ولی اصلی ترین بلا که هر سال و هر ماه و هفته و روز تکرار میشه و بدترین نوع بلاست فساد و گناهه و چند صد ساله آدما از حضور امام محرومن ۱۱۸۰ ساله حجت خدا روی زمین هستن ولی غایب از نظرها
بقول خیام یا شاید هم ابوسعید ابوالخیر اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من همه هیاهوهای این عالم هیچ است و بقولی : ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ…. البته باید تأکید کنم که هیاهوهای عالم هیچ است و هر چه از باطن و ملکوت و حقیقت فاصله بگیرد هیچ تر می شود و گرنه عرفا قائلند که خود عالم جلوات اسمائ و صفات است. بقولی ما در عالم مجاز هستیم و مانند صورت هایی که تصور می کنند واقعی هستند و بر پرده نمایش می نشینند و گمان می کنند که هستند و قیل و قال می کنند و نقش آفرینی می کنند و ما هم یا بازیگر هستیم و یا تماشاچی….. و شاید گاهی هر دو…! تماشاچی ها هم دو دسته اند برخی هوشیار و آگاه و برخی مات و مبهوت این پرده نمایش. اگر آگاهی و خود آگاهی ما بالا برود، تقریبا می شویم دستیار کارگردان…. کارگردان را درست نمی دانم که کیست… امثال خیام و دهریون و قائلین به جبر …. کارگردان را دهر و روزگار و…. می دانند و عرفا اندیشه ای دیگر دارند. این عالم و یا این پرده نمایش را دارای حقیقت و باطن می دانند که البته باطن آن هم باطن دارد و آن نیز باطن دارد و شاید به نظرم الی ما لا نهایه باطن دارد. می گویند که ما در عالم ماده و خاکی و ناسوت.. هستیم و یا عالم ملک که باطن آن ملکوت و پس از آن عوالم دیگر با نام هایی همچون جبروت و لاهوت و…. است. اینجا عالم ماده و صورت است و پس از آن عالم مثال و پس از آن عوالم دیگر…. فی الجمله مانند نقش پرده که ذات مستقل ندارد و اگر این پرده نباشد و یا بقول شاعر ” گر پرده بیفتد نه تو مانی و نه من” نه ما هست و نه منی است….. بنابراین دنیا و آرزوها و خواست ها و آمال و مشتهیات آن را جدی نگیریم که از پس آن هیچ چیز نیست ، فی الجمله دل به دنیا نبندیم ، دلبستگی باید به صاحب پرده باشد که حقیقت و هست و حق است و گرنه پرده نقش خیالی بیش نیست. والسلام و لاحول و لا قوه الا بالله چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی تا بجایی رساندت که یکی از جهان و جهانیان بینی … می شنیدیم از همه اعضا همه حتی الورید و الشریان که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده و لا اله الا هو ☹