شروع موضوع توسط حــنا 25/7/20 در انجمن اشعار
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
ای که دستت میرسد کاری بکن...
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن
کار نیکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر وشیر
سنایی در عشق نمیدانم درمان دل خویش
من تو را دوست نمیدارم، اگر بگذاری
دل بی تو به جان آمد
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
نام های کاربری را با استفاده از کاما (،) از هم جدا کنید.