناهان
امشب زمین نامهای زیبایت را میشمارد
و تو را تسبیح می گوید
امشب مرا نیز به زمین نازل کردی چون من همان روح هستم تا بجای آورم ماموریت عشق و ایمان را

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

 

شب قدر است بیا قدر بدانیم کمی
خانه دل ز گناهان بتکانیم کمی

شعله افتاده به ملک دلم از فرط گناه
دوست را از دل این شعله بخوانیم کمی

روح را صیقل آیینه دهیم از دل و جان
آه را تا ملکوتش برسانیم کمی

عهد بستیم و شکستیم بسی کاش! که ما
بر سر عهد وفادار بمانیم کمی

پوشه از بار گناهان شده پر حجم بیا
رمضان است به آتش بکشانیم کمی

نگذاریم زبانه بکشد دوزخمان
بنشینیم و به اشکش بنشانیم کمی

بنشانیم نهالی به امید ثمری
چشمه از چشم به پایش بدوانیم کمی

و ارادت بنماییم و بگوییم " الغوث "
ناله را تا به فلک باز رسانیم کمی

 

خداوند مهربان من …

دلم، به سان قبله نماست

وقتی عقربه اش به سمت تو باشد،

در آرامشم …

 

خدایا به ما دردایی که بیشتر از ظرفیت و گنجایشمونه نده

 

به خدا که وصل شوی

آرامشی وجودت را فرا می گیرد

که نه به ‌راحتی می‌رنجی،

و نه به ‌آسانی می‌‌رنجانی….

آرامش،

سهم دل‌هایی ست

که نگاهشان به سمت خداست….

 

خدایا حال خوبمون ته نشین شده
حالمون رو تکون بده!
‌
‌لطفا...

 

چه عاشقانه ایی بین ماست
و چه ژرفایی دارد این احساس
وقتی که هست من از هست توست
منی که در تو تمام می شوم در تومحو می شوم
می میرمو باز از نو در تو می رویم
من با تو معنایی پر معنا است
و من بی توحتی از هیچ هم تهی است
چه فلسفه ای دارد این احساس
و چه عاشقانه ی پر قدری است این
پروردگارم...!

 

سلام خدا...... خیلی وقته منتظرمی نه؟
میدونم خیلی ناراحتی منم ناراحتم
از خودم از آدمای دوروبرم
خدایا چرا هر آدمی کنار منه تظاهر به آدم بودن میکنه چرا هیچکس خودش نیست؟
نمیفهمم خواهشا تو جوابمو بده
خدایا همه کسم تویی خیلی دوستت دارم
خیلی وقت پیش باید نامه معذرت خواهی برات مینوشتم.....
بابت گناهای ریزودرشت خودم و بقیه آدما ...... شاید اونا یادشون رفته که تو هستی
اما من از اونام یاد میکنم که تو بهشون نظر کنی

 

خدایا!
من به اون «یُسرا»پس از
«العُسرا »
سخت نیازمندم..

‌‌‌