میخواهم همین امشب قدرت رابدانم شاید شبی برسدکه هرکداممان کنار کسی باشیم که ازسر اجبار محکوم به دوست داشتنش هستیم
انگار دوبارہ روزِ دلخواہ رسید نور از پسِ تاری شبانگاہ رسید برخیز و بخند و زندگی کن با عشق صبح دگری دوبارہ از راہ رسید
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نمنم، تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم سلامی صمیمیتر از غم ندیدم به اندازهی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان یک دهان شد همآواز با ما تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
انداخت . . . خیالت... ز ڪـجایم... به ڪـجاها ...! #بیدل_دهلوی
در خموشی های من فریادهاست آنکه دریابد چه میگویم کجاست....؟ #فریدون_مشیری