1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

صندلی داغ ✿صندلی داغ شماره ی 20 با حضورMehrnu$h

شروع موضوع توسط Tabassom ‏1/8/15 در انجمن صندلی داغ

وضعیت موضوع:
موضوع بسته شده است.
  1. کاربر مفید مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/6/15
    ارسال ها:
    644
    تشکر شده:
    4,834
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    حرفه:
    Mobile Repair Tools
    سلام بچه محل
    خوبي؟
    بهترين و بدترين خاطره اي كه از رشت داري؟
    بهترين و بدترين خاطره در نت؟
    رشت رو در يك جمله توصيف كن؟
    شخصيت 7080 از نظرت؟(به گيلكي بايد بگي)
    فكر ميكني چه تيپ ادمي هستم (شرح همرا با تصوير)
    دوستي از نظر تو ؟
    رفاقت از نظر تو؟
    دوستي و رفاقت چه فرقي با هم دارن؟
    عاشقي ، دوستي و يا هيچ كدوم؟(برا هر كدوم دليل بيار)

    زياد اهل سوزوندن نيستم مگر در موارد خاص كه بايد طرفو واقعا سوزوند
    دشت تا دشت قربون هرچي بچه رشت
    موفق باشي
    :flower:
     
    Tabassom، Mr Perfect، مـرجانه و 5 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  2. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏23/6/14
    ارسال ها:
    465
    تشکر شده:
    3,817
    امتیاز دستاورد:
    113
    سلام نفس : *
    سلام عزیزم : *
    همه ی سوالارو پرسیدن ؛ منم اصن ذهنِ خلاقی ندارم! :/
    گفتی ذهنِ خلاق یادِ یه تاپیک افتادم ،
    داغم تازه شد :/
    1.اول از همه ؛ منو نقاشیم کن! :|
    ببخشید دیگه :دی
    تصوراتِ منِ خب : ))

    کلیــک
    2.دوم اینکه چرا تبی عکس کارتون تنگلدُ نذاشت تو این پستِ انمیمشنا پس؟؟:cry:
    خب من اینجا میذارم میگم :دی
    [​IMG]
    پونه :دی
    3.سوم اینکه ، تو گفتی آدم پیگیری هستی معمولا ؛ منم پیگیر میشم :دی ؛
    برای اون سوال که گفتم اگر اون روزی ک میخواستی وارد چت شی؛
    نتِ خونتون برای دوروز قطع میشه!! ؛
    حالا فرض کن بعد از دوروز رفتی ؛ دیدی سایت فیلتره! [میشه دیگه!] حالا چیکارمیکنی؟!:happy:
    و همانا قندشکن را در اختیارمان قرار دادند :p
    4.چهارم اینکه من اصن یادم رفت سوالِ مخصوصمو بپرسم توام که هیچی نمیگی!
    حالا با یه ظاهرِ جدید " برای کودکِ درونت یه اسم انتخاب کن!" [عجیب غریب و خاص!]
    تاپِــــلِک :p
    5.اگه بخوای الان کودکِ درون ـتو ببری گردش یا خوشحالش کنی ؛ چیکار میکنی واسش؟؟
    حالا که بحثِ توهمِ |:
    منم میبرمش پارک از این شیرکاکائو شیشه ـآی ـآ براش میگیرم !
    [دیگه نیست فک کنم:دی]
    یکی از بهترین طعمای دنیا !

    بعدم باهاش بازی میکنم :دی
    6.برای اون پیشنهادِ بانو مرجانه [@};-] ؛ فک کنین من نخوام!:bored: مگه میشه؟ مگه داریم؟؟​
    خیر نمیشه نداریم :p :دی​

    +فعلا سوالام یادم نمیاد!:redface:
    آها .. میخوای حالا که بیکاری [:d] ؛ یه آواتارم بهم بده! :banghead:​
    باشه:d

    +میام:*
    منتظرم :*

    @*selena*
     
    Tabassom، Mr Perfect، مـرجانه و 4 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏28/6/15
    ارسال ها:
    320
    تشکر شده:
    2,607
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    ادامه بده.

    من میگم یه بارونم روی گونه‌هات، تو میگی ...
    من میگم خورشیدِ توی چشمات گرمای زندگیمن، تو میگی ...
    من میگم ماه رو سنجاق میزنم روی موهات، تو میگی ...
    من میگم هیچوقت دلم سبک نمیشه با سبکی آسمون بالای سرم، تو میگی ..
    من میگم دستمالی بهم بده تا چشمام رو گریه کنمف تو میگی ...
    من میگم اشکی بریز و رهایم کن، تو میگی ...
    من میگم ستاره چین برکه های شبم، تو میگی ...
    من میگم آه نو عروس بستر خالی کاش خیالت را هم با خودت می‌بردی، تو میگی ...
    من میگم پاییز هستُ همه دیوونگیاش، تو میگی ...
    من میگم یه قصیده‌ام! شعر شدم از صدای تو، تو میگی ...
    من میگم اونقدر عاشقم که معلم ازم هندسه پرسیدُ من غزل گفتم! تو میگی ...
    من میگم حالم بی تو مثل ایرانی که افتاده دست چنگیزی، تو میگی ...
    من میگم بهار شده و من هنوز در راه رسیدنم، تو میگی ...
    من میگم امان از تابستونِ تنت ... تو میگی ...
    من میگم دستام رو میگیری؟ تو میگی ...
    من میگم موندیم در برابر هیچ، خم شدیم در برابر هیچ، تو میگی ...
    من میگم گم کردم آهنگ بارون رو، تو میگی ...
    من میگم شاعر شده طفل درونم به تازگی، تو میگی ...
    من میگم اگه مهربونیت رو با خنده قاطی کنی ... تو میگی ...
    من میگم خنده اي کو که به دل انگيزم؟ قطره اي کو که به دريا ريزم؟ صخره اي کو که بدان آويزم؟ تو میگی ...
    من میگم هی توصیفم می‌کنند و توصیف می‌کنند و من خنده‌ام می‌گیرد که چقدر شبیه‌شان نیستم! تو میگی ...
    من میگم این جا که تنگ است یک خانه آیا در میان کهکشان داری؟ تو میگی ...
    من میگم پشت این چشم‌ها براها درگیرند، تو میگی ...
    من میگم این نزدیکی‌ها سرابی‌ست، تو میگی ...
    من میگم تو دلم نقل یه حرفایی هست که بگم میری، نگم میمیرم، تو میگی ...
    من میگم تو بخندی همه چی حل میشه، تو بخندی همه چی خوبه، تو بخند بخند بخند، تو میگی ...
    من میگم قربون مست نگاهت، تو میگی ...
    من میگم پلک دلم که میپره، وحشت یه ژاکت زیبا واسه اندام سادگیم میبافه! تو میگی ...
    من میگم میون این همه خوبی این منم که بی‌نصیبم، تو میگی ...
    من میگم نه من مثل اون روزای دورم نه تو دیگه برای من همونی، تو میگی ..
    من میگم چه جوری یادت نباشم؟ بوی تو داره لباسم! تو میگی ...
    من میگم از دوستی پُر من، از دوست دلخور من... تو میگی ...
    من میگم راست بگو راست بگو راست! فردوس برینت کجاست؟ تو میگی ...
    من میگم منُ باش! فکر می‌کردم ته قصه رمانتیکه، تو میگی ...
    من میگم ما به هم محکومیم، تو میگی ...
    من میگم نبض احساست رو میگیرم و حالت خوش نیست، تو میگی ...
    من میگم خیلی دوستت دارم ها، تو میگی ...


    من میگم... نه دیگه چیزی نمیگم :دی :x
     
    آخرین ویرایش: ‏5/8/15
    Tabassom، Mr Perfect، مـرجانه و 4 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  4. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏23/6/14
    ارسال ها:
    465
    تشکر شده:
    3,817
    امتیاز دستاورد:
    113
    سلام بچه محل
    خوبي؟
    سلام مرسی مرسی :دی
    بهترين و بدترين خاطره اي كه از رشت داري؟
    بهترین خیلی زیادِ ! :دی
    بدترین مرگِ مامانبزرگم :دی
    بهترين و بدترين خاطره در نت؟
    بهترین تولدِ امسالم :دی
    بدترین قبلِ عید یه دعوایی شد که خیلی ـآرو از هم جدا کرد !
    البته به خیر گذشت : ))

    رشت رو در يك جمله توصيف كن؟
    نمیدونم .. اما واقعا دوسش دارم ،
    شهرِ بارونای طولانی مدتُ ..

    بویِ خاکِ حیاط ـآ .. :دی
    شخصيت 7080 از نظرت؟(به گيلكي بايد بگي)
    |: اِهم ؛
    خب طیِ سالانی که بگذشت بفمسم خُ رفقانرِ کم نذاره |:
    هوایِ همه را دره |:
    سعی کونه که همیشه بهترین ببه و اکثرِ اوقات موفق ایسه
    خو حواسَ جمع کونه که کوچی ذره =))|: خو رفقانر ناراحت نوکونه |:
    هان دِ ننام چی بگفتم :|
    سوالِ خوبی بود اما حس میکنم خیلی بعد نوشتم=)))

    فكر ميكني چه تيپ ادمي هستم (شرح همرا با تصوير)
    سرزنده ، گاهی غمگین ، گاهی گوشه گیر ، گاهی جمع پسند
    وقت شناس ،
    [​IMG]

    دوستي از نظر تو ؟
    حرف زدنای عادی ،
    با آدمایی که غریبه نیستن !

    به این میگم دوستی :دی
    رفاقت از نظر تو؟
    رفاقت درد دل با کسی که بهت نزدیکه ..
    تکیه کردن ..

    کمک کردن بدونِ منتُ ..
    دوستي و رفاقت چه فرقي با هم دارن؟
    دوستی با هر کسی هست "نه هر کسی اما اکثرِ آدما"
    رفاقت با یه عده ـی خاص :دی
    عاشقي ، دوستي و يا هيچ كدوم؟(برا هر كدوم دليل بيار)​
    عاشقی ،​

    نمیدونم !
    دوستیُ دوست ندارم .. کارِ بیهوده ـایِ .. :دی
    زياد اهل سوزوندن نيستم مگر در موارد خاص كه بايد طرفو واقعا سوزوند
    دشت تا دشت قربون هرچي بچه رشت
    تی فدا : ))
    موفق باشي
    :flower:
    قربانت .. همچنین @};- :دی

    @7080
     
    Tabassom، Mr Perfect، -yas- و 5 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏28/6/15
    ارسال ها:
    320
    تشکر شده:
    2,607
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    [​IMG]



    چـای داغی به دست داری و، در فضایی که عطر و بوی هل است
    حس خوب سبک شــــدن دارد، درد و دل با کسی که دردِ دل است

    چـــادرش طرح چـــادر عـــربی، در دو چــشمـــش خلیـــــج ایـرانی
    خــنده هایش شکفتن غنچه، طرح صورت ظریـف و باب دل است

    اهـــل درس و کــتـاب و انـــدیشـــه، با نگاهــی جدیــد و امــــروزی
    عاشـــق منــطق مطهـــری و، تـــوی کیفــش کتابی از هگل است

    مینـــشینی کنـــار او امــــا، می رود یــک کمـــی بـــــه آن ورتــــــر
    بی مهـــابا تـــو حرف میــزنی و، همنشیــنت ولی کمـی خجل است

    تـــوی چشمـــش نگاه مــی کنی و، نــاگهــــان لفــظ دوستت دارم
    و امیـــــدی که پوچ می شود از، خنــــده ای که به اخم متصل است

    پشـــت بندش سکوت سنگینی، استـــرس توی چشـم هر دو نفر
    حال روزت شبــــیه حیـــــوانِ، چـــارپایی که مانــــــده توی گل است

    فکـــــر او در کنـــار حــــرف پــــدر، بــــه کسی دل نبنـــــد، دلبنــــدم
    فکـــر تو در شب حنابندان ، پیش تشویق و دست و جیغ و کل است

    طاقـــــت رو بــــرو شـــدن با هـم، نیــست توی نگـــــاه هــــر دو نـفــر
    پشــــت هامان به پشـــت یکدیگر، گریه پایان تلـــخ این دوئــــل است

    چـــای سرد نخـــورده ای مـــانده، یــک نفـــر روی تــخت خــــــوابیــده
    یک نـــفر بـــی قــرار در بــین، کـــوچه پس کوچه های شهر ول است

    عــــربی را همــیشه مـــــردودم، از جــدایی همیـــشه می تـــــرسم
    بلــــدم فعــل جمـع را اما، مشکـــلم بــا ضمیــــر منـــفصـــل اســــت



    / سید تقی سیّدی /

    #we


    یه قصه بنویس از بیست سال آینده که این آدمها نقش اصلی باشن.
    (زندگیشون رو در آینده توصیف کن و حس و حال و دغدغه‌هاشون رو بگو)

    من، عشق، @Lonia ، خودت، @بهی‌احمق


    و در آخر بگو به کمپین آلترناتیویست‌هایِ خفن میوزریستِ ضد متال می‌پیوندی؟ (بگو بعله! و وقتی جواب دادی wild child رو تگ کن =)) )





    هیچی دیگه خوش گذشت :x


     
    سایه، Mehrnu$h، Tabassom و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  6. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏23/6/14
    ارسال ها:
    465
    تشکر شده:
    3,817
    امتیاز دستاورد:
    113
    دامه بده.
    :دی :x

    من میگم یه بارونم روی گونه‌هات، تو میگی ...
    یه شونم واسه خستگی ـآت ..

    من میگم خورشیدِ توی چشمات گرمای زندگیمن، تو میگی ...
    چشمای تو به من امید زندگی میده ..

    من میگم ماه رو سنجاق میزنم روی موهات، تو میگی ...
    موهام بهونه میگرن واسه نوازش دستات .. :دی

    من میگم هیچوقت دلم سبک نمیشه با سبکی آسمون بالای سرم، تو میگی ...
    خودت باید بباری .. :دی

    من میگم دستمالی بهم بده تا چشمام رو گریه کنمف تو میگی ...
    دستایِ من چه کاری انجام بدن پس ؟!

    من میگم اشکی بریز و رهایم کن، تو میگی ...
    چای بریزُ دعوتم کن ..

    من میگم ستاره چین برکه های شبم، تو میگی ...
    فقط با آدمای مثه تو میپرم |:

    من میگم آه نو عروس بستر خالی کاش خیالت را هم با خودت می‌بردی، تو میگی ...
    آه مردِ رویاهایم کاش دل از من نمیبردی ..
    ":|=))"


    من میگم پاییز هستُ همه دیوونگیاش، تو میگی ...
    پاییزِ و همه تنهایی هاش !

    من میگم یه قصیده‌ام! شعر شدم از صدای تو، تو میگی ...
    تمامِ ناتمامِ من با تو تمام میشود :دی

    من میگم اونقدر عاشقم که معلم ازم هندسه پرسیدُ من غزل گفتم! تو میگی ...
    عاشق که باشی تست ـآی ریاضی برات عاشقانه ترین شعرن ..

    من میگم حالم بی تو مثل ایرانی که افتاده دست چنگیزی، تو میگی ...
    حالم بی تو مثه آدم برفی ـست که عاشقِ خورشید شده ..

    من میگم بهار شده و من هنوز در راه رسیدنم، تو میگی ...
    منتظرت میمونم |: "قافیه داره=))"

    من میگم امان از تابستونِ تنت ... تو میگی ...
    امان از زمستونِ دستات ..

    من میگم دستام رو میگیری؟ تو میگی ...
    قول میدی بی من جایی نری؟

    من میگم موندیم در برابر هیچ، خم شدیم در برابر هیچ، تو میگی ...
    زندگی هیچ بودُ هیچ ..

    من میگم گم کردم آهنگ بارون رو، تو میگی ...
    من اینجام که بشم غزل خونُ ..

    من میگم شاعر شده طفل درونم به تازگی، تو میگی ...
    شعرات دلمُ میبرن به "سادگی" ..

    من میگم اگه مهربونیت رو با خنده قاطی کنی ... تو میگی ...
    همونی میشم که تو میخوای ؟ :دی

    من میگم خنده اي کو که به دل انگيزم؟ قطره اي کو که به دريا ريزم؟ صخره اي کو که بدان آويزم؟ تو میگی ...
    مثل اینست که شب نمناک است ، دیگران را هم غم هست به دل ، غم من لیک غمی غمناک است ..

    من میگم هی توصیفم می‌کنند و توصیف می‌کنند و من خنده‌ام می‌گیرد که چقدر شبیه‌شان نیستم! تو میگی ...
    خنده داره واسم وقتی بهم میگن تکراری شدی !

    من میگم این جا که تنگ است یک خانه آیا در میان کهکشان داری؟ تو میگی ...
    این هفته فصل چیدن ماه است ، یک نردبان تا آسمان داری؟

    من میگم پشت این چشم‌ها ابراها درگیرند، تو میگی ...
    و من کنار خنده هایت میمانم در این دقایق دلتنگی ..

    من میگم این نزدیکی‌ها سرابی‌ست، تو میگی ...
    و خدا در همین نزدیکیست ..

    من میگم تو دلم نقل یه حرفایی هست که بگم میری، نگم میمیرم، تو میگی ...
    بعضی ها بدجوری عاشق میشن ، عشق یعنی تو بمون من میرم ..

    من میگم تو بخندی همه چی حل میشه، تو بخندی همه چی خوبه، تو بخند بخند بخند، تو میگی ...
    همه چی خوبه فقط دلتنگم ، آخه هیچی مثل دلتنگی نیست ..
    دوتا دریاچه تو چشماته ولی ، هیچ دریاچه ای این رنگی نیست ..


    من میگم قربون مست نگاهت، تو میگی ...
    قربون چشمای ماهت ..

    من میگم پلک دلم که میپره، وحشت یه ژاکت زیبا واسه اندام سادگیم میبافه! تو میگی ...
    من گرمایی ـام وقتی لباسِ گرم میپوشی منم گرمم میشه .. :دی

    من میگم میون این همه خوبی این منم که بی‌نصیبم، تو میگی ...
    روزگاری زیر بارون، روزگاری بی قرارم ..

    من میگم نه من مثل اون روزای دورم نه تو دیگه برای من همونی، تو میگی ..
    بذار جز این سکوت سرد لبهات ، برام چیزی به یادگار نمونه ..

    من میگم چه جوری یادت نباشم؟ بوی تو داره لباسم! تو میگی ...
    تو که عشق منو دیدی،چه جوری ازم بریدی؟

    من میگم از دوستی پُر من، از دوست دلخور من... تو میگی ...
    آجر به آجر من ، من پشت دیوارم ..

    من میگم راست بگو راست بگو راست! فردوس برینت کجاست؟ تو میگی ...
    اینهمه تکرار مکن می همای، کفر مگو شکوه مکن بر خدا ..

    من میگم منُ باش! فکر می‌کردم ته قصه رمانتیکه، تو میگی ...
    دیگه این آخرِ قصه ـست محاله دیگه برگردی ..

    من میگم ما به هم محکومیم، تو میگی ...
    مثه اجبارِ تن به پیراهن ! :دی

    من میگم نبض احساست رو میگیرم و حالت خوش نیست، تو میگی ...
    این دفعه نیتِ من خیره تو فالت خوش نیست .. :دی

    من میگم خیلی دوستت دارم ها، تو میگی ...
    من بیشترها :دی

    من میگم... نه دیگه چیزی نمیگم :دی :x
    بگو بگو :x =)) :*

    @Mrs.Xiii
     
    -yas-، سایه، *selena* و 4 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  7. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏5/8/14
    ارسال ها:
    335
    تشکر شده:
    3,378
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    خب بعد از یه وقفه باز در خدمت شماییم
    یه اواتار شبیه اینی که گذاشته با عکس دلخواه برای مانی درست کن :| جای نوشته ها همین باشه لطفا :| من PS ام هی بسته میشه :|




    خب مآی ف کوِسشن :| تریپ اِریک گفتم =))

    1.چشماتو ببند :| نه باز کن باز کن :| برو برنامه پینت رو باز کن ، حالا ببند چشماتو :| بعد این نقاشیارو بکش :

    الف : من و تو و ماسوله و ...

    ب : اعضای میری متیلی ! البته با اسم جدید

    ج : من در حال حرص خوردن تو بغلم کردی =)):|

    د : یه مرد که رزمی کار :|

    هـ : یه جنتلمن گیتاریست :|


    2. برنامه کدکمونو کودوم قسمتشو دوس داری ( بیشتر از بقیه ) ، موقعی که میساختیمش چه حسی داشتی ؟ کامل توضیح بده یه خط نمیخوام !

    3. حست به اینا :

    [​IMG]


    [​IMG]



    [​IMG]





    [​IMG]




    [​IMG]





    4. سه تا کارتو که از همه بیشتر دوست داشتی و توی تاپیک ماه احساس گذاشته بودی

    5. دو تا از کارات که از همه بیشتر دوست داشتی اما تو تاپیک نذاشتی !

    6. کدوم کار از کاربرای زیرُ سیو داری ( اونیُ بذار که خیلی خوشت اومده بوده سیو کردی 9


    تیشان

    آنا

    .مهسا.

    آیگین


    تبسّم

    :d هستیم همچنان



     
    -yas-، مـرجانه، Mehrnu$h و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏23/6/14
    ارسال ها:
    465
    تشکر شده:
    3,817
    امتیاز دستاورد:
    113
    چـای داغی به دست داری و، در فضایی که عطر و بوی هل است
    حس خوب سبک شــــدن دارد، درد و دل با کسی که دردِ دل است

    چـــادرش طرح چـــادر عـــربی، در دو چــشمـــش خلیـــــج ایـرانی
    خــنده هایش شکفتن غنچه، طرح صورت ظریـف و باب دل است

    اهـــل درس و کــتـاب و انـــدیشـــه، با نگاهــی جدیــد و امــــروزی
    عاشـــق منــطق مطهـــری و، تـــوی کیفــش کتابی از هگل است

    مینـــشینی کنـــار او امــــا، می رود یــک کمـــی بـــــه آن ورتــــــر
    بی مهـــابا تـــو حرف میــزنی و، همنشیــنت ولی کمـی خجل است

    تـــوی چشمـــش نگاه مــی کنی و، نــاگهــــان لفــظ دوستت دارم
    و امیـــــدی که پوچ می شود از، خنــــده ای که به اخم متصل است

    پشـــت بندش سکوت سنگینی، استـــرس توی چشـم هر دو نفر
    حال روزت شبــــیه حیـــــوانِ، چـــارپایی که مانــــــده توی گل است

    فکـــــر او در کنـــار حــــرف پــــدر، بــــه کسی دل نبنـــــد، دلبنــــدم
    فکـــر تو در شب حنابندان ، پیش تشویق و دست و جیغ و کل است

    طاقـــــت رو بــــرو شـــدن با هـم، نیــست توی نگـــــاه هــــر دو نـفــر
    پشــــت هامان به پشـــت یکدیگر، گریه پایان تلـــخ این دوئــــل است

    چـــای سرد نخـــورده ای مـــانده، یــک نفـــر روی تــخت خــــــوابیــده
    یک نـــفر بـــی قــرار در بــین، کـــوچه پس کوچه های شهر ول است

    عــــربی را همــیشه مـــــردودم، از جــدایی همیـــشه می تـــــرسم
    بلــــدم فعــل جمـع را اما، مشکـــلم بــا ضمیــــر منـــفصـــل اســــت



    / سید تقی سیّدی /

    #we

    شاید باورت نشه اما همشُ خوندم ! : ))
    قشنگه :x

    یه قصه بنویس از بیست سال آینده که این آدمها نقش اصلی باشن.
    (زندگیشون رو در آینده توصیف کن و حس و حال و دغدغه‌هاشون رو بگو)
    من، عشق، @Lonia ، خودت، @بهی‌احمق

    Mrs.xiii ؛ سلام ببخشید نتونستم دیروز بیام بیرون ! با Mr.xiii بیرون بودم دُنت کیل می لاو : (

    Lonia ؛ سلام /:) باشه اشکال نداره حالا اما دیگه تکرار نشه ;;)
    Mrs.xiii ؛ امروزم میشه رفت ؟! یا دیروز قرار کنسل شد ؟!​

    Lonia ؛ نه میشه میشه ..:p
    آیسانُ لُنی با هم راه می ـاُفتن به سمتِ شرکت ـی که قرار بود هر دوشون با هم اونجا پذیرش بگیرن ..
    شرکتی که آیندشونُ تضمین میکرد ..
    از اینکه 10 ساله پیش بخاطرِ بچه هاشون کارشونُ وِل کرده بودن پشیمون نبودن ..
    چون لااقل میدونن یه نفرُ دارن که موقع پیری به دادشون برسه ..
    اما دوباره به این فکر افتاده بودن که یه جا مشغول شن ..
    ساعت 4ـه بعد از ظهر بود ..
    قراری که دیروز کنسل شده بود باعثِ استرس ـشون شده بود ..
    رو به روی یه بُرج بودن ..
    برج ـی که اگه 10 سالِ پیش کارشونُ وِل نمیکردن شاید الان مدیرش می بودن ..
    سوارِ آسانسور شدنُ رفتن بالا .. خیلی بالا ..
    ثانیه ها پر شد از سکوتُ استرس ..
    تو طولِ زمانی که تو آسانسور بودن دستِ همُ گرفته بودنُ ،
    هر بار یه فشار کوچیک میدادن ،
    همُ نگاه میکردنُ لبخند میزدن به معنیِ اینکه ؛
    "نترس همه چی درست میشه" ..
    در صورتی که هر دو میترسیدن که "نشه" ..
    وارده یه اتاقِ خیلی بزرگ شدن ،
    منشیِ رئیس دخترِ خیلی مهربونی بود که ازشون خواست منتظر بمونن تا به رئیس اومدنشونُ ؛
    خبر بده ..
    در که باز شد ، هر سه خشکشون زد ..
    باورشون نمیشد .. خیلی وقت بود که از هم بی خبر بودنُ هر کس یه گوشه ـی دنیا بود ..
    همون بهزادی که دنبالِ یه زندگیِ آروم میگشت ،
    الان رئیسِ یه شرکتِ که گوچیک ترین کارش ،
    شاید هیجان انگیزترین کارِ مردمِ عادی باشه ..
    دوباره همه جا ساکت شد .. بهزاد نمیدونست باید چیکار کنه .. رسمی باشه ..
    یا از دلتنگی ـآش گله کنه ..
    با اومدنِ منشی سکوت شکسته شد ،
    منشی : بفرمائید بشینید ایشون رئیس هستن ..
    اول نمیدونستن چی بگن اما کم کم جو یکم سبک شد ..
    درموردِ زندگیشون حرف زدن .. کارشون .. سالهایِ بی خبریُ ..
    بعد از یه مصاحبه هر دو استخدام شدن ..
    موقع برگشتن یه خدافظیِ گرم کردنُ از اونجا رفتن ..
    Mr.xiii از آیسان پرسید ؛
    - چیشد ؟ استخدام شدی ؟ اگه نه فدای سرت .. یه جای بهتر میری ..
    + آره ! شاید باورت نشه که رئیسش کی بود !
    - کی ؟!
    + بهیِ احمق : )) خیلی خوشحالم که زندگیش انقدر قشنگ شکل گرفته !
    - چه خوب ..
    + "اسمِ بچت دوست داری چی باشه=))" کجاست ؟!
    - کلاسِ ، میخوام برم دنباش .. توام میای که از اونور بریم بگردیم ؟
    + آره بریم ..
    ..
    روزا پشتِ سرِ هم میگذشتن .. بعدِ 6 ماه لُنیُ آیسان هر کدوم مدیرِ یه بخش شدن ..
    و روز به روز تو کارشون پیشرفت کردن ..
    یه روز یکی از مشتری های خارجی ـشون براشون دعوت نامه ـای فرستاد ،
    و اونارو برای دیدنِ کنسرتِ یه پیانویستِ تازه وارد دعوت کرد ..
    اول قصد نداشتن برن ..
    اما شرایط جوری رقم خورد که همه با هم برای تماشای این کنسرت رفتن به ؛
    "پاریس" =)) :$
    یه روز قبلِ کنسرت رسیده بودن .. اون روز کلا استراحت کردنُ ،
    فردائیش برای خریدُ گردش رفتن بیرون ..
    شب ساعت 12 همه با هم جلوی مکانی که کنسرت بود قرار داشتن ..
    ساعت 12:30 بود .. سالن پر شده بود از صدا ..
    که یهو صدای پیانو در اومد ..
    خیلی آروم شروع شدُ .. کم کم به اوج رسید ..
    وقتی که تموم شد همه ایستادنُ دست میزدن "چه کلا گذاشتم ووش:$"=))
    که مجری اعلام کرد این پیانویست یه ایرانیِ ،
    هر نـٌه نفر تعجب کردن .. و احساسِ سربلندی ..
    وقتی همه جا روشن شد ، حس کردن که قیافه اون شخص براشون آشناست ..
    [بعله اون من بودم :$=))]
    موقع رفتن به صورتِ خیلی اتفاقی همدیگه رو جلوی درِ خروجی دیدن .. و شناختن ..
    و ..
    هم واسه خودم کلاس گذاشتم هم میدونم خوب نشد ببخشید =)) : (


    و در آخر بگو به کمپین آلترناتیویست‌هایِ خفن میوزریستِ ضد متال می‌پیوندی؟
    (بگو بعله! و وقتی جواب دادی wild child رو تگ کن =)) )​
    نــعله |: =))​

    @Wild Child
    هیچی دیگه خوش گذشت :x
    خیلی .. :x :d

     
    Mrs.Xiii، -yas-، *selena* و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  9. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏23/6/14
    ارسال ها:
    465
    تشکر شده:
    3,817
    امتیاز دستاورد:
    113
    خب بعد از یه وقفه باز در خدمت شماییم
    یه اواتار شبیه اینی که گذاشته با عکس دلخواه برای مانی درست کن :| جای نوشته ها همین باشه لطفا :| من PS ام هی بسته میشه :|
    ساختم الان استفاده میکنه :| : ))
    خب مآی ف کوِسشن :| تریپ اِریک گفتم =))
    =))) |:
    1.چشماتو ببند :| نه باز کن باز کن :|
    بستم -__- نه نه دیگه بستم : ))
    برو برنامه پینت رو باز کن ، حالا ببند چشماتو :| بعد این نقاشیارو بکش :
    |:
    الف : من و تو و ماسوله و ...
    [​IMG]
    ب : اعضای میری متیلی ! البته با اسم جدید
    [​IMG]
    ج : من در حال حرص خوردن تو بغلم کردی =)):|
    بغلت کردم یا یقل؟ :*=)) اینُ با چشِ باز کشیدم |:
    [​IMG]

    د : یه مرد که رزمی کار :|
    حالا چرا رزمی کار :/
    فهمیدم داداشت رزمی کارِ ^__^ =))
    چش باز |:
    [​IMG]

    هـ : یه جنتلمن گیتاریست :|
    مثلا موهاشُ بلند کرده =))
    [​IMG]

    2. برنامه کدکمونو کودوم قسمتشو دوس داری ( بیشتر از بقیه ) ،
    نقاشی ـآ : )))
    موقعی که میساختیمش چه حسی داشتی ؟ کامل توضیح بده یه خط نمیخوام !
    هیجانُ خنده ..
    اون تیکه دی.جی بیست بار ضبط کردم آخر سر بازم با خنده بود !
    به این فکر بودم که اون شخص ـآیِ مذکور خوششون میاد یا نه !
    یا اصلا با خودشون چه فکری میکنن !
    دوست داشتم همه مون خوشحال شیم ..
    وقتِ میکس که رسید هی درست میکردیم باز کارتونُ نشون نمیداد!
    عصبی بودمُ کلافه به شدت !
    بعدِ کلی زور زدن با برنامه های مختلف ،
    فهمیدیم کارتونِ مشکل داره !
    دیوونه شدم قشنگ : ))

    3. حست به اینا :

    [​IMG]
    چه روزای تلخی بود !
    الان یکم بهتر شده : ))


    [​IMG]
    فکرِ جدیدی بود :دی
    دوسش داشتم .. "دارم" ..

    [​IMG]


    آخی .. مسابقه هفت سین : ))

    [​IMG]
    اولین عکسِ متجرکی که ساختم : ))
    اشتباه سیو میکردم متحرک نمیشد |:


    [​IMG]
    خوشگله .. اون تیکه "یواشکی" ـشو دوس دارم :دی

    4. سه تا کارتو که از همه بیشتر دوست داشتی و توی تاپیک ماه احساس گذاشته بودی
    [​IMG]

    [​IMG]

    [​IMG]
    5. دو تا از کارات که از همه بیشتر دوست داشتی اما تو تاپیک نذاشتی !
    [​IMG]

    [​IMG]

    6. کدوم کار از کاربرای زیرُ سیو داری ( اونیُ بذار که خیلی خوشت اومده بوده سیو کردی 9

    تیشان
    این هر کاری کردم سیو نشد =)) |:
    از صفحه عکس گرفتم =))
    باورم نمیشد خودش درست کرده باشه O_o
    =)))خیلی خفنِ

    [​IMG]
    آنا ، .مهسا. ، آیگین
    هی امروز فردا کردم الان مثه چی پشیمونم .. ندارم !
    آیگین یه کار داشت تو ماهِ احساس نمیدونم گذاشت یا نه ،
    تو پروف ـآ گذاشت بعد ناراحت بود ،
    گفت کاش نمیگفتم از خودمِ .. اون خیلی ناز بود :دی
    کلا کاراشُ دوس داشتم خاص بود :دی

    تبسّم
    [​IMG]

    :d هستیم همچنان

    -___- =))

    @Tabassom
     
    Mrs.Xiii، *selena*، -yas- و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  10. کاربر مفید

    تاریخ عضویت:
    ‏21/7/15
    ارسال ها:
    656
    تشکر شده:
    6,634
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    سلامه دوباره،خوبی مهرنوش جان؟

    خب بریم سره سوالا:

    بزرگترين درسي كه در زندگيت گرفتي چي بوده؟
    در حال حاضر اصلیترین مشغلت چیه؟
    اگه 5 روز قرار باشه تنها باشي كجا رو واسه تنها بودن تو اين 5 روز انتخاب ميكني ؟ چرا؟
    اگه به یکی پیشنهاد دوستی بدیو ردش کنه عکس العملت چیه؟
    الان چه حسی داری؟
    فصل مورد علاقه؟ غذای مورد علاقه؟ حیوان مورد علاقه؟ رنگ مورد علاقه؟ درس مورد علاقه؟
    بدترین روز زندگیت؟ بهترین روز زندگیت؟
    خوشبختی یعنی؟
    یک جمله زیبا بگو!
    خوشبختی رو توی چی میبینی!
    یشتر لباسات چه رنگیهه؟
    چه آهنگ هایی گوش میدی؟
    کدوم یکی از سوالاتی که من کردمو بیشتر دوست داشتی.؟
    صندلی داغ بوده تا اینجا؟
     
    *selena*، -yas- و Mehrnu$h از این ارسال تشکر کرده اند.
وضعیت موضوع:
موضوع بسته شده است.