1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

عاشقانه ها

شروع موضوع توسط Ma§teR ‏16/4/11 در انجمن زمزمه های آشنا

Tags:
  1. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏21/1/20
    ارسال ها:
    106
    تشکر شده:
    773
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    حرفه:
    مدیر و موسس آموزشگاه
    در آرزوی بوس و کنارت مردم
    وز حسرت لعل آبدارت مردم

    قصه نکنم دراز کوتاه کنم
    بازآ بازآ کز انتظارت مردم
    حافظ
     
    hoda. از این پست تشکر کرده است.
  2. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏21/1/20
    ارسال ها:
    106
    تشکر شده:
    773
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    حرفه:
    مدیر و موسس آموزشگاه
    ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزنند
    دولت احمدی و معجزه سبحانی

    جلوه بخت تو دل می‌برد از شاه و گدا
    چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
    حافظ
     
    hoda. از این پست تشکر کرده است.
  3. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏21/1/20
    ارسال ها:
    106
    تشکر شده:
    773
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    حرفه:
    مدیر و موسس آموزشگاه
    [​IMG]
    غزل عاشقانه حافظ :
    هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی
    که هم نادیده می دانی و هم ننوشته می خوانی
     
    m naizar، Shadow1407 و hoda. از این ارسال تشکر کرده اند.
  4. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏21/1/20
    ارسال ها:
    106
    تشکر شده:
    773
    امتیاز دستاورد:
    93
    جنسیت:
    زن
    حرفه:
    مدیر و موسس آموزشگاه
    کاش میشد به جای فصل امتحانات
    فصل آغوش یار را هم داشتیم…
    آنوقت خرداد
    شهریور
    دی
    همه را مردود میشدم

    و تا ابد حبس در آغوشت میشدم…
     
    m naizar، Shadow1407، حــنا و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏8/11/15
    ارسال ها:
    354
    تشکر شده:
    3,497
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    نرگس ، جوانی زیبا رو بود .
    هر روز می رفت تا زیبایی خود را در دریاچه تماشا کند .
    چنان شیفتۀ خود میشد که روزی به درون دریاچه افتاد و غرق شد
    و در جایی که به آب افتاده بود ، گلی رویید که « نرگس » نامیدندش .

    افسانه ها می گویند :

    وقتی نرگس مُرد ، الهۀ جنگل کنار دریاچه آمد
    دید دریاچه گریه میکند . از وی پرسید چرا گریه میکنی ؟
    دریاچه گفت برای نرگس .
    الهۀ جنگل گفت : عجیب است . همۀ ما در جنگل به دنبال نرگس بودیم .
    اما تنها تو فرصت داشتی زیبایی نرگس را از نزدیک ببینی .
    دریاچه پرسید : مگر نرگس زیبا بود ؟
    الهۀ جنگل گفت : چه کسی بهتر از تو میتواند این حقیقت را بداند ؟
    هر چه بود ، او همیشه در کنار تو می نشست .
    دریاچه لختی ساکت ماند و گفت :
    من برای نرگس می گریم . اما هرگز زیبایی او را ندیدم .
    چون هر بار به روی من خم میشد ،
    می توانستم در اعماق چشمهایش ، باز تاب زیبایی خود را ببینم
    ................................
    افسانه ها ادامه میدهند :

    بمان
    و آیدای من باش
    و
    مادر بزرگ شاعرۀ نوه هایم .
    و من اما
    « سایۀ تو ام به هر کجا روی
    سر نهاده ام به زیر پای تو
    چون تو ، در جهان نجسته ام هنوز
    تا که بر گزینمش به جای تو
    شادی و غم منی ، به حیرتم
    خواهم از تو ... در تو آورم پناه
    موج وحشیم که بی خبر ز خویش
    گشته ام اسیر جذبه های ماه ..... »

     
    آخرین ویرایش: ‏14/3/20
    Shadow1407، мσσηღ، M @ H @ K و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  6. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏6/5/15
    ارسال ها:
    1,088
    تشکر شده:
    10,037
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    پرندگانِ پشت بام را دوست دارم
    دانه‌هایی را که هر روز برایشان می‌ریزم

    در میان آن‌ها
    یک پرنده‌ی بی‌معرفت هست
    که می‌دانم
    روزی به آسمان خواهد رفت
    و برنمی‌گردد....

    من او را بیشتر دوست دارم!
     
    m naizar، Shadow1407، M @ H @ K و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  7. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,437
    تشکر شده:
    74,898
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    خبر دارم که در فردای فرداها
    بهارِ بهترینی هست.

    دری را می‌گشایی؛
    پشتِ آن درهای دیگر هم.
    خبر دارم گشوده می‌شود آن آخرین در هم.

    بهاری پشت آن در، لحظه‌ها را می‌شمارد باز
    و هر قفلی کلیدی تازه دارد باز.

    من از دیروزهایِ رفته دانستم
    که در امروزِ ما تقدیرِ فردا آفرینی هست
    خبر دارم؛
    بهار بهترینی هست!
     
    m naizar، Shadow1407، حــنا و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏6/5/15
    ارسال ها:
    1,088
    تشکر شده:
    10,037
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    همه میگویند سال نو
    من میگویم سال از نو
    چون قرار است
    از نو دوستت داشته باشم
    از نو تو را بخواهم
    از نو عاشقت شوم
    من از نو
    حضورت در قلبم را
    تمدید کردم
    ........:love:
     
    m naizar، Shadow1407 و سایه های بیداری از این ارسال تشکر کرده اند.
  9. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏6/5/15
    ارسال ها:
    1,088
    تشکر شده:
    10,037
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    هر آدمی شاید در عمرش فقط یک بار می تواند کسی را به تمامی دوست بدارد. تمامش را،
    حتی تیرگی های روحش را بپرستد. خدا بسازد از آدمی که می داند آسمانی نیست. نگاهش کند و دلش ضعف برود و بی آن که داشتن یا نداشتن آغوشش چندان مهم باشد، از حال خوب او به آرامش برسد. محو شود، پنهان شود، گم شود در زوایای تنِ او حتی اگر به نگاهی از دور قناعت کند. دل خوش کند حتی به بوسه های ناممکن قبل از خواب، به عکسی روی گوشی موبایلی. هر کسی شاید فقط یک بار، با یک آدم، پرنده می شود.
     
    m naizar، Shadow1407، حــنا و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  10. Be weird : ) مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/9/19
    ارسال ها:
    1,814
    تشکر شده:
    13,979
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    زن
    خسته از عمری زمستانم ..
    بهارم می شوی؟
     
    m naizar، Shadow1407 و hoda. از این ارسال تشکر کرده اند.