طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت به در آی تا ببینی طیران آدمیت نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت غ لطفا
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد چ لطفا
کم نال دلا اگر شهت یاد نکرد وز بند پس از شش مه ات آزاد نکرد نه گوهر بحر سعد سلمان سی سال در قلعه نای ماند و فریاد نکرد مجد همگر ق لطفا