بس:«تو چه حقی نسبت به سیاه پوستات داری؟» اپس:«چه حقی؟... من خریدمشون، پولشون رو دادم!» بس:«البته که اینکارو کردی. قانون میگه که شما حق نگهداری یه سیاه پوست رو داری؛ ولی با عرض معذرت خدمت قانون، این دروغه (اشتباهه). آیا هر چیزی که قانون تصویبش کرده، کار درستیه؟ فرض کن قانونی تصویب بشه که بر طبق اون تو یک مرد آزاد باشی و به بردگی بگیرنت؟» اپس:«هان؟!» بس:«فقط فرض کن!» اپس:«این مورد اصلا فرض کردن تو کتش نمیره!» بس:«قوانین عوض میشن، نظام های اجتماعی فرو میریزن، اپس... این حقایق و باورهای جهانیه که همیشه ثابت میمونه. این یه حقیقته. یه حقیقت واضح که هر چیزی که درست و خوبه، برای همه همین طوره. سیاه و سفید با هم برابرن.» اپس:«منو با یه کاکاسیاه مقایسه میکنی، بس؟» بس:«من فقط سوالم اینه که از منظر خدا فرق شما با هم چیه؟» [12 Years A Slave] [2013] [دوازده سال بردگی]
من تمام عمرم را با ترس سپری کردم ترس از چیزهایی که میتونستن اتفاق بیفته. ۵۰ سال اینطوری زندگی کردم. هر شب ساعت ۳ از ترس از خواب بیدار می شدم اما از وقتی که دکترا بهمگفتن سرطان داری دیگه شبا راحت می خوابم... دیالوگ هایزنبرگ در breaking bad
در شطرنج، بهش میگن زوگزوانگ، وقتیه که بهترین حرکتی که می تونی بکنی حرکت نکردنه، اما شما باید حرکت کنید چون نوبت حرکت شماست. Mr Nobody | 2009
یه جایی بود که راس بین ریچل و جولی گیر کرده بود و تصمیم گرفت نکات مثبت و منفی هر کدوم رو بنویسه. میگفت " من و جولی هر دو تفاهم داریم چون باستان شناسیم. و جولی ایرادش اینه که ریچل نیست..." میدونین چی میگم؟!
الزا: با وجود فروپاشی همه دنیا، ما این زمان رو برای عاشق شدن انتخاب کردیم. ریک: بله زمان بسیار بدیه، مثلا ده سال پیش تو کجا بودی؟ الزا: ده سال پیش؟ خوب بزار ببینم … الزا: اوه! بله، من داشتم دندان هایم را ارتودنسی می کردم. تو کجا بودی؟ ریک: من به دنبال کار می گشتم. (فیلم کازابلانکا – 1942) ***
تو فرندز یه قسمت هست که چندلر میخواد از مانیکا خواستگاری کنه، بهش میگه «برام مهم بود حرفمو کِی و کجا بگم، ولی بعد فهمیدم تنها چیزی که مهمه اینه که بهت بگم تو زندگی منو شادتر از چیزی کردی که بود،حالا منم میخوام تا آخر عمر همین کارو برات انجام بدم.با من ازدواج میکنی؟»