چندی پیش سایت گوگل نام خلیج فارس را از نقشهی خودش (گوگلمپز) حذف کرد. این اقدام گوگل طبعاً برای ایرانیها ناموجه بود و اعتراض آنها را بر انگیخت. مدیران گوگل در برابر این سؤال قرار گرفتند که چرا به این اقدام دست زدند اما پاسخ آنها به این پرسش شاید هیچ کس را قانع نکرد. نه فقط ایرانیها را قانع نکرد، بلکه به نظر میرسد هیچ فرد بیطرف دیگری هم، اگر منصفانه و صرفاً از منظر منطقی، به قضیه نگاه کند از پاسخ مسئولان گوگل راضی نمیشود گوگل مدعی شد که دلیل اقدامش این بوده که نمیخواسته وارد مناقشههای سیاسی بر سر نام این دریا شود! مایکل دالوو، یکی از مدیران گوگل، گفته این شرکت هیچ موضع سیاسی نمیگیرد و چون برخی از مردم جهان این خلیج را خلیج «عربی» مینامند، برای پرهیز از ورود به یک مناقشه سیاسی، روی نقشهی گوگل نامی برای آن در نظر گرفته نشده است. هر کس که این استدلال آقای دالوو را بخواند به روشنی متوجه میشود که این استدلال دست و پا زدن برای توجیهِ کاری است که منطقاً توجیهپذیر نیست. اما به راستی چگونه میتوان ایرادِ این استدلال را نشان داد؟ به این بهانه، یکی از مفاهیم سنجشگرانه اندیشی (تفکر نقادانه) را، که ابزاری است برای سنجیدنِ منطقیت و معقولیت یک سخن، معرفی میکنیم. این مفهوم «پیامد نامعقول»، «نتیجهی نامعقول» یا «تالی فاسد» نام دارد و معنای آن، چنانکه از نامش پیداست، نتیجه یا پیامدِ نامعقولی است که اگر سخن یا استدلالی را بپذیریم به بار میآید. دربارهی شیوهی استفاده از این مفهوم (که بیشتر در اثبات نامعقولیتِ یک سخن یا استدلال به کار میآید) به اختصار توضیح میدهم. هر سخنی، علاوه بر معنایی که بیواسطه به ذهن انسان میآورد، نتیجههایی هم دارد. برای مثال، این سخن که «هیچ انسانی تا ابد زنده نمیماند» نتیجهاش این میشود که نویسندهی این مقاله هم چون علیالظاهر انسان است تا ابد زنده نمیماند. یا این سخن که «همهی دزدان باید دستگیر شوند» نتیجهاش این میشود که پسر یک مقام سیاسی هم اگر دزدی کند باید دستگیر شود. حال نکته این است که سخنان نادرست، حتی اگر خودشان در ظاهر چندان نامعقول به نظر نرسند، معمولاً نتیجههای نامعقولی دارند که هیچ کس نمیتواند بپذیرد و بنابراین با نشان دادنِ اینکه چه نتیجههای نامعقولی دارند میتوان نادرستیشان را اثبات کرد. برای مثال، این سخن را در نظر بگیرید: «هر چه جنایتکاران اعتقاد دارند نادرست است». این حرف شاید چندان احمقانه به نظر نیاید، اما اگر نتیجههای نامعقولی که از آن به دست میآید را در نظر بگیریم معلوم میشود که تا چه حد غیرقابلقبول است. برای نمونه، نتیجهی این حرف این میشود که «آب رفع تشنگی نمیکند». چرا؟ چون هیتلر جنایتکار بوده و همچنین اعتقاد داشته که آب تشنگی را برطرف میکند؛ بنابراین چون هیتلر به اینکه «آب تشنگی را برطرف میکند» معتقد بوده پس این جمله نادرست است و آب تشنگی را برطرف نمیکند. به این ترتیب معلوم میشود که آن جملهی «هر چه جنایتکاران اعتقاد داشته باشند نادرست است» غلط بوده و حداقل باید تغییراتی در آن به وجود بیاید. حال اگر مثال گوگل و سخن مدیر روابط عمومیِ آن، آقای دالوو، را در نظر بگیریم میبینیم که نادرستی سخن او را میتوان با همین شیوه نشان داد. استدلال او این است که، چون برخی از مردم دنیا خلیج فارس را با نام مجعول «خلیج عربی» میخوانند، برای آنکه وارد این مناقشه نشود هر دو اسمِ خلیج فارس و خلیج عربی را از روی نقشه برداشته است. حال اگر این حرف را با استفاده از مفهوم «پیامد نامعقول» نقد کنیم مشخص میشود که هیچ بچه دبستانی نمیتواند آن را بپذیرد. فرض کنیم استدلال دالوو درست باشد. در آن صورت، هر گاه بخشی از مردم دنیا در نام یک منطقهی جغرافیایی مناقشه کردند، آنها باید نام آن منطقهی جغرافیایی را از روی نقشه بردارند. برای مثال، ممکن است ایرانیها تصمیم بگیرند که انگلستان را «ایرانِ دور» بنامند و برای این کار هم تبلیغ کنند و روزانه چند صد هزار بار اصطلاحِ «ایران دور» را به جای انگلستان در گوگل جستجو کنند و حتی در چند مسابقه ورزشی که در ایران برگزار میشود روی نقشهی جهان به جای «انگلستان» بنویسند «ایران دور». در این صورت، گوکل، بنا بر ادعای خودش، باید نام انگلستان را از روی نقشههایش بردارد. به این ترتیب، مشخص میشود که استدلال ضعیفِ مسئولان گوگل، اگر جدی گرفته شود، به چه نتایج مضحکی منجر میشود. بیتردید، مسئولان گوگل خواهند گفت موردِ خلیج فارس با این مورد فرق میکند اما به محض اینکه چنین بگویند، برخلاف ادعایشان، به نفع عربها «وارد مناقشهی سیاسی شدهاند». یعنی، درست همانند عربها، مدعی شدهاند که شواهد موجود، برای اثبات نام خلیج فارس کفایت نمیکنند