یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را وان گه که به تیرم زنی اول خبرم ده تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را لطف با ح
جامی شکسته دیدم در بزم می فروشی گفتم بدین شکسته چون باده میفروشی خندید و گفت زین جام جز عاشقان ننوشند مست شکسته داند قدر شکسته نوشی ز لطفا
حرفی انتخاب نشده د در وصف لبت نطق زبان بسته بود پیش دهنت پسته زبان بسته بود ابروی تو آن سیاه پیشانی دار پیوسته به قصد سرمیان بسته بود لطفا با پ