1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

سهراب سپهری

شروع موضوع توسط Zarirr ‏21/11/10 در انجمن معرفی شخصیتها، زندگینامه و کتاب

  1. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏12/11/13
    ارسال ها:
    100
    تشکر شده:
    249
    امتیاز دستاورد:
    0
    سهراب سپهری فرزند اسد الله سپهری در سال ۱۳۰۷ در روز ۱۵ مهر ماه به دنیا آمد. کودکی خود را در کاشان در باغی بزرگ به سر آورد. این باغ که یکی از باغ‌های زیبای کاشان بود به اجداد وی تعلق داشت‌. در خاندان سپهری بزرگ مردانی ظهور کرده بودند که نامشان در تاریخ ادب و هنرایران ثبت شده است‌. در میان اجداد پدری سپهری نام مورخ الدوله نویسنده ناسخ التواریخ بیش از همه معروف است.‌ او نیز بخش مهمی اززندگی و عمر خویش را دراین باغ به سر آورده بود و پس از اینکه در فن تاریخ نویسی مشهورشد برای خدمت به دربار قاجار احضار شد و این باغ همچنان به خاندان سپهری تعلق داشت تا اینکه پس از گذشت سالها ؛ کودکی باذوق با طبعی سرشار از لطافت در این باغ به دنیا آمد و بعدها یکی ازبزرگترین شاعران و نقاشان طبیعت گرا وطبیعت دوست ایران شد وآثارش مورد قبول همگان قرار گرفت سهراب این جنبه مهم ازشعر و شخصیت خویش را مدیون بزرگ شدن در این باغ و طبیعت بکر کاشان است .آری تاثیراین عوامل در شیفتگی سپهری به جلوه‌های زیبا وعمیق طبیعت را هرگز نمی‌توان نادیده گرفت‌. بعدهاسهراب پس از کسب شهرت وسرگرمی‌های گوناگون کاری‌، در هر فرصتی که پیش می آمد به کاشان می‌رفت و در پناه خلوت این باغ به تفکرمی‌پرداخت .

    سهراب سپهری در شعرش به زیباترین شکل از آن باغ یاد می کند :

    باغ ما در طرف سایه ی دانایی بود.

    سپهری که روحی لطیف داشت در نخستین سال‌های زندگی ، طبق سنت خانواده هنرمندخود ، به آموزش هنر روی آورد و از همان سال‌های آغاز زندگی و پیش از رفتن به مدرسه با مظاهری از هنر آشنا شد . دوران کودکی سهراب زیبا و خاطره انگیز بود. وی هیچ گاه نتوانست زیبایی‌های آن را از یاد ببرد. بنابراین خردسالی سپهری یک کودکی عادی ومعمولی نبودبلکه وی کودکی بود با اندوخته ها و آموخته های فراوان ، که بعدها در نگرش هنری او تاثیری عمیق داشت . شعر او گواه این مدعاست .
    سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی با نام (خیال پدر) از پدرش انچنین یاد کرده است :
    در عالم خیال به چشم آمدم پدر
    کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
    دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
    یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود
    مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی خانواده را به عهده گرفت و سپهری او رابسیار دوست می داشت. سپهری با وجود عموهای هنرمندش این شانس را داشت که با تجربیات آنان از نزدیک آشنا شود. خاطرات شیرین سپهری نشان دهنده پرورش ذوق و صفای وی در آن عهد است . این ذوق و صفا بعدها رو به تکامل گذاشت و سهراب در تمام طول زندگی خود از صداقت وسادگی و نگاه سرشار از شوق کودکان اش به زندگی برخوردار بود .
    سپهری دوران آموزش و تحصیل شش ساله ابتدایی خود را در دبستان خیام کاشان به شکل معمولی سپری کرد.وی مثل همه ی بچه های بازیگوش مؤدب ؛ مشتاق تعطیلات بود واز معلم و تنبیه وی می‌ترسید. سهراب از همان زمان عاشق نقاشی بود‌اما گاهی به سبب ذوق و توجه بیش از اندازه به نقاشی از طرف معلم تنبیه می شد سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، روزی که به علت بیماری در خانه مانده بودشعری را با ذهن کودکانه اش در وصف حال خود گفت:
    ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
    نکردم هیچ یادی از دبستان
    ز درد دل شب و روزم گرفتار
    ندارم من دمی از درد آرام
    نخستین جلوه‌های طبع شاعرانه وی از دوره دبیرستان آشکار شد بطوریکه در 17 سالگی دیوانی را چاپ کرد .
    آشنایی با چهره‌های فرهنگی شهر کاشان به سپهری نوجوان فرصت داد تا هنرهای خود را هر چه بیشتر پرورش دهد و به جستجوی حقیقت و شناخت خویش بپردازد .حتی ادامه تحصیل دردانشگاه و مشغول شدن در کارهای اداری هرگزنتوانست اشتیاق جدی سپهری به هنر و سیر به کمالمعنوی را از بین ببرد.

    سپهری سفرهای فراوانی به نقاط مختلف دنیا و شرق و غرب جهان کرد و تجربه های گرانبهایی اندوخت این سفرها افق دید زندگیش را روشن تر و وسیع‌تر نمود او عشق به سفر را چنین بیان می کرد : « آدم مسافر است پس تا می تواند سفر کند»
    سپهری دهه اول و دوم زندگی خویش را بهفراگیری علم و هنر گذراند. دهه سوم زندگی‌اش را به کسب تجربه و سفر پرداخت و دهه چهار زندگی خویش را بیشتر به سفرهای دراز اختصاص داد. در این دوره بود که بارها به‌ کشورهای ژاپن‌، فرانسه‌، ایتالیا، هندوستان‌،آمریکا، و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد. سفرهای وی در اصل سیر و سلوک معنوی بود.این دیدگاه خاص او از سفر بویژه سفر به کشورهای شرق آسیا و آشناییش با ادیان هند و بودا شعر او را تحت تاثیر قرار داد .سپهری در این دوره به عنوان شاعری صاحب سبک ،دوستداران زیادی داشت . سهراب هیچگاه ازدواج نکرد.
    اما این ایام دیری نپایید او زمانی که هنوز در دوره میان سالی بود به بیماری سرطان مبتلا شد.و تلاش پزشکان برای بهبود نتیجه ای نداشت .این هنر مند پس از تحمل یک دوره بیماری که حدود دوسال طول کشید، در اول مرداد ۱۳۵۹در سن ۵۲ سالگی وفات یافت طبق وصیتش او را به زادگاه خودش در مشهد اردهال منتقل نمودند و با قطعه‌ای که بر حسب تصادف از حجم سبز انتخاب شد، سنگ قبری برایش نهادند که به وضوح فریادمی‌زد:

    [​IMG]

    این سنگ توسط یکی از دوستانش خطاطی شد و شعری از خودش روی آن نوشته شد.



    ویژگی های اخلاقی
    یکی از خصوصیات اخلاقی سهراب سکوت کردن بود او می توانست ساعت ها در یک جمع ، خاموش بنشیند و اغلب فکر می کرد . از این رو بود که هیچ کس از دوستان وهنرمندان سخنی را از او به یاد ندارد که در رد واثبات کسی بر زبان آورده باشد سهراب انسانی است پویا و جستجوگر که سیر زندگی اوپیوسته رو به تعالی بود. این تعالی روحی و معنوی یک روزی در شعر وزمانی در نقاشی هایش متجلی می شد گویی شعر و نقاشی دو بال پرواز او برای رسیدن به افق های دور دست و زیبا بود .وی در این سیرسلوک و پویایی به موفقیتی کم نظیر دست یافت. ‌
    رفتار بزرگوارانه او با خانواده‌،دوستان‌، آشنایان‌، هنرمندان و کسانی که با آنها در تماس بود نشان از غنای روحی وانسان دوستانه او داشت به عبارتی دیگر:ما در بررسی سبک زندگی سپهری با عناصری پر از نشاط و عشق و زیبایی روبرو می شویم.ومی توانیم بازتاب این عناصر را در شعر ونقاشی او ، به زیباترین وجه ببینیم. می‌توان گفت‌: زندگی نامه سپهری‌، همان نقاشی‌ها و شعرهای اوست‌.که در اجزا هنرش آشکار است.
    نامه زیر حکایت از روح لطیف وحساس او دارد :
    نامه به محمود فیلسوفی برادرمهربانم

    اگر روزی دوستی را از میان بردارند یعنی اگر این نیرو ، این جاذبه ، این حس وبالاخره این آنچه را که می خواهید اسمش بگذارید را از میان افراد بشر ، از قلب وروح ، از جسم و جان موجودات زنده برداشته و خلاصه از صفحه کائنات نابود سازند من نمی دانم چه باقی می ماند. رفتار موجودات زنده به خصوص افراد بشر نسبت به یکدیگرچگونه می شود و آیا در آن صورت زندگی قابل دوام خواهد بود و آیا در چنین عالمی بااین شرایط و این محیط طریق زندگی عوض خواهد شد ، یا اینکه نظام زندگی بر هم خورده و رفته رفته آثارزندگانی از صفحه کائنات محو و نابود خواهد شد.

    به عقیده من تنها دوستی افراد نسبت به یکدیگر است که بنیان زندگی را مستحکم ساخته و هر فردی را وادار به کوشش در راه ادامه زندگی میسازد.

    البته دوستی مظاهر گوناگون داشته و به اشکال مختلف خود نمایی می کند : دوستی فرزندنسبت به پدر و مادر و بالعکس . دوستی خواهر و برادر نسبت به یکدیگر ، دوستی زن وشوهر ، دوستی یک فرد با خویشان خود .

    لیکن این دوستیها همه به یک شدت نیست و همان طور که از لحاظ شکل مختلف و متفاوت است از حیث شدت و تاثیر نیز گوناگون است.من عقیده دارم پس از دوستی ، فرزند و پدر و مادر که از حیث اهمیت درمرتبه اول قرار دارد دوستی یک نفر با دوستان خود ، یعنی با کسانی که اغلب هیچ گونه نسبت با اوندارند و فقط شرایط و اوضاع و احوال و بیش از همه تصادف در ایجاد دوستی بین آنهاموثر بوده قابل توجه است و سایر اشکال و صور دوستی را تحت الشعاع قرار می دهد.

    آری تنها دوست است که از فشار با مصائب و مشکلات زندگی بر دوش انسان می کاهد. تنهادوست است که دست یاری به طرف ما دراز کرده و ما را از غرقاب تیره بختی ها وناکامی های حیات نجات می دهد.
    شاعر بزرگ ما سعدی شیرازی چه خوب این نکته را دریافته و گفته است :
    گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

    دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
    منظورم از نوشتن سطور فوق این است ، که شما در یابید در قلب و روح من چه تاثیری می نماید، و من به داشتن دوستی چون شما چقدر خرسند و مفتخرم ، باری از اوضاع اینجاخواسته بودید لیکن باید گفت تازه ای در اینجا پیدا نمیشود ، هوا بسیار گرم است وبه جز مختصر بارانی که چند هفته پیش آمد دیگر اثری از برف و باران دیده نشده.از اظهار لطف و مرحمت شما و از اینکه درعین گرفتاریهای تحصیلی بانگاشتن نامه مرایاد می کنید یک دنیا تشکر می کنم . من هم مانند شماتشنه یک انقلاب بزرگ ، انقلابی که به همه این بدبختی ها خاتمه داده و یک باره اساس ظلم و بیداد را واژگون سازدهستم ولی خدا می داند این آرزوی من چه روزی لباس عمل خواهد پوشید .

    به امید آنروز

    سبک شعرسهراب


    سپهری از جمله شاعران معاصری است که شناخت درست و کافی با شعر و سبک نیما داشت . در عین پیروی از سبک نیما ، خود صاحب سبک و خلاق بود.و خلاقیت او در بیشتر در استفاده بدیع از رنگ و کلمه بوده است .

    اهل کاشانم
    روزگارم بد نیست تکه نانی دارم ،خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی.
    سپهری شاعری تصویرگراست و این جنبه از شعر سهراب با طبیعت گرایی او مرتبط است ؛ ضمن اینکه دیدگاه عارفانه دارد و خدا را در طبیعت جستجو می کند .

    من نمازم را وقتی می خوانم
    که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته ی سرو.
    من نمازم را ، پی « تکبیرة الاحرام » علف می خوانم،
    پی « قد قامت » موج .
    اما آشنایی نداشتن با نمادها و رمز های شعری او ابهاماتی را برای خوانندگان ایجاد می کند .
    شعر سهراب چون نقاشی او رنگارنگ است.وی در شعرش نگران انسان و سرنوشت اوست .او همه را به نگریستن دقیق تر در پیرامون خود و به جهانی برتر دعوت می کند . همه ی اشیا برای او حیات دارند واین اشیا دارای روح و احساس هستند.

    من صدای نفس باغچه را می شنوم
    و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد
    وصدای ،سرفه ی روشنی از پشت درخت ،
    عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ ...

    مجموعه آثار

    سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق اندوه"را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب را به همراه"زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر کرد.
    در این کتاب می توان جلوه های زبان خاص سپهری را دید و همچنین شور و شوق آمیخته با طبیعت گرایی را بیشتر دیددر مجموعه"شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزل های مولونا بود و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند

    دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.
    شهرت سپهری از سال 1344 با انتشارشعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که سپهری به فرم خاص خود در شعر دست می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند"صدای پای آب"،کنایه از صدای پای مسافری در سفرزندگی است .
    این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامهی«آرش»درآبان همانسالمنتشرشد.

    در سال 1345 شعر بلند "مسافر"که بیان سیرو سفر و دیدگاه فلسفی
    زندگیش بود منتشر شد که از درخشان ترین شعرهای فارسی دوره معاصر است .

    «جحم سبز»هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنهاست .گویی شاعر به حقیقتی که مدتها در جستجویش بود رسیده است .
    هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه است
    محتوای کتاب بر خلاف دو مجموعه پیشین" یأسی دارد. اما یأسی که از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون می تراود.
    سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب"گرد آورد هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است .و یکی از اثر گذارترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است .

    سال شمار زندگی سهراب سپهری :
    15مهر ۱۳۰۷:تولددرکاشان

    خرداد ۱۳۱۹: به پایان رساندن دوره شش ساله ابتدایی در دبستان خیام‌، کاشان
    خرداد ۱۳۲۲: به پایان رساندن دوره اول دبیرستان در دبیرستان پهلوی سابق‌، کاشان

    خرداد ۱۳۲۴: به پایان رساندن دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران‌، تهران آذر ۱۳۲۵: استخدام در اداره فرهنگ‌ (آموزش و پرورش‌)، کاشان

    شهریور ۱۳۲۷:استعفا از اداره فرهنگ کاشان

    شهریور ۱۳۲۷:شرکت در امتحانات ششم ادبی و گرفتن دیپلم کامل دوره دبیرستان

    مهر ۱۳۲۷: آغازتحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران

    ۱۳۲۷: استخدام در شرکت نفت‌، تهران

    ۱۳۲۸: استعفا از شرکت نفت پس از هشت ماه کار

    ۱۳۲۰: انتشار اولین مجموعه اشعار با عنوان‌«مرگ رنگ‌»

    خرداد ۱۳۳۲: به پایان رساندن دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت لیسانس‌. احراز رتبه اول و دریافت نشان درجه اول علمی

    ۱۳۳۲ : آغاز کار به عنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت‌، تهران

    ۱۳۳۲: شرکت در چند نمایشگاه نقاشی در تهران

    ۱۳۳۲: انتشار دومین مجموعه اشعار با عنوان«زندگی خوابه»

    آذر ۱۳۳۳: آغازکار در ادراه کل هنرهای زیبا(فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها و تدریس در هنرستانهای هنرهای زیبا

    مهر ۱۳۳۴: ترجمه اشعار ژاپنی در مجله «سخن‌»

    مرداد ۱۳۳۶: سفر به اروپا از راه زمینی تا پاریس و لندن‌. نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی‌(چاپ سنگی‌)

    فروردین ۱۳۳۷ :شرکت در اولین بینال تهران

    ۱۳۳۷: سفر دو ماه از پاریس به رم

    خرداد ۱۳۳۷: شرکت در بینال ونیز

    ۱۳۳۷: بازگشت به ایران

    ۱۳۳۷: آغاز کار در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرستی سازمان سمعی و بصری

    فروردین ۱۳۳۹:شرکت در بینال دوم تهران‌. دریافت جایزه اول هنرهای زیبا

    مرداد ۱۳۳۹:مسافرت به توکیو برای آموختن فنون حکاکی روی چوب‌. بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن

    1340: توقف در هند در راه بازگشت به ایران‌.تماشای آگره و تاج محل

    اردیبهشت ۱۳۴۰:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی‌، تهران

    ۱۳۴۰: انتشار مجموعه جدیدی از اشعار خود باعنوان «آوار آفتاب‌»

    مهر ۱۳۴۰: آغازتدریس در هنرکده هنرهای تزئیینی‌، تهران

    ۱۳۴۰: انتشار مجموعه دیگری از اشعار خود باعنوان «شرق اندوه»

    اسفند۱۳۴۰: کناره‌گیری از مشاغل دولتی به طور کلی

    خرداد ۱۳۴۱:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ‌، تهران

    دی ۱۳۴۱: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر در تالار فرهنگ

    ۱۳۴۲: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری گیل گمش‌، تهران

    تیر ۱۳۴۲:برگزاری نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان‌، دروس‌، تهران

    ۱۳۴۲: شرکت در بینال سان پاولو، برزیل

    ۱۳۴۲: شرکت در نمایشگاه گروهی هنر معاصرایران‌، موزه بندر لوهاورفرانسه

    ۱۳۴۲: شرکت در نمایشگاه گروهی گالری نیالا،تهران

    ۱۳۴۲: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری صبا، تهران

    ۱۳۴۳: سفر به هند( تماشای بمبئی‌، بنارس‌،دهلی‌، اگره‌، غارهای آجانتا، کشمیر); سفر به پاکستان‌( تماشای لاهور و پیشاور);سفر به افغانسان (اقامت در کابل‌). بازگشت به تهران

    ۱۳۴۴: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری بورگز، تهران

    ۱۳۴۴: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بورگز، تهران

    آبان ۱۳۴۴:انتشار شعر بلند«صدای پای آب‌» در فصلنامه «آرش‌ »

    ۱۳۴۴: سفر به اروپا(مونیخ و لندن‌).بازگشت به ایران

    ۱۳۴۵: سفر به اروپا(فرانسه‌،اسپانیا، هلند،ایتالیا، اتریش‌). بازگشت به ایران

    ۱۳۴۵: انتشار شعر بلند «مسافر» در فصلنامه«آرش‌»

    بهمن ۱۳۴۶:برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون‌، تهران

    بهمن ۱۳۴۶:انتشار یک مجموعه اشعار جدید با عنوان «حجم سبز» توسط انتشارات روزن

    بهمن ۱۳۴۶:برگزاری شب شعر سپهری در گالری روزن

    ۱۳۴۷: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری مس‌، تهران

    ۱۳۴۷: شرکت در نمایشگاه فستیوال روایان‌،فرانسه

    خرداد ۱۳۴۷: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ انستیتو گوته‌، تهران

    شهریور ۱۳۴۷:شرکت در یک نمایشگاه گروهی دردانشگاه شیراز



    ۱۳۴۸: شرکت در فستیوال بین المللی نقاشی درفرانسه و اخذ امتیازمخصوص

    ۱۳۴۹: سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند.شرکت در یک نمایشگاه گروهی در شهر«بریج همپتن‌». بازگشت به ایران پس از هفت ماه اقامت در نیویورک‌. سفر دوباره به آمریکا

    ۱۳۵۰: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بنسن نیویورک‌. بازگشت به ایران

    ۱۳۵۰: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری لیتو، تهران

    ۱۳۵۱: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیروس‌، پاریس

    ۱۳۵۱: انتقال نمایشگاه گالری سیروس به گالری سیحون‌، تهران

    ۱۳۵۲: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر درگالری سیحون

    ۱۳۵۲: سفر به پاریس و اقامت در «کوی بین المللی هنره»

    ۱۳۵۳: سفر به یونان و مصر. بازگشت به ایران

    دی ۱۳۵۳: شرکت درغرفه ایران در اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران

    ۱۳۵۴: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون

    خرداد ۱۳۵۵: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازارهنر» بال‌، سویس

    خرداد ۱۳۵۶: انتشار «هشت کتاب‌» شامل مجموعه اشعار نشر شده
    سپهری به اضافه مجموعه «ماهیچ‌، ما نگاه‌» توسط کتابخانه طهوری‌، تهران

    ۱۳۵۷: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون

    خرداد ۱۳۵۸: تجدید چاپ «هشت کتاب‌»

    دی ۱۳۵۸: مسافرت به انگلستان برای درمان بیماری سرطان خون

    اسفند ۱۳۵۸: بازگشت به ایران

    اول اردیبهشت ۱۳۵۹: مرگ‌. در بیمارستان پارس‌، تهران‌. دفن روز بعد در صحن امامزاده سلطان علی در قریه مشهد اردهال

     
    2 نفر از این پست تشکر کرده اند.
  2. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    شعری زیبا از سهراب سپهری در مورد مرگ

    و نترسیم از مرگ
    مرگ پایان کبوتر
    نیست
    مرگ وارونه یک زنجره* نیست
    مرگ در ذهن اقاقی جاری است
    مرگ در آب و
    هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
    مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید
    مرگ با
    خوشه انگور می آید به دهان
    مرگ در حنجره سرخ – گلو می خواند
    مرگ مسئول قشنگی
    پر شاپرک است
    مرگ گاهی ریحان می چیند
    مرگ گاهی ودکا می نوشد
    گاه در سایه
    نشسته است به ما می نگرد
    و همه می دانیم
    ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است

    *حشره ای است دارای بال نازک و شفاف ، روی درختان زندگی می کند و آوازی بلند و طولانی دارد.

     
    2 نفر از این پست تشکر کرده اند.
  3. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏22/6/15
    ارسال ها:
    1,364
    تشکر شده:
    2,093
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    حرفه:
    طراحی
    شعر«زندگی یعنی چه؟» از سهراب سپهری
    مجموعه: شعر و ترانه





    [​IMG]

    شب آرامی بود
    می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
    زندگی یعنی چه؟
    مادرم سینی چایی در دست
    گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
    خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
    لب پاشویه نشست
    پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
    شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
    :با خودم می گفتم
    زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
    زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
    رود دنیا جاریست
    زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
    وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
    دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
    !!!هیچ
    زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
    شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
    شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
    زندگی درک همین اکنون است
    زندگی شوق رسیدن به همان
    فردایی است، که نخواهد آمد
    تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
    ظرف امروز، پر از بودن توست
    شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
    آخرین فرصت همراهی با، امید است
    زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
    به جا می ماند
    زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
    زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
    زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
    زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
    زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
    زندگی، فهم نفهمیدن هاست
    زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
    تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
    آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
    فرصت بازی این پنجره را دریابیم
    در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
    پرده از ساحت دل برگیریم
    رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
    زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
    وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
    زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
    چای مادر، که مرا گرم نمود
    نان خواهر، که به ماهی ها داد
    زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
    زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
    زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
    لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
    من دلم می خواهد
    قدر این خاطره را دریابیم.
    سهراب سپهری
     
    آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد: ‏12/8/21
    وضعیت سفید و سایه از این پست تشکر کرده اند.
  4. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏24/1/15
    ارسال ها:
    546
    تشکر شده:
    3,646
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    سخت آشفته و غمگین بودم
    به خودم می گفتم:
    بچه ها تنبل و بد اخلاقند
    دست کم میگیرند،
    درس ومشق خود را…
    باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
    و نخندم اصلا
    تا بترسند از من
    و حسابی ببرند…
    خط کشی آوردم،
    درهوا چرخاندم...
    چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
    مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
    اولی کامل بود،
    دومی بدخط بود
    بر سرش داد زدم...
    سومی می لرزید...
    خوب، گیر آوردم !!!
    صید در دام افتاد
    و به چنگ آمد زود...
    دفتر مشق حسن گم شده بود
    این طرف،
    آنطرف، نیمکتش را می گشت
    تو کجایی بچه؟؟؟
    بله آقا، اینجا
    همچنان می لرزید...
    ” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
    " به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
    ” ما نوشتیم آقا ”
    بازکن دستت را...
    خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
    او تقلا می کرد
    چون نگاهش کردم
    ناله سختی کرد...
    گوشه ی صورت او قرمز شد
    هق هقی کردو سپس ساکت شد...
    همچنان می گریید...
    مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
    ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
    زیر یک میز،کنار دیوار،
    دفتری پیدا کرد ……
    گفت : آقا ایناهاش،
    دفتر مشق حسن چون نگاهش کردم،
    عالی و خوش خط بود
    غرق در شرم و خجالت گشتم
    جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
    سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
    صبح فردا دیدم
    که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
    سوی من می آیند...
    خجل و دل نگران،
    منتظر ماندم من
    تا که حرفی بزنند
    شکوه ای یا گله ای،
    یا که دعوا شاید
    سخت در اندیشه ی آنان بودم
    پدرش بعدِ سلام،
    گفت : لطفی بکنید،
    و حسن را بسپارید به ما ”
    گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
    گفت : این خنگ خدا
    وقتی از مدرسه برمی گشته
    به زمین افتاده
    بچه ی سر به هوا،
    یا که دعوا کرده
    قصه ای ساخته است
    زیر ابرو وکنارچشمش،
    متورم شده است
    درد سختی دارد،
    می بریمش دکتر
    با اجازه آقا …….
    چشمم افتاد به چشم کودک...
    غرق اندوه و تاثرگشتم
    منِ شرمنده معلم بودم
    لیک آن کودک خرد وکوچک
    این چنین درس بزرگی می داد
    بی کتاب ودفتر ….
    من چه کوچک بودم
    او چه اندازه بزرگ
    به پدر نیز نگفت
    آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
    عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم من از آن روز معلم شده ام ….
    او به من یاد بداد درس زیبایی را...
    که به هنگامه ی خشم
    نه به دل تصمیمی
    نه به لب دستوری
    نه کنم تنبیهی
    یا چرا اصلا من
    عصبانی باشم
    با محبت شاید،
    گرهی بگشایم
    با خشونت هرگز...
    با خشونت هرگز...
    با خشونت هرگز...
    «سهراب سپهرى »
     
    MAHTAB، مـرجانه، سایه و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏31/1/15
    ارسال ها:
    6,144
    تشکر شده:
    33,852
    امتیاز دستاورد:
    118

    [​IMG]

    سهراب سپهری در ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد



    15 مهرماه؛ زادروز سهراب سپهری

    سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ تهران) شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. سهراب سپهری از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌اند.



    زندگی سهراب سپهری
    سهراب سپهری در ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد. پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگراف‌خانه کاشان بود. پدرش «اسدالله» و مادرش «ماه‌جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.
    دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در خرداد ۱۳۲۲ در دورهٔ دوسالهٔ دانش‌سرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم‌زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد.



    سهراب سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.


    سهراب سپهری به فرهنگ مشرق‌زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبان‌ها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی انجام داد.


    در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمناً در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام‌نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده‌رودی در پاریس بود بورس تحصیلی‌اش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشهٔ آپارتمان‌ها، گاهی از ساختمان‌های بیست‌طبقه آویزان می‌شد.



    [​IMG]

    سهراب سپهری



    وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش می‌گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزیینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج مبتلا بود، در سال ۱۳۴۱ فوت کرد. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال‌تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار نمود.


    سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال‌طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه‌اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از این رو آثار وی همیشه با نقد و بررسی‌هایی همراه بوده‌اند. برخی از کتاب‌های او چنین می‌باشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری به شعر سهراب سپهری» و «نگاهی به سهراب سپهری».



    خانواده سهراب سپهری
    مادر سهراب، ماه‌جبین، که اهل شعر و ادب هم بود، در خرداد سال ۱۳۷۳ درگذشت. منوچهر سپهری، برادر ارشد سهراب و تنها برادر وی که هم‌بازی دوران کودکی سهراب بود نیز در سال ۱۳۶۹ درگذشت. خواهران سهراب همایون‌دخت سپهری، پری‌دخت سپهری و پروانه سپهری می‌باشند.



    شعر سهراب سپهری
    سهراب سپهری در ابتدا به سبک نیمایی شعر می‌سرود ولی بعدها رویه خودش را باز شناخت. در این شیوه جدید سهراب سپهری بر دیدگاه انسان مدارانه و آموخته‌هایی که از فلسفه ذن فرا گرفته بود به شیوه جدیدی دست یافت که «حجم سبز» شیوه تکامل یافته سبکش محسوب می‌شود. وی عادت داشت که دور از جامعه آثار هنری اش را خلق کند و برای رسیدن به تنهایی‌هایش «قریه چنار» و کویرهای کاشان را انتخاب کرده بود.



    شعر وی صمیمی، سرشار از تصویرهای بکر و تازه‌است که همراه با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم تصویر سازی می‌کند. از معروفترین شعرهای سهراب سپهری می‌توان به: نشانی، صدای پای آب و مسافر را نام برد که شعر صدای پای آب یکی از بلندترین شعرهای نو زبان فارسی است.



    نقاشی سهراب سپهری
    سهراب سپهری در نقاشی از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهره‌مند گشته بود که این تاثیرها در آثارش جلوه گر بودند. سهراب سپهری در آثار نقاشی اش رویکرد نوین و متفاوتی داشت به طوریکه فرم‌های هندسی نخودی و خاکستری رنگش با تمامی نقاشان فیگوراتیو همزمانش متفاوت بود. سهراب سپهری در نقاشی به شیوه‌ای موجز، نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفه‌های شاعرانه اش در طبیعت کویری کارگشا بود. سپهری بیشتر نمایشگاه‌های داخلی آثار نقاشی اش را در «گالری سیحون» برگزار می‌کرد و عادت نداشت که برای روز معرفی در نمایشگاه شرکت کند.

    سهراب سپهری رکورددار قیمت نقاشی مدرن ایرانی ست. در سال ۱۳۹۳، یکی از تابلوهای درخت او در حراج تهران به قیمت یک میلیارد و هشت صدهزار تومان به فروش رسید.



    [​IMG]

    آرامگاه سهراب سپهری



    درگذشت سهراب سپهری
    سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطان‌علی‌بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.​
     
    وضعیت سفید، *Mitra* و Mani از این ارسال تشکر کرده اند.
  6. Red Sparrow مدیر بازنشسته☕ کاربر ارزشمند❤

    تاریخ عضویت:
    ‏30/1/15
    ارسال ها:
    3,282
    تشکر شده:
    27,938
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    روزی خواهم امد
    وپیامی خواهم اورد
    در رگها نور خواهم ریخت

    وصدا خواهم درداد:ای سبدهاتان پرخواب،سیب اوردم
    سیب سرخ خورشید
    خواهم امد
    گل یاسی به گدا خواهم داد
    زن زیبای جذامی را گوشواره ای دیگر خواهم بخشید
    .....
    اشتی خواهم داد
    اشنا خواهم کرد
    نور خواهم خورد

    دوست خواهم داشت
    @};-@};-
     
    سایه، Mani، koohestane-sard و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  7. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏15/6/15
    ارسال ها:
    5,837
    تشکر شده:
    35,482
    امتیاز دستاورد:
    200
    سپهری یک مسافر بود و در سفرهایش به شرق و غرب از فرهنگ‌ها و آیین‌های مختلف تاثیر گرفت. تاثیرات این فرهنگ‌ها در بوم‌های نقاشی و اشعار او مشهود است. او درباره نقاشی فرانسوی، خوشنویسی ژاپنی و بودیسم مطالعه گسترده داشت.

    سهراب سپهری را این روز‌ها گران‌قیمت‌ترین نقاش ایران می‌دانند؛ همین چند ماه پیش بود که برای یکی از تابلوهایش بالای پنج میلیارد تومان در حراج تهران چکش زده شد. او از کودکی به نقاشی علاقه داشت و حتی برای این علاقه‌اش در مدرسه کتک هم خورد در این مسیر تحصیل و سفر کرد و نمایشگاه برگزار کرد.

    جواد مجابی - منتقد هنری، شاعر و نقاش - درباره سپهری می‌گوید: سهراب سپهری تقریبا نقاشی و شعر را با هم آغاز کرد، اما شهرت شاعری او دیرتر و در نیمه دهه ۴۰ با آثاری مانند «حجم سبز» و «صدای پای آب» آغاز شد؛ این در حالی است که او در دانشکده هنر‌های زیبا تحصیل کرد و در دهه ۳۰ نمایشگاه نقاشی برگزاری می‌کرد.

    مجموعه‌ای از نقاشی‌های سپهری مربوط به درختان است. او در این نقاشی‌ها بخشی از تنه درخت را به روی بوم می‌آورد و از نما‌های مختلف به آن می‌پردازد. درختان نماد سستی و ماندگاری در دنیای اویند.

    [​IMG]

    تنه درخت استوارترین بخش درخت است و او با تمرکز بر آن اشاره بر قدرت دارد. شیفتگی او در نشان دادن بخش‌های تنه، به جای مجموع درخت، عمدی بود

    [​IMG]

    امضای وی بر روی نقاشی‌هایش به نظر مرتضی ممیز جلوه از روحیه فروتنانه و ایرانی‌اش دارد.

    [​IMG]

    در طول عمر خود، سپهری چندین نمایشگاه انفرادی در تهران برگزار کرد، آثار او در نمایشگاه‌های بین‌المللی جهان مانند برزیل، فرانسه، ایالات متحده و هنر بازل نیز شرکت داشته‌اند.

    [​IMG]

    نقاشی‌های سپهری در مجموعه‌های بزرگ بین‌المللی شامل موزه هنر‌های معاصر تهران، موزه هنر متروپولیتن و گالری هنر خاکستری دانشگاه نیویورک حضور دارند.

    در نهمین حراج تهران نیز گران‌ترین اثر نقاشی ایران به سهراب اختصاص پیدا کرد. در ۹ مهر ۱۳۹۷ تابلوی نقاشی سهراب سپهری با قیمت ۵ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان به فروش رسید.

    [​IMG]

    منبع تابناک باتو
     
    f@rid69 از این پست تشکر کرده است.
  8. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏15/6/15
    ارسال ها:
    5,837
    تشکر شده:
    35,482
    امتیاز دستاورد:
    200
    غمی غمناک از مجموعه مرگ رنگ

    شب سردی است و من افسرده

    راه دوری است و پایی خسته

    تیرگی هست و چراغی مرده

    می کنم تنها از جاده عبور

    دور ماندند ز من آدم ها

    سایه ای از سر دیوار گذشت

    غمی افزود مرا بر غم ها

    فکر تاریکی و این ویرانی

    بی خبر آمد تا با دل من

    قصه ها ساز کند پنهانی

    نیست رنگی که بگوید با من

    اندکی صبر، سحر نزدیک است

    هر دم این بانگ برآرم از دل :

    وای، این شب چقدر تاریک است

    خنده ای کو که به دل انگیزم؟

    قطره ای کو که به دریا ریزم؟

    صخره ای کو که بدان آویزم؟

    مثل این است که شب نمناک است

    دیگران را هم غم هست به دل

    غم من لیک غمی غمناک است
     
    f@rid69 از این پست تشکر کرده است.
  9. کاربر فوق حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏23/5/20
    ارسال ها:
    3,140
    تشکر شده:
    14,711
    امتیاز دستاورد:
    116
    جنسیت:
    مرد
    [​IMG]
    ابری نیست
    بادی نیست
    می نشینم لب حوض
    گردش ماهی ها روشنی من گل آب
    پاکی خوشه زیست
    مادرم
    ریحان می چیند
    نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
    رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط
    نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
    نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد
    پشت لبخندی پنهان هر چیز
    روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست
    چیزهایی هست
    که نمی دانم
    می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد
    می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم
    راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
    من پر از نورم و شن
    و پر از دار و درخت
    پرم از راه از پل از رود از موج
    پرم از سایه برگی در آب
    چه درونم تنهاست​
     
    Farzane از این پست تشکر کرده است.
  10. Neghab_Dar Forever مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏20/4/11
    ارسال ها:
    4,059
    تشکر شده:
    12,722
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    مرد
    حرفه:
    Thinker
    پاسخ : سهراب سپهری

    [INFO] دو تاپیک به علت داشتن محتوای یکسان ادغام شدند[/INFO]