تو زمزمه ی چنگ و عود منی نغمه خفته در تار و پود منی تو باده ی جام و سبوی منی مایه هستی و های و هوی منی گرچه مست مستم نه می پرستم به هر دو جهان مست عشق تو هستم تا من چشم مست تو دیدم ز ساغر عشقت دو جرعه چشیدم شد زمین مست آسمان مست بلبلان نغمه خوان مست باغ مست و باغبان مست + چقدردوسش دارم اخه :)
با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم آنگه گله کن مجنون شدهام از بهر خدا زان زلف خوشت یک سلسله کن سی پاره به کف در چله شدی سی پاره منم ترک چله کن
شیطونه میگه بزن بکش ! بسوزه تر و خشک از ریز و درشت له کنی همه رو فقط بکنی تو رشد گنده شی ! بگیری دنیا رو تو مشت
یه غروب بود روی گونه هات دو تا قطره که آخرش نگفتی بارونه یا اشک چشمات دیگه فرقی هم نداره کار از این حرفا گذشتو دیگه قلبم سر جاش نیست
صبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوند صبوری میکنم تا مَدار، مُدارا، مرگ تا مرگ، خسته از دقالبابِ نوبتم آهسته زیر لب چیزی، حرفی، سخنی بگوید مثلا وقت بسیار است و دوباره باز خواهم گشت هه! مرا نمیشناسد مرگ یا کودک است هنوز و یا شاعران ساکتند... [ خاک مرده/ دانیال ]
تو فقط باش تموم کم و کسرش با من! با تمومِ دوری و طاقت و صبرش با من… تو فقط تب کن از این عشقِ بلاتکلیفم! مردن و سوختن و باقی زجرش با من! تو دلت قدم زدم تو روز بارونی بخواد… روزای بهاری و بارون و ابرش با من! پیرهنِ خاطره هاتو زیر بارون تن کن… خوندن ترانه و پاییز و عطرش با من تو فقط باش #مازیار فلاحی