نقش هایی که کشیدم در روز، شب ز راه آمد و با دود اندود...! طرح هایی که فکندم در شب، روز پیدا شد و با پنبه زدود...! #سهراب_سپهری
ای مُردِشور نسخه پیچی ها .. لعنت به قرصای فراموشی ، اسم همه جز اسم تو اینجاست .. لعنت به لیست تویِ هر گوشی ..
بین ما درد مرز فاصله بود مثل یک رشته کوه پیوسته مثل آن صهیونیست غمگین که به زنی توی غزه دل بسته ... +رویا ابراهیمی
خاطرات خانه پدری را یاد دارم آن همه مهر و صفا را در دلم جا دادم دلم میگیرد برای روزی، که نباشم در خانه ی پدری دلم تنگ میشود برای خنده های قه قهی یاد ایامی افتادم که باید بروم کوله بارم را ببندم ، با تو از این خانه روم این بار حیاط خانه ام رنگ دگری می گیرد بوی گل شمعدانی را گلهای رز میگیرد شاعر آرزو
کاش می شد در ورای خاطرات کودکی چرخ گردون فلک ساعتی زین گردش بی حاصلش مکث می کرد و مرا در بین خاطرات کودکی جا می گذاشت