قبل تو، من پرنده ای بودم آسمان می چکید از بالم ... بعد تو، آرزوی کوچکـــی ام: " کاش چیزی بپرسد از حالم" +اهورا فروزان
دل قوی دار، سحر نزدیک است.. وای باران، باران، شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تورا خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ، من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ می پرد مرغ نگاهم تا دور، وای، باران، باران، پر مرغان نگاهم را شست خواب، رویای فراموشیهاست خواب را دریابم، که در آن دولت خاموشیهاست. من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم، و ندایی که به من میگوید گرچه شب تاریک است دل قوی دار، سحر نزدیک است
همرنگ گونههای تو مهتابم آرزوست چون بادهی لب تو می نابم آرزوست ای پرده پرده چشم توام باغهای سبز در زیر سایهی مژهات خوابم آرزوست دور از نگاه گرم تو، بیتاب گشتهام بر من نگاه کن، که شب و تابم آرزوست تا گردن سپید تو گرداب رازهاست سرگشتگی به سینهی گردابم آرزوست تا وارهم ز وحشت شبهای انتظار چون خندهی تو مهر جهانتابم آرزوست
عشق تو به تار و پود جانم بسته است بی روی تو درهای جهانم بسته است از دست تو خواهم که برآرم فریاد در پیش نگاه تو زبانم بسته است