در بیست سالگی یاد گرفتم کار خلاف فایده ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود. در سی سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه ی مرد است و جاذبه، قدرت زن. در چهل سالگی آموختم که رمزِ "خوشبخت زیستن" در انجام کاری نیست که دوستش داریم؛ بلکه در دوست داشتنِ کاریست که انجامش می دهیم. در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمهای کوچک را باید با مغز و تصمیمهای بزرگ را با قلب گرفت. در۶۰ سالگی آموختم که بدون عشق میتوان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید. در ۸۰ سالگی پی بردم که دوست داشته شدن و محبت دیگران به انسان، بزرگ ترین لذتِ دنیاست. در ۸۵ سالگی دریافتم که زندگی زیباست... باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای؛ تحویل دهی... خواه با فرزندی خوب... خواه با باغچه ای سرسبز... خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی... و اینکه بدانی... حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است. این یعنی تو موفق شده ای! گابریل گارسیا مارک
عادتها میتوانند انسان را نابود کنند کافی است انسان به گرسنگی و رنج بردن و به زیر ستم بودن عادت کند، تا دیگر هرگز به رهایی فکر نکند و ترجیح بدهد در بند بماند. هرتا مولر
چرا بعضیها با کوچکترین مسائل بشدت ناراحت می شوند؟ ۱- شاید مسائلی که به نظر شما کوچک هستند برای آنها بسیار بزرگ و با ارزش باشند. ۲- ممکن است مدت زیادی تحت آزار روانی قرار گرفته باشند و در موقعیت های اجتماعی بسیار حساس تر از دیگران باشند ۳- مدت بسیار زیادی احساساتشان را سرکوب کرده اند و دیگر ظرفیتی برای نگه داشتن آنها ندارند؛ به همین خاطر، سریع واکنش نشان میدهند. ۴- مدت زیادی همه چیز در زندگیشان درست پیش نرفته و امید زیادی دارند که دیگر همه چیز خوب پیش برود، به همین خاطر با کوچکترین مشکلی بهم می ریزند و گذشته برایشان یادآور می شود. آنها آنقدر خسته اند که نمیتوانند تظاهر کنند که از چیزی ناراحت نیستند یا اینکه لبخندهای مصنوعی بزنند.
چه فایده ای دارد که آدم بخواهد دائم رنج و اندوهش را بازنگری کند؟ مثل این است که یکسره با یک زخم وربروی و نگذاری التیام پیدا کند. جوجو مویز
دنیا به زنهای مقاوم نیاز دارد؛ زنهایی که بیتوجه به محیط پیرامونشان، مشتاق، سرزنده و پرانرژی هستند؛ زنهایی که از گفتن حقیقت یا بیان اعتقاداتشان نمیترسند؛ سرشار از استعداد، عاطفه و مهربانی هستند؛ خودشان را با مردها مقایسه نمیکنند یا با سایر زنها نمیجنگند، بلکه همهی انسانها را همانطور که هستند، میبینند و همواره در جستوجوی زندگی بهتر و عشق پایدار هستند. ماری فرلئو
یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمیآورد ! شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد ، شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه ؛ سواد یاد گرفتن فرمول و اطلاعات در علم و یا مبحث خاصی است. این شعور هست که راه استفاده درست و یا غلط از علم (سواد) رو به ما میگه ! شعور رو به کسی نمیشه آموزش داد ، یک انسان میبایست در درون خودش طلب شعور کند تا به آن دست پیدا کند ؛ چه بسا ما شخصیتهای برجسته علمی و دانشگاهی داریم که سواد دارند ولی شعور ندارند !
هیچڪس ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪﺍﯼ، ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ. هیچڪس ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ.. ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ی ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ. ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ. ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ، ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ گِل ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏِ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ. ﺻﻮﺭﺕِ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ، ﭘﻮﺳﺖِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ، ﺍﻧﺪﺍﻡِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ، و ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ خواهد ریخت.. ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐِ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ...