1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

زندگینامه +اشعار حامد عسکری

شروع موضوع توسط M @ H @ K ‏10/2/20 در انجمن معرفی شخصیتها، زندگینامه و کتاب

  1. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش
    اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش

    قناری‌های این اطراف را بی بال و پر کرده
    صدای نازک برخورد چینی با النگویش

    مضاعف می‌کند زیبایی اش را گوشوار آن سان
    که در باغی درختی مهربان را آلبالویش

    کسوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من
    به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟

    اگر پیچ امین الدوله بودم می‌توانستم
    کمی از ساقه‌هایم را ببندم دور بازویش

    تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی
    یکی با خنده تلخش یکی با برق چاقویش


    قضاوت می‌کند تاریخ بین خان ده با من
    که از من شعر می‌ماند و از او باغ گردویش

    رعیت زاده بودم دخترش را خان نداد و من
    هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.
  2. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    می‌روم حسرت دریای مرا دفن کنید
    اهل دیروزم و فردای مرا دفن کنید

    لحدم را بگذارید به روی لحدم
    شال ابریشم لیلای مرا دفن کنید

    ایل من مرده کسی نیست که چنگی بزند
    وقت تنگ است بخارای مرا دفن کنید

    صخره‌ام، صخره که «دلتا» شده از سیلی رود
    «دل» که خوب است فقط «تا»ی مرا دفن کنید


    تا پر از روسری و سیب شود شهر شما
    زیر این خاک غزل‌های مرا دفن کنید

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.
  3. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد برد
    خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد


    من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
    نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد

    از غزل‌هایم فقط خاکستری مانده به جا
    بیت‌های روشن و شعله‌ورم را باد برد

    با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
    دیر کردی نیمه عاشق‌ترم را باد برد

    بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
    وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.
  4. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    بیا شهریور پیراهنت ییلاق لک‌لک‌ها
    صدای جاری گنجشک در خواب مترسک‌ها

    بیا ای امن، ای سرسبز، ای انبوه عطرآگین
    بیا تا تخم بگذارند در دستانت اردک‌ها

    گل از سر وا بکن ده را پریشان می‌کند بویت
    و به سمت تو می‌آیند باد و بادبادک‌ها

    تو در شعرم شکوه دختری از ایل قاجاری
    که می‌رقصد اگر چه روی قلیان و قلک‌ها

    تمام شهر دنبال تواند از بلخ تا زابل
    سیاوش‌ها و رستم‌ها، فریدون‌ها و بابک‌ها

    همین که عکس ماهت می‌چکد توی قنات ده
    به دورش مست می‌رقصند ماهی‌ها و جلبک‌ها


    کنار رود، دستت توی دستم، شب، خدای من
    شکوه خنده‌ای تو، سکوت جیرجیرک‌ها

    مرا بی تاب می‌خواهند، مثل کودکی‌هامان
    تو مامان، من پدر، فرزندهامان هم عروسک‌ها

    تو آن ماهی که معمولاً رخت را قاب می‌گیرند
    همیشه شاعرانی مثل من، از پشت عینک‌ها

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.
  5. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    چوپان شده تا شاعر ذاتی شده باشد
    آواره آن ماه دهاتی شده باشد

    چوپان شده در جنگل بادام بچرخد
    تا مست چهل چشم هراتی شده باشد

    شاید اثر جنگل بادام و کمی بغض
    منجر به غزلواره آتی شده باشد

    سخت است ولی می‌گذرم از نفسی که
    جز با نفس گرم تو قاطی شده باشد

    از بین ده انگشت یکی قسمتش این نیست
    در لیقه موهات دواتی شده باشد


    تو چایی بی‌ قندی... و یک عالمه زنبور
    شاید لب فنجان شکلاتی شده باشد

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.
  6. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    چون شیر عاشقی که به آهوی پرغرور
    من عاشقم به دیدنت از تپه‌های دور

    من تشنه‌ام به رد شدنت از قلمرواَ
    آهو! بیا و رد شو از این دشت سوت و کور

    رد شو که شهر گل بدهد زیر ردِّ پات
    اردیبهشت هدیه بده ضمنِ هر عبور


    آواره نجابت چشمان شرجی‌ات
    توریست‌های نقشه به دست بلوند و بور

    هرگاه حین گپ زدنت خنده می‌کنی
    انگار «ذوالفنون» زده از «اصفهان» به «شور»

    دردی دوا نمی‌کند از من ترانه‌هام
    من آرزوی وصل تو را می‌برم به گور

    مرجان! ببخش «داش آکلت» رفت و دم نزد
    از آنچه رفت بر سر این دل، دل صبور

    تعریف کردم از تو، تو را چشم می‌زنند
    هان ای غزل! بسوز که چشم حسود کور

    -حامد عسکری-
     
    f@rid69، M @ H @ K و mj12 از این ارسال تشکر کرده اند.
  7. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,437
    تشکر شده:
    74,896
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    گیرم تمام شهر پر از سرمه‌ریزها
    خالی شده‌ست مصر دلم از عزیزها

    داش آکل و سیاوش و رستم تمام شد
    حالا شده‌ست نوبت ابرو تمیز‌ها

    دیگر به کوه و تیشه و مجنون نیاز نیست
    عشاق قانعند به میخ و پریزها

    دستی دراز نیست به عنوان دوستی
    جز دست‌های توطئه از زیر میزها

    دل نیست آنچه جز به هوای تو می‌تپد
    مجموعه‌ای‌ست از رگ و اینجور چیزها

    خانم بخند! که نمک خنده‌های تو
    برعکس لازم است برای مریض‌ها

    چون عاشقم و عشق بسان گدازه داغ
    پس دست می‌زنم به تمامی جیزها

    _حامد عسکری_
     
    f@rid69، m naizar و کوکی♥❄ از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. کاربر فوق حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏23/5/20
    ارسال ها:
    3,152
    تشکر شده:
    14,833
    امتیاز دستاورد:
    116
    جنسیت:
    مرد
    [​IMG]

    قیچی رو برداشتی که تقسیم کنی
    عکسی که یاد گار یک جنونه
    هرجوری ور میری بازم نمیشه
    دستِ تو دور گردنم می مونه
    به دفترم خیلی علاقه داره
    شومینه اشتهاش بی حد و مرزه
    میندازمش بفهمه دوستت دارم
    یه مشت غزل مگه چه قدر می ارزه
    دارم میرم شبیه برگ زردی
    که داره از شاخه جدا می افته
    یکی همیشه سرجاش می مونه
    یکی نمیدونه کجا می افته
    کوچ همین جوری خودش شکنجه اس
    بیچاره ای اگه پرت بشکنه
    پرم شکسته کاش می شد بمونم
    جاده الهی کمرت بشکنه
    ببین تو تازه اول بهاری
    یه چیزی می گم واسه یادگاری
    توو خدا با هرکی عکس گرفتی
    دست تو دور گردنش نذاری...
     
    M @ H @ K از این پست تشکر کرده است.