دلتنگِ اینجا هستم.. آخرین روزی بود که جمع کرد.. واقعا صمیمی ترین کافه ای بود که میشد چندساعت بیخیال از همه مشکلات با دوستت بگذرونی. هرچند دو سه تا از کافه هایِ خوبِ شکلِ اون باز شد پاتوقمون اما •کلبه چوبی• یه چیز دیگه بود..
پارسال این موقع هاااا ، این تراکتو با یه غصه ای گذاشت تو دستم که نمیدونستم بخندم یا گریه کنم برای مظلومیتی ک اصلا بهش نمیاد =)) و ازم خواست نظرمو در مورد طراحی ای ک انجام داده بیان کنم ! . ولی حصین جان باید قبول کنی ک پدر تبلیغات نوین در ایران برازندته =)) @Wild Child (بماند ب یاد گار ) . انگشتمو سانسورکردم چون رفت بین در و کبود شد =))