1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

شعرام

شروع موضوع توسط pesare rastgoo ‏10/9/17 در انجمن نویسندگان تاپ فروم

  1. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    من یخ زدم از روز سردی که
    اشکای چشمت منجمد بودن
    دستای لرزونت که پنهانی
    مثل همیشه مستبد بودن

    وا میرم از چیزی که می بینم
    می افتی از خشکیده ی چشمم
    خالی می شی تو عمق فریادم
    پژواک خالی بودنت، خشمم

    آوازمون ماسیده رو ایوون
    رفتن پرستوهای خوشحالی
    تو آسمون این شایعه پیچید
    آیندمه گنجشک بی بالی

    از درد من آسودگی دوره
    چشمم به راه دیدنت کوره
    ای کاش لای قصه ی بچه
    تا می شدی تقلید اسطوره

    باید فراموشم بشی نامم
    باید بری از حافظه هوشم
    هر چند از وهم عزا دورم
    جای لباسم مشکی می پوشم
     
    yasamann، سایه، Shahab و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  2. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    عبور زندگیمون سایه داره
    کنارم باشی و ابرم بباره
    نم خورشید مغرب قرمزیشو
    رو پیشونیّ بی رنگم بذاره
    صدای سبز گیتارو برنجون
    چرا پاییزی تر چیزی نداره؟
    بزن رو سیم فصل آخرش تا
    بره برف زمستونو بیاره
    به چی میگن بهار، مرگ زمستون؟
    منو ور دار ببر پشت ستاره
    می خوام رنگ سیاه آسمونو
    ببینم شب به خاطر می سپاره؟
     
    yasamann، سایه، Shahab و 5 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    چه لحظه های دل انگیزی
    سکوت و سکوت صحبت می کنند و
    من و تو ساکتیم
     
    yasamann، سایه، Shahab و 4 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  4. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    عبورم
    عاشق رفتن
    شیب لیز شب را می چسبم و
    نور چشم بندی را اعتنایی نمی کنم
    خسته ام اما
    نمی نشینم
    آه
    چرا بگویم
    مگر نشسته حال ایستاده را می فهمد؟
    در خواب خورشید
    چه فانوسی دیده می شود؟

    چه تفاوت است
    بین کسی که رویا می بیند، با کسی که کابوس
    چه تفاوت که تو
    بدون این که حرفم را گوش کنی
    پاسخ بدهی یا نه
    چه تفاوتی می کند
    که نگاهم کنی وقتی نمی بینی یا رو بگردانی
    و در خواب صدایم کنی یا نکنی
    چرا عبور نباشم
    وقتی نامم را از تو نخواهم شنید و
    هرگز
    از آفتاب سهمی نمی خواهی
     
    yasamann، سایه، Shahab و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    قیمت نداشت سینه ی گنجشکی قفس
    بر سکه ی سقوط ملخ های بی نفس
    ثبتم نمی کنند به روی کتاب آب
    بازم نمی کنند میان سراب خواب
    شب ناله می کنیم به همراه ماهیان
    تا ماه موج ها بشود ماه ماهیان
    در امتیاز دادن صبح ستاره ای
    ما راضی از نبودن خورشید قاره ای
    دیوانه ها که بازی بومرنگ می کنند
    پژواک مشت را زدن سنگ می کنند
    در این جزیره سردی دندان کوسه ها
    بر گونه و لب است پس از دفن بوسه ها
    قدّم به سرعت سکراتت نمی رسد
    فریاد من به نظم کراتت نمی رسد
    ضرب گزاره ها همه بر دیگ مادران
    در چاه می روند کلاغان شب رسان
     
    yasamann، سایه، n@der و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  6. کاربر فعال

    تاریخ عضویت:
    ‏30/7/15
    ارسال ها:
    292
    تشکر شده:
    2,153
    امتیاز دستاورد:
    93
    ...
    بر سینه گر سریست خوشا درد انتظار!
    یا بوسه بر لبان قفس های بی شمار..

    ما با جفای او و قفس خو گرفته ایم
    این بوده فن دلبری و رسم روزگار

    در ناله های هر شب و هر روزمان نشد
    پیدا کنی تو ، یک گله حتی ، ز جور یار

    نامی نداشت قاره ی خشک وجودمان
    بی او.. اگر که شعله نمی زد به برگ و بار

    دیوانه ها خوشند به بازی و من به او
    امشب خودش به زبان شد:" دیوانه ای نگار !!"

    پرتاب می کند دل از دست رفته را
    برگشته ام چو بومرنگ بدستش ، هزار بار

    من قبله و نماز و قیامم دو چشم اوست !
    با من بگو چگونه لب بنهم مثل روزه دار...

    هر تخته پاره ای که به موجی سوار شد
    بر ساحلت نخوان که نیابی از او قرار

    دیگر توان صبوری زدست رفت

    سوزان برقص از غم عشقش به چوب دار ...

    "کوهستان سرد "
     
    yasamann، سایه، n@der و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  7. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    رنج سرخ سیب را زیر دندانم می مکم
    و به این فکر می کنم
    که چرا سیب مقدس است
     
    yasamann، سایه، n@der و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    از سر موج که برخیزی
    تا کنار دره قل می خوری
    و آنجا در سایه ی قله ی دماوند
    میوه هایش را می کنی و
    ماسه ها را زیر پایت احساس می کنی
     
    yasamann، سایه، n@der و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  9. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    خطوط سفید ، زمینه ی سیاه
    اشکال فضایی بی رنگ
    مکعبی دور هرمی در مصر
    هرمی ساخته شده از مکعب های بسیار
    و تکرار این مکرر

    خطوط سرخ بر زمینه سبز
    خون در چراگاه
    علف بر زبان
    زبان سرخ بر سر سبز
    سر بر شکارگاه

    سفید کدام بود؟ سیاه کدام؟
    سبز و سرخ یا سرخ و سبز؟

    خطوط آبی بر زمینه ی زرد
    خورشید در آسمان
    آسمان در چشمان آبی
    پلاک طلای نوزادی زرد

    سرما چه می کند وقتی به ریه های من...
    سردت نشود هوا؟
    ریه های من خیلی سردند
     
    اشک قلم، yasamann، سایه و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  10. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏11/12/10
    ارسال ها:
    1,922
    تشکر شده:
    4,161
    امتیاز دستاورد:
    113
    دست بردی میان موهایت
    می زند پر کبوتری از بام
    چشم وا می کنی بدون نگاه
    شیر حمّام می چکد آرام
    مرمر سینه ات مقدس من
    سنگ مرمر به جان قبرستان
    پر از انکار بارور بودن
    می درخشد لبی به روی زبان
    کمرت رقص می کند بر پا
    گودی کوزه ای عرق کرده
    لای شلوار جین چسبانت
    پیچکی قد به میله شق کرده
    گردنت را به گوش می مالی
    اسب ها اضطراب می گیرند
    بوسه ای می زنی به گلبرگی
    ابر و قرقی شتاب می گیرند
     
    yasamann، M!TRA، سایه و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.