1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

زندگینامه +اشعار حامد عسکری

شروع موضوع توسط M @ H @ K ‏10/2/20 در انجمن معرفی شخصیتها، زندگینامه و کتاب

  1. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,450
    تشکر شده:
    74,979
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    [​IMG]
    حامد عسکری دهم خردادماه 1361 در شهر بم به دنیا آمد. او ترانه سرا و شاعر ساکن تهران است.

    حامد عسکری در دانشگاه رفسنجان درس می‌خواند ولی زلزله بم و غم از دست دادن عزیزانش باعث شد به تهران مهاجرت نماید.

    این شاعر فارغ التحصیل لیسانس رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران شمال است و پیش از آن چند سال نیز در حوزه علمیه درس خوانده بود.

    کتاب‌های شعر «حال و حوایی از ترنج و بلوچ»، «خانمی که شما باشید»، «سرمه‌ای»، «پری شب: دفتر ترانه» تاکنون از وی منتشر شده است.
     
    mj12، کوکی♥❄، m naizar و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  2. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,450
    تشکر شده:
    74,979
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است
    بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است

    توی قرآن خوانده ام... یعقوب یادم داده است :
    دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است

    نامه هایم چشم هایت را اذیت می کند
    درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است

    چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها
    چای با عطر هل و گل های قوری بهتر است

    من سرم بر شانه ات ؟...یا تو سرت بر شانه ام؟...
    فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است ...؟



    حامد عسکری

     
    mj12، کوکی♥❄، m naizar و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. کاربر ارزشمند❤

    تاریخ عضویت:
    ‏10/8/11
    ارسال ها:
    2,364
    تشکر شده:
    14,247
    امتیاز دستاورد:
    133
    من خیلی از اشعار حامد عسکری رو بسیار دوست می دارم... عشق ساده ای که موج می زنه، اصطلاحات عامیانه روون، تمثیلای زیبا
    خدا طبع لطیفش رو لطیف تر کنه
    این یکی از اشعارشه که من دوست دارم

    با من برنـــــو به دوش یاغی مشروطه خواه

    عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه

    بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟

    با من تنهــــا تــــر از ستارخان ِ بــــی سپاه

    موی من مانند یال اسب مغرورم سپید

    روزگار من شبیه کتـــــری چوپان سیاه

    هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق

    کنده ی پیر بلوطـــی سوخت نه یک مشت کاه

    کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود

    یک نفر باید زلیــخا را بیاندازد بــه چاه

    آدمیزادست و عشق و دل بــه هر کاری زدن

    آدم ست و سیب خوردن آدم ست و اشتباه

    سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند

    "دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"


    (آدمیزاد است و عشق و دل به هر کاری زدن
    آدم است و سیب خوردن آدم است و اشتباه)
     
    mj12، کوکی♥❄، m naizar و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  4. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,450
    تشکر شده:
    74,979
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌ام
    من رعد و برق و زلزله‌ام؛ ناگهانی‌ام


    این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله خیز
    داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام

    رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم
    کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام


    من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم
    من، این من غبار؛ چرا می‌تکانی‌ام؟

    بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز
    این سر که سرشکسته ی نامهربانی‌ام


    کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست
    از بعد رفتنت گل ابروکمانی‌ام

    شاعر شنیدنی است ولی دست روزگار
    نگذاشت این که بشنوی‌ام یا بخوانی‌ام


    این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند
    من دوست‌دار بستنی زعفرانی‌ام



    حامدعسگری
     
    mj12، کوکی♥❄ و m naizar از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏21/10/15
    ارسال ها:
    16,450
    تشکر شده:
    74,979
    امتیاز دستاورد:
    149
    جنسیت:
    زن
    دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
    به از آن است که در دام نگاه افتادن


    سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟
    تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن


    لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه
    چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟

    آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است :
    پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن

    با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است
    سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن


    من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل
    قسمتم کرده به سر در پی شاه افتادن

    عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد
    سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن



    حامد عسکری
     
    mj12، کوکی♥❄ و m naizar از این ارسال تشکر کرده اند.
  6. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    گرمی لبخند از آواز بنان برداشته
    چشم از فیروزه‌های اصفهان برداشته

    حس معصوم نگاه غرق در اعجاز را
    از دعاهای مفاتیح الجنان برداشته

    بعدها هرکس بخواند نقلی از زیباییش
    از غزل‌های من آتش به جان برداشته

    عشق مدت‌هاست این روح سراسر درد را
    برده بر بام جنون و نردبان برداشته


    فکر کن گنجشک باشی و ببینی گردباد
    جفت معصوم تو را از آشیان برداشته

    بشکند دستش گلم هرکس تو را از من گرفت
    کیسه باروت از ستارخان برداشته

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.
  7. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر
    با همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر

    درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم
    قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر

    بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
    زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

    هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی
    بعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر

    رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
    من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر

    زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تر
    بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر


    هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
    هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

    بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
    خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K، mj12 و Anoosh از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان
    نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان

    نشسته است به تختی به تختی از گل و کاشی
    سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان


    سپرده روسری‌اش را به بادهای مخالف
    به بادهای رها در شب کویر خراسان

    دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش
    لوار شرجی قشم است در شمال شمیران

    بر آن شدم که ببوسم عروس شعر خودم را
    ببوسمش به خیال گلابگیری کاشان

    غزل رسید به آخر، هنوز اول وصفم
    همین‌قدر بنویسم فرشته‌ای‌ست به قرآن

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.
  9. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    هرچه با تنهایی من آشناتر می‌شوی
    دیرتر سرمی‌زنی و بی‌وفاتر می‌شوی

    هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
    من پریشان‌تر، تو هم بی‌اعتناتر می‌شوی

    من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
    سبزتر می‌بالی و بالا بلاتر می‌شوی

    مثل بیدی زلف‌ها را ریختی بر شانه‌ها
    گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می‌شوی

    عشق قلیانی‌ست با طعم خوش نعنا دو سیب
    می‌کشی آزاد باشی، مبتلاتر می‌شوی

    یا سراغ من می‌آیی چتر و بارانی بیار
    یا به دیدار من ابری نیا، تر می‌شوی


    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.
  10. کاربر فوق حرفه ای ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏17/9/17
    ارسال ها:
    3,382
    تشکر شده:
    14,791
    امتیاز دستاورد:
    123
    حرفه:
    •°یک عدد دانشجو در به درِ بی هنر°•
    چون سرمه می‌وزی قدمت روی دیده‌هاست
    لطف خط شکسته به شیب کشیده‌هاست

    هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است
    فرقی که بین دیده و بین شنیده‌هاست

    موی تو نیست ریخته بر روی شانه‌هات
    هاشور شاعرانه شب بر سپیده‌هاست

    من یک چنار پیرم و هر شاخه‌ای ز من
    دستی به التماس به سمت پریده‌هاست


    از عشق او بترس غزل مجلسش نرو
    امروز میهمانی یوسف ندیده‌هاست

    -حامد عسکری-
     
    M @ H @ K و mj12 از این پست تشکر کرده اند.