پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
دلت آبی تر از دریا رفیقم به کامت شادی دنیا رفیقم الهی دائما چون گل بخندی شب و روزت خوش و زیبا رفیقم . . .
«#زورق_شکسته» شکسته ساغرِ این دل به آن تَرَک نزنید دَم از رفاقتِ بی حد و بی کلک نزنید هزار زخم پیاپی از این جهان خوردم به صد دروغِ عَیان روی آن نمک نزنید میانِ وَرطه ی دنیا به هر بهانه مرا رها کنید و دگر حرفی از کمک نزنید سیاه و شبزده ام ، ماورای تردیدیم شما به باورِ من رنگِ سردِ شَک نزنید نشانده ردِ کشیده به صورتم دنیا به مکروحیله یِ خودعاجزانه چَک نزنید «شکسته زورقی ام» در میانِ طوفانها دوباره موجِ جفا بر تن کلک نزنید
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است
این ترانه بوی نان نمی دهد بوی حرف دیگران نمی دهد سفره ی دلم دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمی دهد نامه ای که ساده وصمیمی است بوی شعر و داستان نمی دهد: ... با سلام و آرزوی طول عمر که زمانه این زمان نمی دهد
نقره داغ حال و روز يک مرد عاشق است مرد عاشقی که فکر میکرد چون عاشق است معشوقهاش هم بايد به همان اندازه عاشقش باشد ...!