چشمان سیاه تو مرا خواهد کشت افسون نگاه تو مرا خواهد کشت اینگونه که آه می کشد لب هایت پس لرزه ی آه تو مرا خواهد کشت
رندیم و دگر مستیم تا باد چنین بادا توبه همه بشکستیم تا باد چنین بادا عقل از سرِ نادانی دردِ سرِ ما میداد عشق آمد و وارستیم تا باد چنین بادا ▪️شاه نعمتالله ولی
طفلی به نامِ شادی، دیریست گمشدهست با چشمهای روشنِ برّاق با گیسویی بلند، به بالای آرزو هر کس ازو نشانی دارد، ما را کُنَد خبر این هم نشانِ ما: یکسو، خلیج فارس سویِ دگر، خزر شفیعی کدکنی
سیه چشمی، به کار عشق استاد، به من درس محبت یاد می داد! مرا از یاد برد آخر، ولی من بجز او، عالمی را بردم از یاد! "فریدون مشیری