"الان وقتشه آقای گورسکی!"

"الان وقتشه آقای گورسکی!" - GOOD LUCK, MR. GORSKY



بیستم جولای ۱۹۶۹، نیل آرمسترانگ به عنوان فرمانده ماه نشین آپولو ۱۱، اولین انسانی‌ بود که بر سطح ماه قدم گذاشت. به لطف فرستنده‌های تلویزیونی اولین کلمات او به زمین مخابره و توسط میلیون‌ها نفر شنیده شدند: "این گامی کوچک برای انسان، و جهشی عظیم برای انسانیت است."

ولی‌ درست پیش از بازگشت به ماه نشین، آرمسترانگ جمله معماگونه دیگری را نیز بر زبان راند: "الان وقتشه آقای گورسکی!" - GOOD LUCK, MR. GORSKY
خیلی‌ از دست‌اندرکاران ناسا با شنیدن این جمله آن را نوعی کرکری خوانی با یک فضانورد رقیب روسی ارزیابی کردند. اگرچه بعد از تحقیقات معلوم شد که هیچ فضانوردی، اعم از آمریکایی‌ و یا روسی به نام "گورسکی" در پروژه‌های فضایی آن دوران وجود نداشته است.
در طول سالیان، افراد زیادی آرمسترانگ را درباره این جمله "الان وقتشه آقای گورسکی!" سوال پیچ کردند. ولی‌ پاسخ آرمسترانگ همیشه تنها لبخندی بود و بس. در پنجم جولای ۱۹۹۵، در جلسه پرسش و پاسخی که بعد از یکی‌ از سخنرانی‌های آرمسترانگ در فلوریدا برگزار شده بود، یکی‌ از خبرنگاران دوباره این پرسش ۲۶ ساله را از آرمسترانگ پرسید. اینبار در میان تعجب عمومی‌ آرمسترانگ آماده پاسخگویی بود. وی با اظهار این که آقای "گورسکی" فوت کرده و به همین دلیل او احساس می‌‌کند که می‌‌تواند راز این معما را فاش کند، داستان را اینگونه برای خبرنگاران مشتاق شرح داد:
یکی‌ از روزهای سال ۱۹۳۸، وقتی‌ که نیل کوچک پسر بچه‌ای ساکن شهرکی واقع در غرب میانه بود، به هنگام بازی بیس بال در محوطه پشت خانه‌شان ، ضربه شدید دوستش توپ را به حیاط خانه یکی‌ از همسایه‌ها می‌‌فرستد و از بخت بد توپ درست در نزدیکی‌ پنجره اتاق خواب این همسایه‌ها که آقا و خانم گورسکی نام داشتند فرود می‌‌آید. و آرمسترانگ جوان که یواشکی برای برداشتن توپ داخل حیاط این زوج خزیده بود، صدای فریاد خانم گورسکی را از پنجره اتاق خوابشان به وضوح می‌‌شنود:
- "چی‌؟؟ رابطه؟؟! آقا از من رابطه می‌‌خوان؟؟! خوب گوشاتو وا کن آقای گورسکی!

"هر وقت این پسر همسایمون تونست روی ماه راه بره، تو هم میتونی با من رابطه داشته باشی‌



متني كه ارائه شد،شايد در نگاه عاميانه،مطلبي جهت مزاح و شوخي باشد،ولي از ديدگاه علمي اين قضيه،مويد همان برنامه ريزي ذهني،كلامي مي باشد،برنامه اي كه در يك لحظه،تاثيري شديد بر ذهن شنوده(در اينجا "آقاي نيل آرمسترانگ" ) آن پيام مي گذارد و برنامه اي در ذهن او نقش مي بندد كه بعدها همين شخص، اولين نفري ميشود كه قدم بر روي ماه مي گذارد.
طبق علم "ان ال پي " كه همان "برنامه ريزي عصبي كلامي" مي باشد، زماني كه يك فرد در شرايط احساسي شديد ( در اينجا آقاي آرمسترانگ، در زمان برداشتن توپ از حیاط خانه " گورسكي" در يك شرايط احساسي شديد بوده،چون ترس داشته كه نكنه صاحبخانه او را ديده و دعوايش كند، )،قرار مي گيرد،هر پيامي كه در اين لحظه به ذهن فرد، وارد شود،يك برنامه قوي در ذهن شكل مي بندد كه همين برنامه ، مي تواند در زندگي يك فرد به واقعيت بدل شود.

شايان ذكر است كه آقاي " نيل آرمسترانگ " در خاطراتش بعد از اين واقعه و دريافت "برنامه ريزي قوي ذهني" چنين عنوان مي كنند كه : من هميشه، موقع خواب، ماه را همچون توپي فرض مي كردم و آن را در ذهنم بر روي پاهايم بازي مي دادم و اين كار هميشگي من در موقع خواب بود و با همين تصاوير بخواب مي رفتم.).
در اينجا مطلبي ديگر از برنامه ريزي ذهني ، اين بار با بيان خود آرمسترانگ بصورت ناخواسته مطرح ميشود. و آن اينكه،اگر شما چنانچه هر تصويري را هر چند خيالي،بارها و بارها در ذهنتان مرور كنيد،و جالب انكه همان تصوير را در حالت "آلفاي ذهني" كه در موقع خواب روي مي دهد بر صفحه ذهنتان داشته باشيد،زمان دستيابي شما به آن خواسته و به واقعيت در امدن ان خواسته، سريعتر و راحتر خواهد شد.).

از بيان مطالب فوق، اميدوارم قصد من را متوجه شده باشيد. .

اين مطلب را هميشه به ياد داشته باشيد، "با اينكه ذهن، كنترل رفتارهاي ما و نوع زندگي ما را تحت سيطره خود دارد،ولي "
ما ذهن نيستيم،ذهن فقط ابزاري در دست ماست براي زندگي مان در اين دنيا "

پس بياييم از قدرت ذهنمون در جهت كارهاي شايسته، و پيروي از آرزوهاي معقولمان،حداكثر استفاده را ببريم. و تخيلات خود را هميشه با عمل به آنها و برداشتن قدم هاي عملي،و فعاليت در راستاي به ثمر نشاندن آنها، عملي سازيم. قدرت عمل كردن را دست كم نگيريد.

شاد باشيد