فردریک فرانسوا شوپن یکی از تاثیرگذارترین موسیقیدانان لهستانی و نوازندهی برجسته پیانو بود. بدون تردید باید شوپن را پر ابتکارترین مصنفان موسیقی به حساب آورد. پدر شوپن فرانسوی بود. پدرش نیکلا شوپن به دلیل ورشکستهشدن کارخانهی توتونی که در آن کار میکرد به عنوان فردی مهاجر در شهر ورشو معطل مانده بود و از این رو به عنوان معلم خانگی مشغول به کار شد. او با زنی به نام ژوستینا ازدواج کرد که فردریک فرانسوا نتیجهی این ازدواج و تنها پسر ایشان بود. فردریک در بیستودوم فوریه ۱۸۱۰ در «زلازووا ولا» که دهکدهای کوچک در نزدیکی شهر ورشو است دیده به جهان گشود. کمی پس از تولد فردریک، خانوادهاش به شهر ورشو نقل مکان کردند. پدرش نیکلا در چندین مدرسه به تدریس مشغول شد و پس از مدتی یک آکادمی شبانهروزی به نام خود تاسیس کرد که بیاندازه رونق گرفت و خانهاش نیز محل آمد و شد بسیاری از اهالی فرهنگ و ادب و هنر شد. نیکولا فلوت مینواخت. مادر فردریک نیز صدای خوشی داشت. فرزند بزرگ این خانواده نیز پیانو مینواخت. فردریک از سن شش سالگی نزد یک استاد پیانو از اهالی چکسلواکی به نام آدالبرت زیونی به آموختن موسیقی همت گماشت. شوپن همیشه در زندگیاش به این استاد ارادات میورزید و از او به نیکی یاد میکرد. زیونی یکی از علاقهمندان باخ بود و گامهای معتدل باخ را به شاگرد خود آموخت. فردریک هشت ساله بود که یک «کنسرتو» در جمع نواخت. در آن جمع زنان و مردان شیفتهی این کودک خردسال شدند. فردریک با نواختن پیانو آشنا شد و درست از همین زمان به صورت تفریحی به ساختن قطعات کوچک اقدام کرد. پدرش پس از دیدن اینهمه توانایی فرزندش بلافاصله او را نزد «ژوزف السنر»، بهترین استاد موسیقی شهر ورشو به شاگردی گذاشت. یکی از شعارهای این استاد موسیقی که شهرت فراوان داشت این بود که «کافی نیست که هنرجو به مقام استاد خود برسد یا بر او برتری یابد بلکه باید ذوق اختصاصی خود را بیدار و تقویت کند.» این استاد بزرگ خیلی زود توانست به استعداد شاگردش پی ببرد. این استاد نقش بهسزایی در پرورش موسیقایی شوپن ایفا کرد. شوپن هیچگاه این استادش را از یاد نبرد و تا پایان زندگی رابطهشان بر دوام بود. دوران تحصیل شوپن به غیر از سه سالی که در دبیرستان ورشو سپری کرد همین سالهایی بود که نزد زیونی و السنر درس موسیقی کرده بود. شوپن موفق شد که در سن هفدهسالگی گواهینامه دریافت کند. شوپن در سال ۱۸۲۸ سفر کوتاهی به برلن کرد. او در آن جا به دیدار چند موسیقیدان بزرگ رفت اما هیچ گاه جرات نکرد خودش را به آنها معرفی کند. او در این مدت به چند اپرای بزرگ رفت و پس از چند هفته به ورشو بازگشت و به تخصیل و تحقیق در موسیقی و تصنیف پرداخت. او به دلیل عشقی سوزان و ناکام مصمم شد که شهر ورشو را ترک کند اما هدفی از ترک این شهر در سر نداشت. زندگی شوپن پس از آشنایی با مادام اُرور دردُوان معروف به ژرژ ساند، که رماننویس مشهور و زنی فمینیست بود دچار تحول بسیار شد. آنها در نه سال که با یکدیگر زندگی کردند شوپن توانست در سایهی مراقبتها او آثار برجستهای خلق کند. هنگام آشنایی شوپن بیستوهشتساله و ژرژ ساند سی و چهار ساله بود. پس از جدایی آنها شوپن وضعیت سلامتیاش را از دست داد و دیگر به آفرینشگری قبل نبود. برای شوپن این جدایی معنایی مترادف مرگ داشت و بسیار در روحیهاش تاثیر گذاشت. هنگامی که شوپن در بستر مرگ بود و آخرین دقایق زندگیاش را میگذراند ژرژ ساند درصدد برآمد که با شوپن دیدار کند اما دوستان شوپن ممانعت کردند. سالها بود که ساند، شوپن را «لاشهی عزیز من» خطاب میکرد اما این بار به واقع شوپن به صورت لاشهای درآمده بود. وزنش به کمتر از چهل و پنج کیلو رسید. شوپن در هفدهم اکتبر ۱۸۴۹ در حالی که تنها سی و نه سال سن داشت در منزل خواهرش درگذشت. او را در گورستان پرلاشز به خاک سپردند اما به وصیت خودش و به ابتکار خواهرش، قلب او را به میهن اصلیاش لهستان بردند و امروزه در کلیسایی در ورشو نگهداری میشود. او بیش از نیمی از عمر کوتاهش را بیرون از لهستان زندگی کرد. «نغمههای زیبای شوپن اما نزدیک به دو قرن پس از مرگش هیچگاه خاموش نشدهاند. شوپن جز چند قطعه پراکنده که آنها هم با پیانو همراهی میشوند همه هنر خود را وقف ساختن آثاری برای پیانوی تنها کرد، تا جایی که به گفته برخی مورخان موسیقی تاریخ تحول این ساز را میتوان به دو دوره قبل و بعد از شوپن تقسیم کرد.» همهی آثار شوپن برای پیانو نوشته شدهاند. از آثار شوپن میتوان به «اتود انقلابی اپوس ۱۰ شمارهی ۱۲ در سی مینور، نکتورن، اپوس ۹ شماره ۲، پولونز شماره ۶، اپوس ۵۳، پولونز تراژیک، اپوس ۴۴ در اف شارپ مینور، مازورکا در آ مینور، اپوس ۱۷ شماره ۴، شرزو شماره ۱ در بی مینور اپوس ۲۰، والس خداحافظی در آ فلات ماژور، اپوس ۶۹، شماره ۱ اشاره کرد. * منبع مجله بخارا