1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

نـوای نی

شروع موضوع توسط Anoosh ‏10/9/20 در انجمن دیدنی و شنیدنی

  1. کاربر ویژه ゚・*.✿کاربر فعال✿.*・゚ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏18/4/19
    ارسال ها:
    8,827
    تشکر شده:
    27,802
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    مرد
    مجذوب تبریزی ،مناظره ی «نی و آتش»را که در نیستان شاهد آن بوده است را با کلک شعر به تصویر می کشد و این صحنه ی تماشایی را به صورت یک تابلویی زیبا در برابر دیدگان ما مجسم می کند.

    در« نیستان» شعله های سر کش آتش را مشاهده می کنیم که هر یک از نی ها را به شمع مزار خود تبدیل کرده اند.

    نی به آتش پرخاش می کند که این چه هنگامه است که بر پا کرده ای؟

    و از سوزاندن من چه هدفی را دنبال می کنی؟آتش به او پاسخ می هد که من بدون دلیل به سراغ تو نیامده ام هدفم نابود کردن ادعّای بی پایه ی توست.زیرا می گویی که«من نی ام»یعنی فانی شده و از صفات نکوهیده رهایی پیدا کرده وبه درگاه کبریاتقرّب حاصل کرده ام.در حالی که جلوه گری های فراوان تو خلاف این ادعارا ثابت می کند.اگر واقعا فانی شده ای و سیر کمال را طی کرده ای چرا همه ساله در فصل بهار، طراوت خود را از سر می گیری و به برگ افشانی خود ادامه می دهی؟
    حال مثنوی «نیستان»را که صدای دل انگیز استاد شهرام ناظری آن را در خاطره ها زنده نگداشته است در این مقاله مرور می کنیم.گو اینکه شعر در عصر ما صرفا کلامی موزون و مقّفا نیست.بلکه خاصّیت جادویی بخشیدن به واژه ایست برای ماندگار کردن آنها برصفحه روزگار با همان چیدمانی که طبع شاعر اراده کرده است.

    یک شب آتش در نیستانی فتاد
    سوخت چون عشقی که برجانی فتاد

    شعله تا سرگرم کار خویش شد
    هر نی یی شمع مزار خویش شد

    نی به آتش گفت :کاین آشوب چیست؟
    مر تورا زین سوختن مطلوب چیست؟

    گفت آتش:بی سبب نفروختم
    دعوی بی معنی ات راسوختم...

    زانکه می گفتی نی ام باصد نمود
    همچنان در «بند»خود بودی که بود...

    با چنین دعوی چرا ای کم عیار
    برگ خود میساختی هر نوبهار؟

    مرد را دردی اگر باشد خوش است
    درد بی دردی علاجش آتش است.

    می دانیم که «نی» در لغت مغهوم «نیستی» (فنا)را به ذهن القا می کند.وقتی موجودی می گوید من نی ام، در صورتی در گفتار خود صادق است که از نظر اهل عرفان همه مراحل سیر و سلوک را طی کرده و به مرتبه «فنا فی اللّهی »نایل شده باشد.

    اما نی یی که به رشد و نمو و بالندگی خود ادامه می دهد و هر سال بر بندهای خود می افزاید و برگ و بار خود را تازه می کند چگونه می تواند موجودی وارسته و از رنگ تعلّق آزاد باشد؟

    چنین موجودی مرحله «استغنا» را که یکی از هفت وادی عرفان است پشت سر گذاشته است بنابر این در ادعّای خود صادق نیست
     
    m naizar از این پست تشکر کرده است.
  2. کاربر ویژه ゚・*.✿کاربر فعال✿.*・゚ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏18/4/19
    ارسال ها:
    8,827
    تشکر شده:
    27,802
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    مرد


    آتش در نیستان . خواننده شهرام ناظری
     
    saddaf، valentinoo و m naizar از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. کاربر ویژه ゚・*.✿کاربر فعال✿.*・゚ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏18/4/19
    ارسال ها:
    8,827
    تشکر شده:
    27,802
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    مرد
    خداوندگار عشق و عر فان ،آفریدگار قرآن عجم، حضرت مولانا، که به خاطر اندیشه های والای خود مقام و منزلتی جهانی یافته است، از منظر دیگری نیز به «نی»نگریسته و از ناله های نی به اسرار درونی آن پی برده است:


    بشنو از نی چون حکایت می کند
    از جدایی ها شکایت می کند

    کز نیستان تا مـرا بـبـریـده اند
    در نفیرم مرد و زن نالیده اند

    سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
    تا بگـویم شـرح درد اشـتـیـاق

    هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
    بازجوید روزگار وصل خویش

    من به هـر جـمـعـیّـتی نالان شدم
    جفت بدحالان و خوشحالان شدم

    هر کسی از ظنّ خود شد یار من
    از دورن من نـجـسـت اسرار من

    سرّ من از ناله ی من دور نیست
    لیک چشم و گوش را آن نور نیست

    تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
    لیک کس را دید جان دستور نیست

    آتش است این بانگ نای و نیست باد
    هر که این آتش ندارد نیست باد!

    آتـش عـشـق اسـت کـاندر نی فتاد
    جوشش عشق است کاندر می فتاد

    نی حریف هر که از یاری برید
    پرده هایش پرده های ما درید

    همچو نی زهری و تریاقی که دید؟
    همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

    نـی حـدیـث راه پـرخـون می کند
    قصّه های عشق مجنون می کند

    محرم این هوش جز بی هوش نیست
    مر زبان را مشتری جز گوش نیست

    در غـم مـا روزهـا بـیـگـاه شد
    روزهـا بـا سـوزهـا هـمـراه شد

    روزها گر رفت گو:"رو باک نیست
    تو بمان :ای آنک چون تو پاک نیست"

    هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد
    هرکه بی روزیست روزش دیر شد

    درنیابد حال پخته هیچ خام
    پس سخن کوتاه باید والسلام

    ***

    بر مبنای استباط مولانا، نی روایت گر جدایی هاست و اگر دل سوخته ای اهل درد،-همچو خود-پیدا کند و گوش شنوایی بیابد. آماده است که «حدیث درد فراق »را باز گوید.

    نی و انسان سرنوشتی مشترکی داشته اند ،هر دو از خاستگاه اصلی خود دور افتاده اند.نی را ناخواسته از نیستان جدا کرده اندو بقول حضرت حافظ –آدمی روزگاری «ملک بود و در فردوس برین» مأوا داشت:

    من مَلک بودم و فردوس برین جایم بود
    آدم آورد درین دیر خراب آبادم.

    واکنون که در این خاکدان به سر می برد از کنگره ی عرش اورا صلا در می دهند.

    چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
    سروش عالم غیبم چه مژده ها داده است.

    که ای بلند نظرشاهباز سدره نشین
    نشیمن تو نه این گنج محنت آباد است.

    تو را از کنگره عرش می زنند صفیر
    ندانمت که در این دامگه چه افتاده است.

    بازگشت به مبدا (ملکوت ، نیستان )آرزویی است که در دل «آدمی»و «نی»موج می زند .روحی که در کالبد آدمی دمیده شده است، هدیه ای است از جانب پروردگار و بخشی است از روح او،همانطور که یک رود همواره در آرزوی پیوستن به دریاست.

    روح آدمی نیز مدام انتظار آن را می کشد که به سر چشمه اصلی خود راه یابد و به وصال معشوق (معبود)نایل شود.

    جزء ها را روی ها سوی گل است
    بلبلان را عشق با روی گل است.

    آنچه از دریا به دریا میرود
    از همانجا کامد آنجا می رود.



    ما زبالاییم و بالا می رویم
    ما زدریاییم و دریا می رویم

    ما از آنجا و اینجا نیستیم
    ما زبیجاییم و بیجا می رویم

    لا اله اندر پی الّا اله است
    همچو لا ماهم به الّا می رویم

    قُل تَعالواآیتی است از جذب حق
    ما به جذبه حق تعالی می رویم

    خوانده ای انّا الیه الرّاجعون
    تا بدانی که کجاها می رویم.

    اختر ما نیست دردور قمر
    لاجرم فوق ثریا می رویم

    همت عالی است در سرها ی ما
    از علی تا ربّ اعلی می رویم

    ای کُهِ هستیِّ ما، ره را مبند
    ما به کوه قاف و عنقا می رویم.
     
    saddaf و m naizar از این پست تشکر کرده اند.
  4. کاربر ویژه ゚・*.✿کاربر فعال✿.*・゚ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏18/4/19
    ارسال ها:
    8,827
    تشکر شده:
    27,802
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    مرد

    بشنو از نی چون حکایت میکند
     
    saddaf، erteash و m naizar از این ارسال تشکر کرده اند.