1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

شاعرانه ها * مشاعره با شاعران منتخب *

شروع موضوع توسط مرهم ‏21/1/21 در انجمن اشعار

  1. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,480
    تشکر شده:
    75,146
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    هرکس که سر زلف تو آورد بدست
    از غالیه فارغ شد و از مشگ برست

    عاقل نکند نسبت زلفت با مشگ
    داند که میان این و آن فرقی هست


    از ملک الشعراء بهار لطفا
     
    f@rid69 از این پست تشکر کرده است.
  2. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏12/11/14
    ارسال ها:
    1,497
    تشکر شده:
    3,569
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    به راه زنان دانه دل مپاش
    فریبنده ی جفت مردم مباش

    زن پارسا را مگردان ز راه
    که از رهزنی بدتر است این گناه

    روان را گناه گران آورد
    بس آسیب در دودمان آورد

    از فروغ لطفا
     
    f@rid69 و M @ H @ K از این پست تشکر کرده اند.
  3. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,480
    تشکر شده:
    75,146
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    کسي مرا به آفتاب
    معرفي نخواهد کرد
    کسي مرا به ميهماني گنجشک ها نخواهد برد
    پرواز را بخاطر بسپار
    پرنده مردني ست

    از فروغی بسطامی لطفا
     
    f@rid69 از این پست تشکر کرده است.
  4. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏12/11/14
    ارسال ها:
    1,497
    تشکر شده:
    3,569
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    اي کاش جان بخواهد معشوق جاني ما
    تا مدعي بميرد از جان فشاني ما
    گر در ميان نباشد پاي وصال جانان
    مردن چه فرق دارد با زندگاني ما
    ترک حيات گفتيم کام از لبش گرفتيم
    الحق که جاي رشک است بر کامراني ما
    سوداي او گزيديم جنس غمش خريديم
    يا رب زيان مبادا در بي زياني ما
    در عالم محبت الفت بهم گرفته
    نامهرباني او با مهرباني ما
    در عين بي زباني با او به گفتگوييم
    کيفيت غريبي است در بي زباني ما
    صد ره ز ناتواني در پايش اوفتاديم
    تا چشم رحمت افکند بر ناتواني ما
    تا بي نشان نگشتيم از وي نشان نجستيم
    غافل خبر ندارد از بي نشاني ما
    اول نظر دريديم پيراهن صبوري
    آخر شد آشکارا راز نهاني ما
    تا وصف صورتش را در نامه ثبت کرديم
    مانند اهل دانش پيش معاني ما
    تدبيرها نموديم در عاشقي فروغي
    کاري نيامد آخر از کارداني ما

    بعدی عسجدی لطفا
     
    f@rid69 و M @ H @ K از این پست تشکر کرده اند.
  5. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,480
    تشکر شده:
    75,146
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    صبح است و صبا مشک‌فشان می‌گذرد
    دریاب که از کوی فلان می‌گذرد

    برخیز چه خسبی که جهان می‌گذرد
    بویی بستان که کاروان می‌گذرد

    از منوچهری دامغانی لطفا
     
    f@rid69 از این پست تشکر کرده است.
  6. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏12/11/14
    ارسال ها:
    1,497
    تشکر شده:
    3,569
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    خیزید و خز آرید که هنگام خزانست
    باد خنک از جانب خوارزم وزانست
    آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست
    گویی به مثل پیرهن رنگ‌رزانست
    دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
    کاندر چمن و باغ ، نه گل ماند و نه گلنار
    طاووس بهاری را، دنبال بکندند
    پرش ببریدند و به کنجی بفکندند
    خسته به میان باغ به زاریش پسندند
    با او ننشینند و نگویند و نخندند
    وین پر نگارینش بر او باز نبندند
    تا بگذرد آذر مه و آید (سپس) آذار
    شبگیر نبینی که خجسته به چه دردست


    بعدی مسعود سعد سلمان لطفا
     
    f@rid69 و M @ H @ K از این پست تشکر کرده اند.
  7. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,480
    تشکر شده:
    75,146
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    دل در هوس تو بسته بودم همه شب
    وز انده تو نرسته بودم همه شب

    از هجر تو دلشکسته بودم همه شب
    سر بر زانو نشسته بودم همه شب

    بعدی امیرمعزی لطفا
     
    f@rid69 از این پست تشکر کرده است.
  8. کاربر فوق حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏23/5/20
    ارسال ها:
    3,152
    تشکر شده:
    14,852
    امتیاز دستاورد:
    116
    جنسیت:
    مرد
    تا دل بود ای دلبر تا جان بود ای جانان
    با مهر تو دارم دل با عشق تو دارم جان

    گر دل ببری شاید زیرا که تویی دلبر
    ور جان ببری زیبد زیرا که تویی جانان

    هوش از همه بستانی چون غمزه‌ کنی ناوک
    گوی از همه بربایی چون زلف‌ کنی چوگان

    لطفا از همام تبریزی
     
    M @ H @ K از این پست تشکر کرده است.
  9. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,480
    تشکر شده:
    75,146
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    همام-تبریزی.png

    چون سحر از بوی گل گشت معطّر هوا

    از نفس یار ما داد نشانی صبا

    نه چه سخن باشد این چیست صبا تا کنم

    نسبت بوی خوشش با نفس یار ما

    کرد طلوع آفتاب یار درامد ز خواب

    روی نگار مراست خسرو انجم گوا

    جان چو شنید از صبا بوی سر زلف او

    گفت: روان می شود در پی آن آشنا

    در صور آب و گل جان صفت دوست دید

    عشق کهن تازه کشت گرم شد این ماجرا

    جام رها کن درو چشمهٔ خورشید بین

    زاینه بگذر نگر عکس رخ یار را

    گرنه زعکس رخش گل اثری یافتن

    گل ز کجا وین همه مایۀ حسن از کجا؟

    قبلۀ هر ملتی هست به سوی دگر

    با رخ او فارغیم از همۀ قبله ها

    تیر چو از چشم او بر دل عاشق رسید

    گفت که: زخم من است صید مرا خون بها

    چشمش اگر می کند میل به سوی همام

    نیست مجال سخن عاشق و چون و چرا

    بعدی از رهی معیری لطفا

     
    f@rid69 از این پست تشکر کرده است.
  10. کاربر فوق حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏23/5/20
    ارسال ها:
    3,152
    تشکر شده:
    14,852
    امتیاز دستاورد:
    116
    جنسیت:
    مرد
    اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام
    خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام

    با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
    همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام

    چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ام
    چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام

    من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
    از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام

    از جام عافیت می نابی نخورده‌ام
    وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ام

    موی سپید را فلکم رایگان نداد
    این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام

    ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
    آزاده من که از همه عالم بریده‌ام


    لطفا از شادروان ابتهاج
     
    M @ H @ K از این پست تشکر کرده است.