حكيم ابوالقاسم فردوسي، شاعر بزرگ ايراني، بيش از هزار سال قبل شرحي از عمل جراحي براي خارج كردن جنين از شكم مادر ميدهد كه تا صد سال قبل هرگز به اين دقت شرح عملي وجود نداشته است. حتي جراحان نميدانستند كه بايد رحم شكافته شده را بدوزند. عمل سزارين به حق بايد "رستمينه" ناميده مي شد؛ زيرا عملي كه براي تولد سزار انجام شده است. شامل هيچ توضيح مستندي نيست و اصولاً در صحت وقوع عملي كه منجر به تولد جنين از راه شكم مادري بشود كه هر دو زنده مانده باشند؛ ترديد بسيار وجود دارد. ولي فردوسي، آنچنان شرحي از اين عمل ميدهد كه غير از يك متخصص جراحي زنان و زايمان امروزي، شخصي ديگر قادر به بيان آن نيست. لذا، باور ما بر اين است كه ايرانيان قديم، اين عمل را انجام داده و ثبت كردهاند و امضاء معتبري از آن در اختيار فردوسي قرار گرفته و شايد خود او شاهد عملي اين چنيني بوده است. بنده گزيدهاي از گفتار اندرزادن رستم از مادر را كه در صفحة 45 شاهنامه آمده است، دست چين تفسير نموده و تقديم ميکنم؛ بسي بر نياور به اين روزگار كه آزاد سرو اندر آمد به بار رودابه، همسر زال و مادر رستم است كه باردار ميشود. شكم گشت فري و تن شد گران شد آن ارغواني رخش زعفران تو گويي به سنگستم آكنده پوست و يا ز آهن است آنكه بوده در اوست علایم بزرگي جنين، شامل بزرگي شكم، سنگيني زياده از حد و كم خوني مادر، سفت و سخت شدن پوست و در ملامسه پري و سختي محتويات شكم است كه رودابه براي مادرش سيندخت به ناله شرح ميدهد. چنان شد كه يكروز از او رفت بهوش ز ايوان دستان بر آمد خروش درد زايمان است كه شروع ميشود و به علت عدم پيشرفت زايمان، رودابه خسته و بيهوش ميشود. شبستان همه بندگان كنده موي برهنه سر و موي و تر كرده روي همه نگران هستند و در اينجا زال به ياد سيمرغ ميافتد و پر او را آتش زده و سيمرغ حاضر ميشود و دستورات لازم را ميدهد، در واقع سيمرغ ميتواند حكيم و يا مشاوري انديشمند باشد، كه در گرفتاري به ياري زال ميآيد. چنين گفت سيمرغ كاين غم چراست به چشم هژبر بر اندرون غم چراست از اين سرو سيمين بر ماه روي يكي كودك آيد تو را نامجوي بياور يكي خنجر آبگون يكي مرد بينا دل پر فسون مقصود احضار كردن جراحي قابل است. نخستين به مي ماه را مست كن ز دل بيم و انديشه را پست كن اينجا معلوم ميشود كه ايرانيان قديم صدها سال قبل از ديگران به خواص هوشبري الكل آشنا بودهاند. تو بنگر كه بينا دل افسون كند ز پهلوي او بچه بيرون كند وزان پس بدوزد كجا كرد چاك ز دل دور كن ترس و تيمار و باك هيچ سندي، حتي صدها سال بعد وجود ندارد كه دوختن محل عمل را شرح دهد. گياهي كه گويم با شير و مشك بكوب و بكن هر سه در سايه خشك بساي و بيالاي برخستگيش بيني هم اندر زمان رستگيش احتمالاً داروهاي تجويز شده، اثر آنتي بيوتيكهاي امروزي را داشته كه بعد از عمل ميدهيم. سيمرغ يا انديشمند مشاور زال، پندها را ميدهد ولي كسي باور ندارد كه بشود آنچه را از شكم مادري زنده بيرون آورد. فرو ريخت سيندخت از ديده خون كه كودك ز پهلو كي آيد برون سيندخت مادر رودابه، مانند همه مادران ديگر، بيش از همه ناراحت است و نا باور. بيامد يكي موبد چيره دست مر آن ماهرخ را به مي كرد مست در گذشته موبدان احتمالاً جراحي هم ميكردند. بكافيد بي رنج پهلوي ماه بتابيد بر بچه را سر ز راه غير از جراحان و متخصصين زنان چه كسي ميداند كه ابتدا بايد سر بچه را چرخاند و بعد خارج كرد. آیا با حدس و تخيل مي شود اين گونه دقيق عملي را شرح داد؟ چنان بي گزندش برون آوريد كه كس در جهان اين شگفتي نديد قطعاً در دنياي آن روز اين عمل در جاي ديگري انجام نشده بود. شبانروز مادر ز مي خفته بود ز مي خفته هم دل ز ُهش رفته بود داروي بيهوشي يا ماده الكلي را آنقدر تجويز كرده بودند كه دوران بعد از عمل هم بيمار آرام باشد، كما اينكه ما امروزه با مرفين و مواد مخدر درد بعد از عمل را كنترل ميكنيم. همان زخمگاهش فرو دوختند به دارو همه درد بسوختند از شعر چنين استنباط ميشود كه عمل توسط چند چراح يا جراح و كمك جراح انجام شده است و باز هم تأييد بر دوختن محل زخم و استفاده داروي مناسب است. چو از خواب بيدار شد سر و بن به سيندخت بگشاد لب در سخن رودابه به سلامت به هوش ميآيد و مادر دردمند و غمخوار واقعي فرزند از ابتداي تاريخ، اولين كسي است كه با او صحبت ميكند و اين اولين سند مستحكم از اين نوع عمل است كه مادر و فرزند هر دو سالم ميمانند. ما اين عمل را به حق رستمينه مي ناميم. منبع ماهنامه گزارش