شهرزاد ( ترانه علیدوستی ): زندگی قرار بود برام آب روون باشه،نه باتلاق که پام گیر کنه توو دقیقه هاش،ثانیه هاش حتی.
- اونجا که علی سلطانی میگه تو چرا نمیروی از مَن ..؟ چند بار خواسته فراموشش کنه و با چه دردی نوشته اینو!
حرف دلتنگی ک اید ب میان.. خواه سلطان باشد و یا یک مدیری در میان.. قلب تو اشفته میگردد عیان.. میشود شعری درون کلبه تنهایی نادر خان
نادر خان کلبه ای دارد که تنهایی خود می برد سر را در گریبان ز تنهایی خود یاسمن مهمان او آن بالا نشسته ما نداریم کجا بریم تنهایی خود
دلتنگی ناشناختهترین بیماری دنیاست نمیدانی دلت چه میخواهد چه کار باید بکنی چه باید بخوری تا خوب شوی دلت بیاجازه فقط غصه میخورد
امشب بیا کنار همین قیل و قال ها جای ورق زدن پوچ فالها با بوسه ای، بغلی، غصّه ام ببر آری منم و دلخوشی این خیال ها..!
هرگز نمی نالم نه ، نه هرگز نمی نالم قرن ها نالیدن بس است می خواهم فریاد کنم اگر نتوانستم سکوت می کنم خاموش مردن بهتر از نالیدن است .