1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

پژوهشی در طب اسلامی

شروع موضوع توسط samad.m ‏17/1/21 در انجمن مقالات پزشکی

  1. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏2/1/21
    ارسال ها:
    61
    تشکر شده:
    83
    امتیاز دستاورد:
    18
    جنسیت:
    مرد
    مقاله پژوهشی
    چكيده
    مفهوم طب اسلامي که با مفهوم طب سنتي و حتي طب مسلمانان تفاوت دارد، سالهاي اخير در ايران، به ويژه در شهرهاي مـذهبي مطرح شده و رو به رواج است. در نوشتار حاضر به رويکرد افراطي مدعيان طب اسلامي (که خود را رقيب طب مدرن و طـب سـنتي ميداند) پرداخته ايم. مبناي نظري نقد اخلاقي اين رويکرد، اصل گرايي (بوچامپ و چيلدرس) بوده است، يعني تلاش کرده ايم وضعيت باليني و اقدامات درماني بهداشتي داعيه داران افراطي طب اسلامي را بر مبنـاي چهـار اصـلِ «عـدالت، اسـتقلال، نيکوکـاري و پرهيـز از صدمه» به چالش بکشيم. در نوشتار حاضر نشان داده ايم که جريان مدعي طب اسـلامي، نمـيتوانـد در شـرايط کنـوني اصـل عـدالت توزيعي را تأمين کند. همچنين با قضاوت غيرمنصفانه و هراس افکني درباره ي طب مدرن، خودمختاري بيماران را نقض ميکنـد و نيـزبا تقيد نداشتن به سنجش علمي داروها و روشهاي درماني و همچنين فقدان نظام اعطاي گواهينامه ي معتبر، بسيار مستعد آسـيب بـهمراجعان است. در همين زمينه، به صورت ويژه انتساب اين جريان به اسلام را به چالش کشيده ايم. اين مسأله زمينه ساز آسيب جدي بـه باورهاي ديني مراجعان اين جريان است
     
  2. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏2/1/21
    ارسال ها:
    61
    تشکر شده:
    83
    امتیاز دستاورد:
    18
    جنسیت:
    مرد
    مقدمه
    سلامتي جسماني و رواني از نيازهاي اساسي هر انساني
    است. براي تأمين اين نياز در طول تاريخ نظامهاي مختلف
    بهداشت و درمان شکل گرفته که گاه تفاوتهاي اساسي با هم
    داشته اند؛ ولي همه در پي يک چيز بوده اند: کارآمدي. يعني
    اقبال مردم از هر نظام بهداشت و درماني تا زماني است که
    کارآمد و حافظ سلامتي مردم بوده است. در اين ميان، شاهد
    رويکردهايي هستيم که تلاش کردهاند ضعف يا ابهام در
    کارآمدي توصيه هاي درماني خود را با اموري همچون انتساب
    به امر قدسي يا باورهاي فرهنگي جبران کنند. ازجمله ي اين
    رويکردها، جرياني است که امروزه به اسم طب اسلامي
    شناخته ميشود. هر چند ميتوان اذعان نمود که جداي از
    توصيه هاي بهداشتي و درماني که در روايات اسلامي از قول
    پيامبر اسلام (ص) و امامان شيعه (ع) نقل شده، در تاريخ
    اسلام علمي به نام علم طب اسلامي به ثبت نرسيده است و
    در واقع پيشينه ي تاريخي ندارد؛ البته بحث از چيستي و وجود
    پديده اي به نام «طب اسلامي» به عنوان يک واقعيت فکري و
    تحقق يافته موضوع نوشتار حاضر نيست، بلکه آنچه محل
    بحث است، جرياني اجتماعي است که مدعي طب اسلامي
    است و با ادعاي اسلامي بودن، به ارائه ي توصيه هاي
    بهداشتي درماني ميپردازند و مراکزي درماني با همين نام در
    شهرهاي مذهبي ايران راه اندازي و کتابهايي چاپ کرده اند
    که در منابع اين مقاله نام برخي از آنها را آورده ايم؛ ازاينرو،
    به کُتُبي که روايات بهداشتي و درماني را منعکس کرده اند
    نخواهيم پرداخت، بلکه به آثار مدعيان امروزين طب اسلامي
    ميپردازيم که مدعي اند با استفاده از قرآن و سيره ي اهل بيت،
    قادر به درمان بيماريها هستند و مانند يک فقيه، رساله ي
    عمليه ي بهداشت و درمان به مردم تحويل ميدهند. از همين
    منظر، مدعيان «طب سنتي» نيز از موضوع نوشتار حاضر خارج
    هستند.
    در نوشتار حاضر، به جريانهاي معتدلي که به طب
    اسلامي به عنوان مکمل طب سنتي و مدرن معتقدند
    نميپردازيم، بلکه جريان افراطي که طب اسلامي را جايگزين
    ضروري طب سنتي و مدرن اعلام ميکند، موضوع نوشتار
    حاضر است. از ميان اين مدعيان افراطي هم آنهايي در کانون
    توجه خواهند بود که توده ي مؤمنان از آنان استقبال کرده و
    طيفي وسيع، از دورترين نقاط کشور براي درمان به ايشان
    مراجعه ميکنند.
    رويکرد انتقادي نوشتار حاضر، اخلاقي است؛ يعني ابعاد
    اخلاقي کنشهاي مدعيان طب اسلامي، بررسي خواهد شد.

    محققان و عالمان اخلاق پزشکي چهار اصل حاکم بر مناسبات
    پزشک- بيمار را معرفي کرده اند

    :(عدالت، احترام به
    استقلال بيمار، نيکوکاري و پرهيز از صدمه رساندن. اين اصول
    بر پايه ي فطرت عقلاني و متعهد به اخلاق آدميان استوار
    است. مخالفت با اين خطوط به منزله ي ستيز با عقل فطري
    است. در اين نوشتار، ابعادي از ناسازگاري کنشها و اقدامات
    مدعيان طب سنتي با اين اصول را نشان خواهيم داد.
    اصل عدالت در جريان مدعي طب اسلامي
    از جمله اصول مشترک ميان نظريه هاي هنجاري، اصل
    عدالت است. در يک معناي کلي، عدالت به معناي اعطاي حق
    صاحب حقي است. اين معناي کلي، در دو حوزه تصورکردني
    است: عدالت توزيعي و عدالت کيفري
    . شاخه ي اول به توزيع
    امکانات و منابع مربوط است و دومي به نحوه ي مجازات کردن
    متخلفان. عدالت توزيعي در حوزه ي اخلاق پزشکي به نحوه ي
    تخصيص منابع درماني (اعم از نيروي انساني، تجهيزات
    پزشکي، دارو و مانند اينها) اشاره دارد.
    بر اساس اصل عدالت زيست پزشکي، بايد درمان و
    امکانات درماني به آساني در اختيار همه ي درمان جويان قرار
    گيرد و هيچگونه تبعيضي در فرايند درمان و توزيع امکانات
    درماني ميان ابناء بشر گذاشته نشود (۱ .(به عبارت ديگر،
    توزيع امکانات درماني تنها بايد بر اساس «نياز» صورت گيرد
    و مؤلفه هايي همچون: نژاد، مذهب، قوميت، سن و جنسيت در
    آن دخالت نداشته باشد.
    در جريان مدعي طب اسلامي برخي ناسازگاريها با اصل
    عدالت مشاهده ميشود:

    ادامه دارد
     
  3. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏2/1/21
    ارسال ها:
    61
    تشکر شده:
    83
    امتیاز دستاورد:
    18
    جنسیت:
    مرد
    در جريان مدعي طب اسلامي برخي ناسازگاريها با اصل
    عدالت مشاهده ميشود:
    الف. تفسير متافيزيکي از ماهيت بيماري:
    بانيان طب
    اسلامي، گناه را عامل بيماري و بيماري را کفارهي گناه
    ميدانند و در پاسخ به اين پرسش که اگر گناه عامل بيماري
    است، چرا در بلاد کفر و سرزمينهاي کافران بيماري کمتر
    است، ميگويند: خداوند بيماري را براي مؤمنان قرار داده تا به
    وسيلهي آن در همين دنيا کفارهي گناهان خويش را بدهند،
    ولي کافران بيماري ندارند تا در آخرت به عقوبتي سخت
    گرفتار آيند (۳ .(با چنين حربه و روش فيصلهناپذيري ديگر نه
    هيچ خطا، بلکه هيچ ظلم و جنايتي در عرصهي پزشکي قابل
    پيگيري نيست. چنين طبيباني بهراحتي ميتوانند از زير بار هر
    گونه مسئوليتي در قبال بيمار شانه خالي کنند. بيمار اگر با
    مراجعه به طبيب بهبود يافت که چه بهتر و اگر بهبود نيافت و
    حالش وخيمتر شد، نهتنها حق هيچگونه اعتراضي ندارد، بلکه
    بايد به تقدير الهي خشنود هم باشد!
    ب. تناسبنداشتن گسترهي ادعاها با امکانات در اختيار:
    مدعيان طب اسلامي به گزاف ادعا ميکنند که درمان همهي
    انواع بيماريها را در اختيار دارند؛ از سرماخوردگي گرفته (٣ (
    تا انواع بيماريهاي داخلي و قلبي و عروقي(٣ ،(اعصاب و
    روان (٣ (و انواع سرطانها (٣ .(چنين ادعاي بزرگي سبب
    ميشود سيل جمعيت مراجعان به اين مدعيان روزبهروز
    افزايش يابد. پاسخگويي به اين مراجعان نيازمند انواع امکانات
    کلينيکي و بيمارستاني است؛ درحاليکه هنوز هيچگونه
    امکانات بيمارستاني که بهسهولت در دسترس همگان قرار
    گيرد، در اختيار ندارند. در چنين وضعيتي عمل به عدالت
    توزيعي ناممکن است. بهويژه اينکه اين مدعيان با ترساندن
    بيماران از مراجعه به مراکز درماني ديگر (اعم از سنتي و
    مدرن) بيماران را در سردرگمي رها ميکنند.
    اصل خودمختاري بيمار در جريان مدعي طب اسلامي
    احترام به استقلال و خودمختاري بيمار مستلزم ارائهي
    اطلاعات صحيح و دادن حق انتخاب آزادانه در حيطهي
    صلاحيت اوست (١ .(اگر چنين حقي براي بيمار مسلم باشد،
    آنگاه نبايد با دادن اطلاعات خطا، او را به سمت تصميمي
    ١ خاص سوق داد.
    سلب حق خودمختاري گاه بهصورت
    مستقيم صورت ميگيرد و گاه از طريق دستکاري در
    اطلاعات و جهتدهي به انتخاب مخاطب. اين شکل از سلب
    خودمختاري، اتفاقي است که از سوي مدعيان طب اسلامي
    صورت ميگيرد:
    الف. نفي جسورانهي انواع روشهاي درماني بديل:
    مدعيان طب اسلامي چنان هراسي در مراجعان خود نسبت به
    طب جديد ايجاد ميکنند که گويا طب جديد، چيزي جز
    خيانت و تخريب جسم و روان انسانها به ارمغان نياورده و
    تندادن به روشهاي درماني آن مساوي با فروغلتيدن در
    ورطهي نابودي و آسيبهاي جسمي جدي و بلندمدت است.
    آنان با ايجادکردن تصويري استعمارگرانه و شوم از طب
    جديد، خود را منجي انسانها معرفي ميکنند و به اين وسيله
    قدرت انتخاب درمانجو را سلب ميکنند. آنها با دادن
    اطلاعات دستکاري شده و گزينش شده به مراجعان، انتخاب
    آنها را جهت دهي کرده و عملاً به آنها القا ميکنند که نبايد
    سراغ نظامهاي بديلِ طب به اصطلاح اسلامي بروند. ايشان در
    کارآمدي روش درماني خود چنان اغراق ميکنند که گويا قادر
    است تمام کاستي هاي طب جديد را جبران کند.
     
  4. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏2/1/21
    ارسال ها:
    61
    تشکر شده:
    83
    امتیاز دستاورد:
    18
    جنسیت:
    مرد
    در فرازي از يکي از کتابهاي به اصطلاح طب اسلامي،
    ميخوانيم: «شخصي از نوابغ طب ايران که در چندين رشته
    تخصص گرفته بود، در تعريف ميگفت: طب عبارت است از
    مکتبي که براي معيشت گروهي از انسانهاي خاص طراحي
    شده است و کارايي درماني آن چنين است که ۲۵ %از
    بيماريها را ميتواند درمان کند؛ البته اين ۲۵ %به مطب
    پزشکان هم مراجعه نکنند خودبه خود درمان ميشوند و حدود
    ۳۰ %از بيماريها لاعلاج هستند و طب هم ميداند که علاج
    نميشوند و به خاطر تأمين معيشت، اين ۳۰ %را به عهده
    ميگيرد و همه شان ميميرند و ۴۵ %ديگر هم راه درمان وجود
    دارد و چون عالمانه درمان نميکنند لذا بيماريهايشان بيشتر
    ميشود»
    از نويسنده اي ديگر نيز ميخوانيم: «در حال حاضر،
    هرچند که طب جديد در کشورهاي عقب افتاده رايج است،
    ولي خود غربيها که بنيانگذار اين طب هستند اکنون به دليل
    عوارض زيادش [از آن] رويگردان شده اند و به طب سنتي
    روي آورده اند... مشکل اصلي پزشکي جديد اين است که
    اکنون بيشتر داروهايش جواب نميدهد و به بن بست رسيده
    است. من گزارشي خواندم که گفته بود: اگر پزشکي جديد با
    همين شرايط پيش برود، طولي نميکشد که تمام داروهاي
    طب رايج، خاصيت خود را از دست ميدهند و اثر نميکنند.
    به دليل ناکارآمدي طب جديد، مرکز بهداشت جهاني به تمام
    کشورها توصيه کرده است که به طب خودشان برگردند. حتي
    صاحبان طب جديد هم به طب سنتي برگشته اند»

    ب. تحريک احساسات و عواطف مذهبي: مدعيان طب
    اسلامي، مستقيم و غيرمستقيم از اين احساسات به نفع خود
    سود ميبرند؛ مراکز درماني خود را در اماکني تأسيس ميکنند
    که براي مردم تداعي هاي ديني دارد؛ همچون حسينيه! آن هم
    حسينيه اي که به نام امامي مزين باشد که مردم او را
    باب الحوائج ميدانند. آنان روشهاي درماني خود را مستقيماً
    به اهل بيت(ع) منسوب ميکنند و با چشم پوشي از فاصله ي
    عميق ميان دين و معرفت ديني، از غفلت مخاطب خود نسبت
    به اين دوگانه بهره برداري ميکنند. به عبارت ديگر،
    برداشت هاي خام خود از روايات را به نام دين به مردم معرفي
    ميکنند. برداشت هاي خام ايشان گاه غيرفني و آميخته با
    خطاهاي فاحش است، براي نمونه در يکي از کتابهاي طب
    اسلامي ميخوانيم: «خانه اگر رو به قبله ساخته شود در
    زمستان که آفتاب نياز است به عمق خانه ميتابد و رطوبت
    اضافي خانه را دفع ميکند و در تابستان چون آفتاب نياز
    نيست به عمق خانه نميتابد [و در قرآن هم هست که خانه ها
    را رو به قبله بسازيد:
    .
    جالب اين است که تقريباً هيچ مفسر يا مترجمي برداشتي
    را که نگارنده ي کتاب از فراز مورد استناد آيه داشته است،
    تأييد نکرده و ترجمه هاي ديگري از اين فراز ارائه کرده اند؛
    يعني برداشت نويسنده يک برداشت غيرفني است که با قواعد
    ادبيات عرب سازگار نيست. نکته ي جالب ديگر در اين فراز
    کتاب اين است که نگارنده با يک خودميان بيني موقعيت
    جغرافيايي خود را به همه تعميم داده است. اينکه اگر خانه را
    رو به قبله بسازيم، رو به خورشيد خواهد بود، تنها مربوط به
    موقعيت جغرافيايي ايران (و نزديک آن) است که تقريباً در
    شمال قبله قرار دارد. اگر خانه اي به لحاظ جغرافيايي در شرق
    شهر مکه باشد، آنگاه اگر اين خانه رو به قبله ساخته شود،
    دقيقاً رو به مغرب خواهد بود و هيچ نور خورشيدي داخل آن
    نخواهد تابيد؛ حتي اگر خانه اي در جنوب مکه قرار داشته
    باشد (البته در نيمه ي شمال کره زمين، مثلاً در حوالي يمن)

    ادامه دارد