معرفی سردر جورجیر در شهر اصفهان و در محله حکیم آن، مسجد حکیم قرار گرفته است که دارای یکی از تاریخی ترین سردرهای ایران است. روبهروی سقاخانه، سردر آجری زیبایی را خواهید دید که از قدیمیترین بناهای تاریخی دوره دیلمی و نمونه بارز آجرکاری و گره سازی به سبک رازی از آن دوره است و قدیمیتر از گنبد تاجالملک در مسجد جامع عتیق اصفهان به عنوان نمونهای از هنر آجرکاری با سبک رازی از دوره سلجوقیان است. در این قسمت از پیشنهاد ایرانگردی، شما را با سردر جورجیر آشنا خواهیم کرد، اثری هنری و زیبا، برخواسته از تاریخی کهن! معماری سردر جورجیر این سبک از ری برخاسته، که از آجر در ابعاد کوچک برای ایجاد نقوش مختلف هندسی در کالبد بنا و تزیین چشمگیر استفاده می کند. در سردر جورجیر، هنر آجرکاری در بخشهای سازهای و تزئینی به قوت و استادانه در دل یکدیگر به کار رفته است. نقوش به کار رفته در آن آمیختهای است از طرحهای خطی هفت شاخه، کتبیه های کوفی، طرحهای گل و برگ، شمعدانهای سهشاخه، نقوش پایه شمعدان، نقش لالهگون، طرحهای هندسی، نقشهایی شبیه حروف عبری که هر یک هماهنگ با دیگر نقوش در جای خود قرار گرفته اند. از مشخص ترین ویژگی سردر جورجیر یک قوس شکنج یا کنگرهای بزرگ یازده پر آن است که در نوع خود بی همتا است. از کتیبه سردر دیلمی جورجیر که به خط کوفی گچبری شده بود، در طرف راست فقط عبارت «بسماللهالرحمنالرحیم» و در طرف چپ سردر، عبارت «بالقسطلااللهالاهوالعزیزالحکیم» برجای مانده و بقیه کتیبه از بین رفته است. در نماهای خارجی طرفین سردر و در داخل طاقنماهای آجری آن عبارات «لاالهالاالله»، «محمدرسولالله»، «القدرهلله»، «العظمهلله»، «سبحانالله»، «الحمدلله» به خط کوفی گچ بری شده و باقی مانده است. به نظر می رسد این همه نقوش بکار برده شده در سردر دارای پیام خاصی بوده است. با توجه به سابقه همزیستی پیروان ادیان اسلام، یهود، مسیحی و زرتشتی در اصفهان و برپایه نقشهای برجای مانده در سردر جورجیر، بهنظر می رسد که بنای جورجیر در زمان خود کاربری فراتر از یک مسجد داشته و به نشانه صلح و همزیستی پیروان ادیان گوناگون در اصفهان ساخته شده بود.
توصیفی از اصفهان ؛صفهان را ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺍﯾﻨﺪﻩ ﺭﻭﺩ، ﺧﻨﺪﻩ ﺭﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻋﺼﺮ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﭼﺎﯼ مینوشید. ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺗﻬﺮﺍﻥ "ﺣﺮﯾﺺ" ﻧﯿﺴﺖ. ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻫﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺩﺍﺭﺩ. ﺩﺭﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺷﺘﺎﺑﺰﺩﮔﯽ نمیبینید. ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺯﺍﯾﻨﺪﻩ ﺭﻭﺩ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ. ﺣﺘﯽ ﻧﻮﻉ ﺗﺮﺍﻓﯿﮑﺶ ﺑﺎ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ. ﺯﺭﻧﮕﯽ ﺳﻨﺘﯽ اصفهانیها ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻼﺷﯽ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺩﺭﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ. ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻭﺁﺭﺍﻡ. ﻃﺒﻘﻪ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺳﻨﺘﯽ ـ ﻣﺪﺭﻥ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ میدهد. ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ خودروهای ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﯼ نمیبینی. ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ برجهای ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ. اصلاً ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺷﻬﺮ ﺣﺲ نمیکنی. ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﻏﻨﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ میکنند. ﮐﺴﯽ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺑﻮﺩﻥ نمیکند. ﺍﺧﻼﻗﯿﺎﺕ ﺳﻨﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻗﻮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻓﻘﯽ ﭘﺨﺶ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ زیباییاش ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ. ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﮐﻪ برجها ﻧﻔﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ میگیرند. ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺭﻭﻧﺪ ﺗﮑﺎﻣﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﯿﺮ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﭼﻨﺎﻥ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺨﺶ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﺎﻍﺩﺍﺭﺩ. ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ اصلیاش " ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﻍ " ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻞ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ میپوشاند. ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﮐﻮﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺁﺯﻣﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ. ﺗﺎ ﻋﺼﺮ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ میکنند ﻭ ﻋﺼﺮ ﻭ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺍﯾﻨﺪﻩ ﺭﻭﺩ میروند ﻭ ﺗﻔﺮﯾﺢ میکنند. ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪ ﺣﺘﯽ سنتیترین ﻭ قشریترینشان میفهمند ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺍﮔﺮ روسریاش ﮐﺞ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺍﺻﻠﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﻤﺎ دهها ﺧﺎﺭﺟﯽ میبینید. ﺍﮔﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﮐﺠﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺮﺹ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ میبلعد! ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﺎﯼ ﻭ ﻗﻠﯿﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻪ ﺛﻤﺮ ﺭﺳﯿﺪﻥ نوههایش ﺍﺳﺖ! ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺷﻬﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﺴﺒﯿﺪ