بنظرم لیاقتِ مسئولین علی الخصوص وزیر ورزش، این بود.. اگر نه ورزشکاری نیس که همه توانشو نذاره تو چنین رویداد بزرگی.. همه رشته های ورزشی که عازم شدن با بدترین شرایط آماده سازی بوده.. بسکتبالی که بدون هیچ برنامه آماده سازی رفته بود، تکواندو چندین ماه مربی بدنساز نداشته، کلِ کاروان با این تعداد ورزشکار با فقط یک ماساژور رفته ولی آقایون با زن هاشون پاشدن رفتن تفریح! و خیلی مسائل دیگه.. تو همون ماجرای ویلموتس ببینید چقد پول تو جیب وزیر ورزش رفته فقط
برای اولین تجربه از اسکیپ روم هنوز پرام ریخته هنوز تو شوکم هنوز تو ذهنم اینه : چیشدههههه ؟ هیچ وقت از لول سخت شروع نکنین
واقعا میلاد خان لیاقت نمیشه گف : )) تیم المپیکمون نمود ِ وضعیت زیبای میهن عزیزمان می باشد حقیقتا + بالاخره چمدونمو وا کردم این چمدون امسال فک کنم یار منه سفر های زیادی باید باهاش برم البته زیپش نزدیکه خراب شه:/ درسته گریه کردن مرد و زن نداره ابدا ولی مرد ها وقتی گریه میکنن ادم واقعا قلبش مچاله میشه یا شاید من این حسو دارم دوباره اسیر بازی های تلگرامی شدیم:/
. از نگاه یه بنده خدایی : والیبال ما اونقدر پتانسیل داره که بتونه قهرمان دنیا رو ببره ولی بعد به یه تیم محلی بازی رو واگذار می کنه.
به اینکه چرا همکلاسی دوران لیسانسم که خطشم عوض کرد و شماره اش رو بهم نداد تو دوره لیسانسم هی می‌گفت تو اخلاق نداری و چندبار جدی باهاش برخورد کردم سیریش شده بیا عروسیم :/ هی می‌پیچونمش پیچ نمی‌خوره :/ خیلی واضحم می‌فهمه نمی‌خوام برم :// رفتم و برگشتم عروسیش افتاد عقب شانس مایه :/
به خبر درگذشت اقدسی.. روحش شاد به این فک میکردم که کارِ خطرناکیه، چرا باید ادم همیچین ریسکایی کنه! اما بیشتر که فک کردم دیدم شاید کار درست رو همون میکنه. از لحظه لحظه زندگیش لذت میبره؛ استرس، هیجان، نفس حبس شدن ها و ... . شاید هممون بیشتر از اینکه به فکر کمیت باشیم، باید به کیفیتِ زندگیمون فک کنیم. اینکه از چه کاری لذت میبریم و نفسامونو تند میکنه :راه رفتن:
خیلی کم پیش میاد من صبح زود بیدار بشم دانشگاه ک یادمه هیچوقت تو انتخاب واحد ساعت ۸ کلاس برنمیداشتم:/ از وقتی هم که سر کار میرم برام مصیبت بود و هست هفته های صبحی:/ من آدمِ صبحای زود نیستم، همه چی از ۱۲ ظهر ببعد :/ خلاصه اینارو گفتم که برسم ب این؛ صبح ساعت ۷ و نیم بیدار شدم، ۸ رفتم برنامه ورزشو گرفتم از مربی بعد تو اون خنکی ی مسیری رو پیاده اومدم و دیگه خورشید یاری نکرد و گرم شد. ولی چسبید... خوشبحال اونایی که سحرخیزن. از استرس فردا ک میخوام برم دندونپزشکی دلشوره گرفتم :/ ب حول و قوه الهی این ورزش کردنه ادامه دار باشه هدف بعدی نقاشی با آبرنگه، مشتاقم برای خرید وسایلش فقط امیدوارم این اشتیاق فقط ب خرید منتهی نشه:/ و هدف بعدتر اینه که سنتورو شروع کنم داشتم به این فکر میکردم که ۵ ۶ سال دیگه خونه رو عوض کنیم اما بعد از فکر و فکر دیدم من هیچوقت قانع نبودم به شرایط فعلیم و همین باعث شد نتونم از لحظه م لذت ببرم و همش در حال جون کندن بودم برای بالا رفتن. این همه آدم میرن خونه قدبمی میگیرن و بازسازی میکنن، یکیش من، هرچند وقت ی بار ی دستز ب سر و گوشش میکشیم و خوشگل ترش میکنیم. این نتیجه برای الآنه شاید سال دیگه ماه دیگه من بشم همون من قبلی و بیفتم دنبال وام و ... برای عوض کردن خونه. شما هم وقتی سوار تاکسی میشید و تا مسیره شما هیچ مسافر دیگه ای نیست عذاب وجدان میگیرید که راننده رو علافِ خودتون کردید ؟:/ کرایه دو نفرو حساب کردم تا وجدان خودمو خاموش کنم:/ فیلم و سریالایی ک میبینم ی هایلایت ازشون درست کردم تو اینستا دیشب استوری سریال empress ki رو گذاشتم یکی از بچه ها پیام داد ک خیلی ممنونتم ک فیلم معرفی میکنی،من همه رو دانلود میکنم.ی پیام خیلی کوچیک چقدر میتونه حال مارو خوب کنه، بعد این اومد تو فکرم که خوبه که مفید بودن استوری ها، و پشتش این فکر اومد که چرا من باید دنبال مفید بودن استوری باشم که ماهی ی بار میزارم:/ یکم رها کنم خودمو :/ چقدر رو مخه بعضی از خصوصیات اخلاقیم :/ برم کتابمو بخونم دیگه
