در کعبه و در بتکده میجویمت ای بت، ولی اینجا نمییابم تو را آنجا نمیبینم تو را ای سرو پیش قد او، ای گل به پیش عارضش رعنا نمیدانم تو را زیبا...
همین نه در دل من صبر، دلستان نگذاشت که صبر در دل و آسایشم به جان نگذاشت مجوی تاب و توان از دلم که خیل غمت توان و تاب به دلهای ناتوان نگذاشت فلک...
نه از مسلمانی ماست این مساله که این خرد بهر من چیست خدا داند و خدا خواهد ز ما چه؟ این بندگی را بند تن کیست ..!
تا دست می دهد می و معشوق می پرست از کف منه پیاله و فرصت مده ز دست کردی چو صید خو دل ما را مده ز دست مشکل فتد به دام چو صیدی ز دام جست ملا حسین...
[IMG]
عاشِروهُنَّ بِالْمَعْروفِ فَاِنْ کَرِهْتُموهُنَّ فَعَسی اَنْ تَکْرَهوا شَیْئا وَ یَجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیْرا کَثیرا؛ با زنان به شایستگی رفتار...
تا فاش شود راز دلم، بیخبری چند گویند ازو بهر فریبم خبری چند هر روز دهد حسن ترا رونق دیگر کیفیت نظّاره صاحبنظری چند میرزا قلی میلی مشهدی(قرن۱۰ ه ق)
[IMG] آنچه که امروز بدان می بالیم مرهون حماسه آفرینی و پایمردی شجاعانی است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف و در مقابل تمامی قدرت های...
چنین که با تو مرا تاب آشنایی نیست به حیرتم که چرا طاقت جدایی نیست خوشم به وعده او، با وجود آنکه به من وفای وعده او غیر بیوفایی نیست به غیر بس...
یک حرف گفته است به من، بعد صد عتاب وان هم ز اضطراب ندانستهام که چیست تا خوردهام ز جام محبت میجنون میلی شراب ناب ندانستهام که چیست میرزا قلی...
دلا بیطاقتی کم کن چو شیدا کردهای خود را که امروز است یا فردا که رسوا کردهای خود را ز انکار محبت خویش را بازی مده چندین که بازی بازی ای دل، گرم...
به چشم مست، ز هستی ربوده ای ما را میرزا قلی میلی مشهدی(قرن۱۰ ه ق)
..! آتشی شب در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که در جانی فتاد نی به آتش گفت کاین آشوب چیست مر ترا زین سوختن مطلوب چیست
تا شفیع خویش کردم صاحب معراج را سر به استغنا برآوردم دل محتاج را تا قمار عشق ترک ماسوا ورزیدهام کافرم گر در حساب آوردهام لیلاج را ملا عبدالرزاق...
زانکه میگفتی نیام با صد نمود همچنان دربند خود بودی که بود مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است رضا قلی خان (هدایت، قرن ۱۲ ه ش)
نام های کاربری را با استفاده از کاما (،) از هم جدا کنید.