تو رفتی من ماندم با تمام خاطره هایت خاطرات تلخی که قِـصّه شیرین زندگیم را به پای غُـصه ای تلخ نشاند و زمین گیرشد شیطنت هایم و دنیایم مُـــرد من که رفتم توماندی و تمام خوشی دنیایت
نـشـستـه ام...بـــیـاد ِ کــودکــی هـــایــم دور ِ "غــلـط"هــا یـک خــط قرمز مـی کـــشـم حتی... دور ِ تــــــــو
پشت پنجره تنهایی هایم را تماشا می کنم روزهایی که بی تفاوت گذشتم از کنار خاطراتت حس نوشتن ندارم فقط خواستم بگم تنهایی هایت را مرور کن شاید قلبی را جا گذاشته باشی
آتش زدن به یک "سرنوشت" کبریت نمی خواهد که "پـــا" می خواهد … که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …و …بـــــــــروی ..
میگفتند: سختی ها نمک زندگــــــی است امّا چرا کسی نفهمید "نمــــــک" برای من که خاطراتم زخمی است شور نیست مزه "درد" میدهد