استاد شیرمحمد اسپندار در سال ۱۳۱۰ هجری خورشیدی در بمپور بلوچستان متولد گردید. در نوجوانی به کراچی پاکستان رفت و در سال ۱۳۳۷ پس از کسب تجربه در زمینهٔ موسیقی به ایران بازگشت. وی تا سال ۱۳۶۲ برای نواختن موسیقی بلوچی از تک نی هم استفاده میکردهاست. او موفق به کسب دکترای افتخاری موسیقی سنتی از کشور فرانسه و دیپلم افتخار نوازندگی در ایران شدهاست. تندیس او و نخستین دونلی در موزه تهران به یادگار گذاشته شدهاست. وی نواختن دونی را با نگاه کردن به انگشتان کسی که همزمان در دو نی مینواخته، فراگرفته است. آن گونه که شیرمحمد اسپندار میگوید تنها یک نفر در استان پهناور سیستان و بلوچستان، نواختن دونی را از او آموخته که آن یک نفر هم در سال ۱۳۹۰ بر اثر سانحه تصادف از دنیا میرود. او با درآمد ماهیانه ۱۸۰ هزار تومان که از وزارت ارشاد دریافت میکند، زندگی خود را اداره میکند.
پروفسور مجید سمیعی درتاریخ 29 خرداد 1316 در شهر تهران و در خانواده ای فرهیخته چشم به جهان گشودند.ایشان پس از اتمام تحصیلات دوره دبیرستان در ایران راهی کشور آلمان شدند و در دانشگاه ماینتز در رشته پزشکی مشغول به ادامه تحصیل گردیدند. نظر به موفقیتهای علمی ایشان در دوران تحصیلات پزشکی و کسب عالیترین نمرات ممکن در امتحانات پایان دوره پزشکی، جایزه ویژه وزارت علوم ایران برای برترین دانشجویان ایرانی مقیم اروپا به ایشان تعلق گرفت. پس از فراغت از تحصیل در رشته پزشکی و همچنین اتمام تحصیلات ثانوی در بیولوژی، ایشان تحصیلات تخصصی خود در رشته جراحی مغز و اعصاب را در دانشگاه ماینتزآغازنمودند و در سال 1970 موفق به دریافت مدرک بورد تخصصی این رشته از کشور آلمان شدند. در آوریل 1970 و تنها در سن 32 سالگی ایشان موفق به دریافت عنوان دانشیاری در رشته جراحی مغز و اعصاب گردیدند و فعالیت خویش را بعنوان معاون دپارتمان جراحی مغز و اعصاب دانشگاه ماینتز ادامه دادند. یکسال بعد و در سال 1971 ایشان موفق به دریافت عنوان استادی (پروفسور) در رشته جراحی مغز و اعصاب گردیدند. در این سال پیشنهاد عنوان استادی و ریاست دپارتمان رشته جراحی مغز و اعصاب دردانشگاه ملی ایران (دانشگاه شهید بهشتی کنونی) به ایشان داده شد. لیکن ایشان جهت ادامه فعالیت علمی خود در دانشگاه ماینتز از پذیرش این سمت مهم امتناع نمودند. در سال 1977 ایشان ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات در هانوفر آلمان را پذیرفتند، سمتی که ایشان تا سال 2003 عهده دار آن بودند. پس از چندین پیشنهاد برای ریاست دپارتمان های جراحی مغز و اعصاب از طرف دانشگاههای لایدن هلند و ماینتز آلمان ، ایشان در نهایت سمت استادی جراحی مغز و اعصاب دانشگاه پزشکی هانوفر (MHH) را در سال 1988 پذیرفتند. از سال 1996 ایشان ریاست هر دو دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات و دانشگاه پزشکی هانوفر را عهده دار شدند. در سال 2000 پروفسور سمیعی موسسه بین المللی علوم اعصاب را در هانوفر بنیان نهادند و ریاست آنرا برعهده گرفتند. در سال 2003 ایشان بازنشستگی خود از ریاست دپارتمانهای جراحی مغز اعصاب در بیمارستان نورد اشتات و دانشگاه پزشکی هانوفر را اعلام نموده و خود را وقف توسعه موسسه بین المللی علوم اعصاب نمودند. در سال 2004 پروفسور سمیعی همچنین ریاست موسسه بین المللی علوم اعصاب چین واقع در دانشگاه پزشکی پایتخت (Capital Medical University) در پکن را نیز تقبل نمودند. در سال 2010 ساخت موسسه بین المللی علوم اعصاب ایران در تهران برنامه ریزی و عملیات ساختمانی آن آغاز گردید. پروفسور مجید سمیعی بیانگذار و رئیس موسسه بین المللی علوم اعصاب ایران میباشند که در آینده نزدیک راه اندازی خواهد شد. اهتمام پروفسور سمیعی به آموزش و پیشبرد رشته جراحی مغز و اعصاب یکی از جنبه های بسیارمهم و برجسته در فعالیتهای علمی ایشان می باشد. ایشان از آغاز فعالیتشان بعنوان پروفسور جراحی مغز و اعصاب، کوشش وتوجه ویژه ای به آموزش جراحان مغز و اعصاب درسراسر جهان داشتند. ایشان از سال 1971 دوره های منظم سالانه یا دوسالانه آموزش جراحی میکروسکوپی مغز و اعصاب (میکرونوروسرجری) را در دانشگاه ماینتز برگزار می نمودند. پروفسور مجید سمیعی همچنین در سال 1979 نخستین دوره آموزشی جراحی قاعده جمجمه در جهان را در هانوفر پایه گذاری نمودند. علاوه بر دوره های منظمی که ایشان در آلمان برگزار می نمودند، دوره های آموزشی مشابه دیگری نیز درسایر کشورها در سراسر جهان جهت ارتقای دانش جراحان مغز و اعصاب توسط ایشان پایه گذاری و برگزار گردید. در سال 2004 ایشان بعنوان رئیس موسسه بین المللی علوم اعصاب چین دوره بین المللی سالانه جراحی مغز و اعصاب بالینی را سازماندهی وبنیانگذاری نمودند. در سال 2004 سازمان تامین اجتماعی ایران ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب بیمارستان میلاد تهران را به پروفسور مجید سمیعی پیشنهاد نمودند.ازآن پس وبه رهبری ایشان، دوره های آموزشی منسجم و جامعی برای کارکنان دپارتمان برنامه ریزی و اجرا گردید که نتیجه آن تبدیل این دپارتمان به یکی از توسعه یافته ترین و پیشرفته ترین مراکز جراحی مغز واعصاب بوده است. از سال 2006 پروفسور سمیعی سمپوزیوم بین المللی جراحی مغز و اعصاب را بطور مستمردر تهران و به رهبری خود بنیاد نهادند. پروفسور مجید سمیعی ریاست و عضویت در گروه بنیانگذاری بسیاری از جوامع و موسسات بین المللی را بر عهده داشته اند. پروفسور سمیعی در طی دوران زندگی علمی خویش مقامهای علمی بسیاری را در قالب استادی افتخاری، دکترای افتخاری و استاد میهمان ازدانشگاههای سراسر جهان کسب نموده اند. ایشان همچنین سخنرانی های افتخاری و سخنرانی های یادبود بسیاری نیز ایراد نموده اند. ایشان عضویت افتخاری بسیاری از آکادمیهای ملی علوم پزشکی وهمچنین جوامع جراحی مغز و اعصاب ملی، بین المللی و قاره ای را دارا می باشند. ایشان تا کنون جوایز، افتخارات ومدالهای ارزشمند و گرانبهای ملی و بین المللی بسیاری را کسب کرده اند. ایشان میهمان افتخاری دربسیاری از گردهمایی های جراحی مغز و اعصاب بوده اند و به عنوان سخنران ویژه و مدعو، بیش از 1000 سخرانی در کنگره های بین المللی ایراد نموده اند. پس از انتخاب پروفسور سمیعی به سمتهای ریاست درجامعه جراحی مغز و اعصاب آلمان، جامعه جراحی قاعده جمجمه آلمان، جامعه بین المللی جراحی قاعده جمجمه، گروه بین المللی مطالعات قاعده جمجمه و جامعه جراحی پلاستیک و ترمیمی آلمان، ایشان در سالهای 1997 تا 2001 به سمت ریاست فدراسیون جهانی انجمنهای جراحی مغز و اعصاب (WFNS) انتخاب گردیدند. در سال 1998 ایشان بنیاد فدراسیون جهانی انجمنهای جراحی مغز و اعصاب (WFNS) را بنیان نهادند. پروفسور سمیعی از سال 2001 به عنوان رئیس افتخاری فدراسیون جهانی انجمنهای جراحی مغز واعصاب (WFNS) و همچنین رئیس بنیاد این مجمع ایفای نقش نموده اند. در سال 2011 فدراسیون جهانی انجمنهای جراحی مغز واعصاب (WFNS) پروفسور سمیعی را بعنوان سفیراین فدراسیون درآفریقا منصوب نمود که بنیانگذاری پروژه بسیار مهم "آفریقا 100" جهت ارتقای دانش جراحی مغز واعصاب در سراسر این قاره از ابتکارات ایشان در این سمت بوده است. پروفسور سمیعی ادیتور، عضو گروه ویراستاری و ادیتورافتخاری بسیاری از مجلات پزشکی هستند. ایشان تا کنون 17 کتاب در رشته جراحی مغز و اعصاب منتشر نموده اند. کارهای علمی ایشان همچنین در قالب بیش از 500 مقاله علمی منتشر شده است. یکی از مهمترین دستاوردهای مهم پروفسور سمیعی، آموزش بیش از 1000 جراح مغز و اعصاب از سراسر جهان می باشد که اغلب این جراحان در کشورهای خود دارای مراتب بالای علمی ، اجرایی و آموزشی هستند. در سال 2002 دوستان و شاگردان ایشان جامعه بین المللی جراحی مغز و اعصابی به نام "کنگره بین المللی جراحان مغز و اعصاب پروفسور مجید سمیعی (MASCIN)" را بنیان نهادند. این جامعه سپس به "جامعه بین المللی جراحان مغز و اعصاب پروفسور مجید سمیعی (MASSIN)" تغییر نام یافت. در سال 2011 فدراسیون جهانی انجمنهای جراحی مغز واعصاب (WFNS) در اقدامی بیسابقه، مدال افتخار این فدراسیون به همراه جایزه 10000 یورویی خود که هر دو سال یکبار به برجسته ترین جراحان مغز و اعصاب از سراسر جهان اهدا خواهد شد را به افتخار پروفسور مجید سمیعی "مدال افتخار مجید سمیعی (Madjid Samii Medal of Honor)" نامگذاری نمود. نخستین جایزه و مدال افتخار مجید سمیعی در سال 2011 در کشور برزیل و همزما ن با برگزاری مجمع این فدراسیون به پروفسور Maurice Choux از کشور فرانسه و استاد دانشگاه مارسی اهدا شد. پروفسور مجید سمیعی در سال 1961 با مهشید سمیعی ازدواج نمودند و دارای دو فرزند می باشند. دختر ایشان امیره سمیعی در رشته اقتصاد تحصیل نمودند و پسر ایشان پروفسور امیر سمیعی ، پروفسور مشهور جراحی مغز و اعصاب و معاون مرکز جراحی مغز و اعصاب در موسسه بین المللی علوم اعصاب هانوفر می باشند.
مصطفی ملکیان (متولد ۱۳۳۵ در شهرضا) فیلسوف و روشنفکر ایرانی است. بخش عمدهٔ پژوهشهای او در حوزهٔ اخلاق، دین، فلسفه دین، اگزیستانسیالیسم، روانشناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشنفکری است. نظریه عقلانیت و معنویت از مهمترین نظریات اوست. مصطفی ملکیان تحصیل در رشته مهندسی مکانیک را در دانشگاه تبریز به سال ۱۳۵۲ آغاز کرد، اما دغدغههای فلسفی و کلامی باعث شد وی رشته مهندسی را رها کند و به سراغ فلسفه برود. او تحصیل در حوزه و دانشگاه را همزمان پی گرفت. ملکیان به گفته خودش، در سال در مهر ماه ۱۳۵۸ وارد حوزه علمیه میشود و در سال ۱۳۷۷ حوزه را ترک میکند. ملکیان در سال ۱۳۶۵ در رشته فلسفه موفق به اخذ مدرک لیسانس شد و با اینکه تنها یک گام تا دفاع از پایاننامه کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی دانشگاه تهران فاصله داشت از ادامه تحصیل انصراف داد. سپس به قم رفت و سالیانی نیز به تحصیل در حوزه علمیه قم پرداخت. در قم از درس کسانی چون عبدالله جوادی آملی، محمدتقی مصباح یزدی، حسن حسنزاده آملی، یحیی انصاری شیرازی و سید رضا بهاءالدینی و آقای ستوده بهره برد وی مدتی در مؤسسه امام خمینی مشغول تحصیل و تدریس بود. ویرایش کتاب جامعه و تاریخ اثر محمدتقی مصباح یزدی از نتایج این همکاری است. وی مدت ده سال از نزدیک با محمدتقی مصباح یزدی همکاری داشته است و تنها بخشی از کتاب «علم النفس» اسفار را نزد محمدتقی مصباح یزدی فراگرفته است ایشان بیشتر نزد عبدالله جوادی آملی شاگردی کرده است. او در سالهای دهه هشتاد به تدریس فلسفه در مراکز پژوهشی قم از جمله دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و برخی از دانشگاههایِ تهران پرداخته و تاکنون چندین پایاننامه دانشگاهی با راهنمایی یا مشاوره او در دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه امام صادق، دانشگاه قم و مؤسسه امام خمینی، تدوین شدهاست. روش وی در طرح مسائل فلسفی، تحلیلی و در محتوا وجودگرایانه است. در دهه هفتاد که نشریه «نقد و نظر» توسط دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم منتشر شد، ملکیان نقشی تعیینکننده در آن داشت. «کیان» انعکاسدهنده نظرات روشنفکران دینی متمایل به فلسفه تحلیلی و «نقد و نظر» تریبون نواندیشان دینی متمایل به فلسفه قارهای بود. در کیان عبدالکریم سروش محوریت داشت و در نقد و نظر محوریت با مصطفی ملکیان بود.[۹] ملکیان در اردیبهشت ۱۳۸۹ در سخنرانی ای تحت عنوان «عقلانیت و معنویت پس از ده سال» در دانشگاه تهران به تشریح نظریهٔ خود پرداخت. او تا بهار ۱۳۹۱ مشغول تدریس در کلاسهای آزاد مؤسسات خصوصی مثل مؤسسه پرسش، مؤسسه پنجره حکمت بود. در اواخر بهار ۱۳۹۱، با اعلام خبر بیماری او، کلاسهایش موقتاً تعطیل شدند.[۱۰] ملکیان در آبانماه ۱۳۹۱، در رثای احمد قابل سخن گفت.[۱۱] او در ۲۶ اسفند ۱۳۹۱، طی یک سخنرانی در مؤسسه فرهنگی سروش مولانا، طرحی پژوهشی با مسائلی همچون «اخلاقی زیستن یعنی چه؟»، «چرا باید اخلاقی زیست؟»، «دیگران را چگونه اخلاقی کنیم؟» و ... معرفی کرد. ملکیان از شهریور ۱۳۹۲ مجدداً فعالیتهای خود را اعم از تدریس و سخنرانی آغاز کرد. به اعتقاد ملکیان، روشنفکران باید به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت سرگرم باشند. او میگوید: من نه دل نگران سنّتم، نه دل نگران تجدّد، نه دل نگران تمدّن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل. من دل نگران انسانهای گوشت و خون داری هستم که میآیند، رنج میبرند و میروند. سعی کنیم که اولاً: انسانها هرچه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند، به حقایق هرچه بیشتری دست یابند؛ ثانیاً هرچه کمتر درد بکشند و رنج ببرند و ثالثاً هرچه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند و برای تحقّق این سه هدف از هرچه سودمند میتواند بود بهرهمند گردند، از دین گرفته تا علم، فلسفه، هنر، ادبیات و همه دستاوردهای بشری دیگر. «عقلانیت و معنویت هم نباید بت جدیدی بشوند. همه چیز باید در استخدام انسان، برای کاستن از درد و رنجهایش باشد.» به اعتقاد ملکیان، نقطه قوت دین آن است که بر تحول درونی تأکید میکند و تحول بیرونی را منوط به تحول درونی میداند. بدفهمیهایی که از دین صورت میگیرد عبارتند از: ۱. دین داری را به معنای مالکیت حقیقت بگیریم؛ ۲. تعبد؛ ۳. تلقی صرفاً منطقی از بحث توحید؛ ۴. حجره حجره کردن دین و خلاصه کردن آن در یک یا چند حجره؛ ۵. مطلوبیت ذاتی قائل شدن برای عبادت و ۶. بی صداقتی. این بدفهمیها منشأ رفتارهای نادرست اجتماعی است. علل عقبماندگی ایرانیان مصطفی ملکیان به اولویت فرهنگ بر سیاست معتقد است و بنابراین وظیفه روشنفکر را بیشتر نقد فرهنگی جامعه میداند تا نقد سیاسی دولت. روشنفکران و مصلحان اجتماعی به جای اینکه همیشه مجیز مردم را بگویند و فکر کنند تمام مشکلات متوجه رژیم سیاسی است، باید از مجیزگویی مردم دست بردارند و به مردم بگویند چون شما اینگونهاید حاکمان هم آنگونهاند. حاکمان زاییده این فرهنگ اند، جامعهای که فرهنگش این باشد ناگزیر سیاستش هم آن میشود و اقتصادش هم آن میشود. خطاست که روشنفکران و مصلحان اجتماعی برای دست یافتن به محبوبیت اجتماعی مجیز مردم را بگویند و بگویند که مردم هیچ عیب و نقصی ندارند، چراکه رژیم سیاسی ناشی از مردم است و رژیم سیاسی بهتر به فرهنگ بهتر نیاز دارد. ملکیان در همین راستا به بیست عامل عقبماندگی ایرانیان از جمله پیشداوری، جزمیت و جمود، خرافهپرستی، همرنگی با جماعت، تقلید، تعبد، تلقینپذیری و شخصیتپرستی اشاره میکند.
حسین محی الدین الهی قمشهای فرزند استاد مهدی الهی قمشهای و طیبه تربتی در ۱۴ دی ماه ۱۳۱۸ (۴ ژانویه ۱۹۴۰) در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی را به ترتیب در دبستان دانش، دبیرستان مروی و دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران تا درجه دکتری به پایان برد و نیز تحصیلات حوزوی و سنتی را نزد پدر و استادان دیگر دنبال کرد. پدر وی فیلسوف، مجتهد، استاد دانشگاه، شاعر و مترجم برجسته قرآن بود و روانترین ترجمه فارسی قرآن از کارهای او است.] مهدیه الهی قمشهای نیز خواهر ایشان بود. قمشهای پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به کار تدریس در دانشگاه تهران و سایر مراکز آموزش عالی در داخل و بعدها خارج کشور پرداخت و در کنار آن به تألیف و ترجمه در زمینه عرفان و ادبیات و زیبایی شناسی مشغول شد. وی در سال ۱۳۵۸ قریب به یکسال نیز ریاست کتابخانه ملی ایران را عهده دار بود. قمشهای دارای همسر و دو فرزند، یک پسر به نام شاهد و یک دختر به نام شادی است. همسرش، پروین زندی، دارای درجه دکتری (.Ph.D) در رشته علوم و صنایع غذایی بوده و استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و مؤلف و مترجم کتابها و مقالات متعدد در زمینه علوم غذایی است. اهداف آموزشی الهی قمشهای هدف مهم زندگی الهی قمشهای، آشنا کردن انسانها، بخصوص جوانان و نوجوانان است با لذتهای متعالی که از زیبایی، دانایی و نیکویی سرچشمه میگیرند. وی این لذات را مائدههای آسمانی و غذای روح میداند و معتقد است که همه جنگها و فسادها در عالم در اثر بی اعتنایی به این مائدههای آسمانی است؛ لذات مادی، از آنجا که دارای انواع محدودیت است، همیشه مورد نزاع و کشمکش و دستمایه جنگها و استثمارها و استعمارها بودهاست؛ لذاتی که نهایتاً به خور و خواب و خشم و شهوت بازمیگردد. در تاریخ اروپا هزاران دوئل صورت گرفته و انسانها یکدیگر را به خاک افکندهاند تا بتوانند از ماهرویی که چندی بعد از کاه رویان خواهد بود، برخوردار شوند؛ و نیز سرزمین و مرتع و رودخانه و طلا و جواهرات و دیگر متاعهای دنیوی، همه مایه جنگ و خونریزی و بروز صدها صفت اهریمنی چون حرص و آز و نخوت و غرور و دروغ و تظاهر و تملق و عوام فریبی و امثال آن شدهاست. نظریه لذات متعالی میکوشد که سطح لذات مردمان را از فرود به فراز آورد و آن قلمرو زرین ادبیات، هنر و اخلاق است. آنجا بهشت است از آنکه کسی را با کسی پیکار نیست. اگر همه مردمان چون کیرکه گارد عاشق موتسارت شوند باکی نیست و دوئلی نخواهد بود. اینجا فلک بی پایان و نامحدود است و همه میتوانند هرآنچه نزدشان محبوب است با دیگران تقسیم کنند. هموار کردن راه رسیدن به این لذات از طریق ادبیات ارزنده کلاسیک، هدفی است که الهی قمشهای دنبال میکند و در آثار وی منعکس گردیدهاست. وقتی یک دانه ی گیاه میکاری، هزاران هزار دانه میشود، همه اش برای تو.وقتی یک گل به کسی میدهی، هزاران هزار گل از دیگران میگیری؟ می دانی عزیز ، تو روی گنج داری زندگی میکنی و امیدوارم این را بدانی. الهی قمشه ای کسی که بینایی را خلق کرده است، یقینا بیناست . یک کور نمی تواند بینایی را خلق کند. پس او تو را می بیند. از او کمک بخواه الهی قمشه ای احوال پرسي هاي ما بصورت تعارف درآمده و سريع تمام مي شود ولي وقتي مي گوييم حال تو چطوره؟ يعني واقعاً دلم مي خواهد بدانم و مي خواهم بيايم در زندگي تو و بدانم چه نيازي داري؟ ما اگر واقعا حال هم را بپرسيم خيلي ازمشكلات حل مي شود. الهی قمشه ای آدم فقط وقتي گول مي خورد كه صاف نيست وگرنه نمي شودكه انسان فرق دروغ با راست رانفهمد چون دروغ خيلي طعم و بو و مزه اش با راست فرق مي كند بوي كبر و بوي حرص و بوي آز درسخن گفتن بيايد چون پياز ،آنچان كه اگر شامه ظاهري ماسالم باشد بوي پياز را مي توانيم تشخيص دهيم اگرشامه باطني ما هم سالم باشدمي توانيم تشخيص دهيم و مي توانيم اطلاعات رابگيريم . الهی قمشه ای الهی قمشهای اگرچه با مبانی بسیاری از هنرها چون موسیقی و نقاشی و معماری و تئاتر آشناست، اما هیچ هنری را به طور خاص دنبال نکردهاست. گاهی خوشنویسی میکند به شیوه استادان قدیم و گاهی نقاشیهایی به شیوه کاملاً مدرن میکشد که بیشتر ترکیب رنگ و ایجاد حال و هوای بعضی مناظر طبیعی یا ماورایی است. مکرر گفتهاست که نقاش نیستم اما این نقاشیها را برای آن میکشم که شاید آنان که هستند نکتههای مورد نظر او را دربارهٔ نقاشی به تحقق برسانند. در مردادماه ۱۳۷۳ بنا به دعوت گالری بامداد، نمایشگاهی از آثار هنری الهی قمشهای تشکیل شد که مورد بازدید و استقبال شرکت کنندگان قرار گرفت. در شناخت ماهیت موسیقی و بخصوص از دیدگاه عرفانی و انعکاس آن دیدگاهها در ادبیات فارسی و ادبیات جهان مطالعات خوبی داشتهاست. گاهی هم به مصداق سخن یکی از اساتید سه تار که گفته بود فقط برای کسی بزند که لااقل زخمهای به سیمی زده باشد با بعضی سازها مانند تار و سه تار و غیره ملامساتی دارد نه برای نواختن بلکه برای فهمیدن نکتهها. نقد هنر از رشتههای مورد علاقه وی بوده و در آن مطالعات گستردهای، بخصوص در آثار مغرب زمین دارد و معتقد است نقد هنر غیر از هنر است و ضرورتی ندارد کسی که به نقد نقاشی یا معماری میپردازد خود هنرور یا معمار یا نقاش باشد. نقد هنر بخشی از فلسفهاست که به زیبایی شناسی اختصاص دارد. او ارتباط نزدیکی با هنرمندان تئاتر و سینما، خوشنویسان، نقاشان و موسیقی دانان داشته و در نوشتهها و سخنرانیهای خود به ترویج زیبایی و حتی تشکیل وزارت زیبایی اشاره کردهاست. یکی از استادان موسیقی گفتهاست من هیچ سخنرانی از الهی قمشهای نشنیدم که مطلبی دربارهٔ موسیقی در آن نباشد. گاه اصحاب سینما و تئاتر با او بیشتر در آنچه به ادبیات و فلسفه هنرشان مربوط میشود مشورت میکنند.
بابک فردوسی 32 سال دارد و فارغ التحصیل دانشگاه واشنگتن و موسسه فن آوری پرآوازه ماساچوست (MIT) است. او متعلق به گروه معدودی از مهندسان نخبه است که در دهه اخیر پروازهای فضایی ناسا را هدایت می کنند. فرود موفقیت آمیز کاوش گر ناسا بر مریخ نه تنها این سازمان را به دستاوردی مهم در زمینه فن آوری رساند، بلکه چهره ای کاملا جدید و غیرمتداول به ناسا بخشید و دانشمندان مسئول این پروژه را نیز تبدیل به ستارگان دنیای مدرن کرد. بابک فردوسی، مهندس پرواز ایرانی-آمریکائی ناسا در جریان فرود آوردن کاوشگر ناسا به نام «کنجکاوی» (Curiosity) به مریخ توجه بسیاری را به خود جلب کرد. شهرت فردوسی نه تنها به دلیل سهیم بودن او در این موفقیت علمی، بلکه مدل موی غیرمتداولش بوده است. موهای او که در دو سمت سرش با طرح چند ستاره تراشیده شده با رگه های آبی و قرمز در وسط سرش، حدس زدن در مورد شغل او را کمی سخت می کند. تا به حال کارمندان ناسا به این شهرت داشتند که تنها در رشته تخصصی خود تبحر دارند و در دیگر زمینه ها، از جمله روابط اجتماعی بسیار ناتوان و یک بعدی هستند. پس از پخش زنده فرود آوردن کاوشگر ناسا از مرکز کنترل ناسا، این تصویر کلیشه ای ناگهان تغییر کرد. این بار تنها متخصصان و دانشمندان نبودند که به مناسبت این موفقیت در تاریخ بشر شادی کردند. حدود 910 هزار کاربر اینترنتی خبرهای مربوط به «کنجکاوی» را در توئیتر دنبال می کنند، 250 هزار نیز در فیس بوک به گروه طرفداران این مریخ نورد پیوسته اند. به شهرت رسیدن بابک فردوسی نیز سریع و غافل گیرکننده بود. دنبال کنندگان او در توئیتر در مدتی کوتاه از 200 نفر به 46 هزار نفر رسیدند. او خود نیز از این استقبال وسیع در اینترنت تعجب کرده و در گفت و گویی با روزنامهلوس آنجلس تایمز می گوید: «هیچ وقت فکر نمی کردم که مدل مو بتواند برای فضانوردی اینقدر مفید باشد. اما اینکه موهای من باعث می شود که جوانان تصور جذابتری نسبت به علم داشته باشند، مرا خوشحال می کند.» موفقیت یک ایرانی در پروژه مهم سازمان فضایی ناسا علاوه بر جهانیان ایرانیان را به وجد آورد و با یک جستجوی کوتاه در موتور های جستجو مشخص است که ایرانیان چقدر این خبر و این موفقیت علمی را پیگیری کرده و همچنین به ایرانی بودن بابک فردوسی افتخار کرده اند.
پروفسور توفیق موسیوند که در خارج از ایران Tofy Mussivand نامیده میشود، در روستای ورکانه استان همدان چشم به جهان گشود. او که در دوران کودکی و نوجوانی مجبور به چوپانی بود شبهای تابستان که روی پشت بام دراز میکشید، مدتها به آسمان و ستارگانی که به او چشمک میزدند خیره میشد، به دلایل آفرینش جهان فکر میکرد. دکتر موسیوند از همان کودکی نیز مشتاق خواندن و یادگیری چیزهای جدید بود و همین ویژگی به او کمک کرد که از محیط روستا خارج شده و ابتدا به دانشگاه تهران و سپس با بورسیهای که به دست آورد به دانشگاه آلبرتا کانادا برسد. البته او کسی نیست که گذشته خود را انکار کرده یا از آن احساس پشیمانی کند، به همین دلیل وقتی برای همایش بینالمللی بوعلیسینا بعد از ۳۷ سال به ایران سفر میکند چنین میگوید: «آمدهام تا سرى به زادگاهم، ورکانه، بزنم و گله گوسفندها را ببینم و به آسمان صاف و پرستاره خیره بشوم و یک بار دیگر به سالهاى دور کودکىام بازگردم و آن نقطه عزیمتى را بیابم که هرگز فراموشش نکرده و نمىکنم. راستش من با یاد کودکى آرامش پیدا مىکنم. آنجا هم همیشه دنبال خاطراتى بودهام که در دنیاى مدرن و پیچیده به من آرامش بدهد که آنها را در چوپانى و همان شبهاى مهتابى مىیافتم. چوپانى انسان را به اصل خود و خدا و طبیعت نزدیک مىکند». او سالهای ابتدایی در کانادا را به یادگیری زبان، تحصیل در طول روز و کار طاقتفرسا در شب به عنوان یک ظرفشوی گذراند تا توانست از دانشگاه در رشتههای مدیریت و مهندسی مکانیک فارغالتحصیل شود. در دهه ۱۹۷۰ سمتهای متعددی را به عنوان یک مهندس برعهده داشت تا زیربنای یک آلبرتای جدید را پیریزی کند. بعد از نقل مکان با همسر و دو پسرش به کلیولند در اوهایو بود که دوباره سوالات مربوط به رمز و راز جهان به سراغش آمده و او را به بازگشت به دانشگاه و تحصیل علوم پزشکی در دانشگاه آکرون و کالج پزشکی شمال شرقی دانشگاه اوهایو مشتاق کرد. در این زمان بود که تلفیق علوم مهندسی و پزشکی به او کمک کرد تا به دانش نوینی در زمینه اعضای مصنوعی دست یافته و بتواند بعد از مدتی قلب مصنوعی انسان را اختراع کند. بعد از سه سال کار در کلینیک کلیولند، دکتر ویلبرت کئون از انستیتو قلب اوتاوا از او درخواست کرد تا سرپرستی تیم قلب مصنوعی انستیتو را برعهده بگیرد. آنجا بود که چوپان سابق توانست فنآوری قلب مصنوعی خود را گسترش داده و آن را به استانداردی برای آینده تبدیل کند. از آن به بعد بود که شهرت وی عالمگیر شد و وی ریاست بسیاری از هیئتهای علمی و تخصصی و سمت استادی رشتههای جراحی و مهندسی در دانشگاههای اوتاوا و کارلتون را برعهده گرفت. دکتر موسیوند اختراعات بسیاری را به ثبت رسانده است که مهمترین آنها عبارتند از: قلب مصنوعی کنترل از راه دور که پس از قرار گرفتن در بدن بیمار میتوان از طریق ماهواره، اینترنت و تلفن از وضعیت آن و همچنین وضعیت سلامت بیمار آگاه شد و امکان ارسال برق به آن بدون ایجاد سوراخی در بدن، از طریق سیستم الکترومغناطیسی فراهم است. ثبت اطلاعات ژنتیکی به وسیله استفاده از اثر انگشت بدون نیاز به خونگیری و تنها از طریق انگشتنگاری و ساخت زیرپیراهنی که میتواند فشار خون و کارکرد قلب را در کسانی که قلبشان خوب کار نمیکند، کنترل کند از دیگر اختراعات این دانشمند ایرانی است. از تمامی این افتخارات و اختراعات که بگذریم داستان زیباترین هدیهای که پرفسور موسیوند دریافت کرده نیز بسیار خواندنی است. او این داستان را چنین نقل میکند: «طبق قوانین مرسوم کانادا هدیه دادن به پزشکان و هدیه گرفتن از آنها ممنوع است. یک روز دیدم شخصى از شبکهای کانادایی به دفتر کارم در بیمارستان اوتاوا آمد و بستهاى را جلوى من گذاشت که از گرفتنش امتناع کردم. آن شخص خیلى اصرار داشت و همین باعث شد که بسته را باز کنم. هفت حلقه فیلم از همدان و زادگاهم روستاى ورکانه بود که خودشان تهیه کرده بودند. گریهام گرفت و به این فکر کردم که چطور براى یک شبکه کانادایى این قدر زادگاه من و آن خانه محقر سنگى اهمیت داشته که هزاران کیلومتر را طى کنند و از آن فیلم بسازند. آنها این کار را کرده بودند که بدانند واقعا من یک چوپان در درههاى کوه الوند بودهام و این به جرات مهمترین هدیه زندگى من بود». دکتر موسیوند رسالت خود را چنین شرح میدهد: «برای من آنچه مهم است خدمت به بشر است نه تنها به مردم کشورم بلکه به مردم تمام دنیا. در واقع جز این نیز نباید باشد، رسالت من به عنوان یک پزشک، کمک به بیماران، تعلیم و تربیت پزشکان دیگر و اینبار ابداعات و اکتشافاتی است که بتواند به نوعی به بشر کمک کند.
غلامحسین ابراهیمی دینانی (زاده ۵ دی ۱۳۱۳ برابر ۲۶ دسامبر ۱۹۳۴ در روستای دینان، از توابع درچه، خمینی شهر اصفهان)، فیلسوف ایرانی است. عمده شهرت وی به علت پژوهش در حکمت اشراق و سهروردی و احیای آن در سالهای اخیر است. وی با بررسی تمامی آثار و نوشتههای شیخ شهاب الدین سهروردی تا کنون چندین کتاب مهم در رابطه با فلسفه و افکار این فیلسوف ایرانی نگاشتهاست. هم اکنون استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس، دانشگاه مذاهب اسلامی و دانشگاه آزاد اسلامی به تدریس فلسفه اشتغال دارد. ابراهیمی دینانی همچنین عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. او در سال ۱۳۸۴ با کتاب دفتر عقل و آیت عشق، ۱۳۸۵ با کتاب درخشش ابن رشد در حکمت مشاء و ۱۳۸۹ با کتاب فلسفه و ساحت سخن برنده جایزه کتاب سال شد. دینانی در مدرسه حجتیه قم به تحصیلات حوزوی پرداخته و در آن مدت سید علی خامنهای از افراد هم بحث و هم حجرهای اش بودهاست. وی همچنین از شاگردان سید روحالله خمینی و علامه طباطبایی بوده و شاهد مباحث فلسفی هانری کربن و علامه طباطبایی بودهاست. کتابهای خرد و خردورزی، گفتار حکیم و آینههای فیلسوف و چندین مجلد کتاب و نشریه دیگر دربارهٔ جایگاه فلسفی او است. تا به حال چندین مقاله و فیلم مستند نیز دربارهٔ این فیلسوف، نوشته و ساخته شدهاست. کلاسهای آزاد وی جهت دانشجویان فلسفه و محققین و علاقهمندان مطالعه آزاد فلسفه اسلامی در انجمن حکمت و فلسفه ایران برقرار است. غیر از کلاسهای دانشگاهی و آزاد، دینانی سلسله درسهایی با عنوان معرفت در شبکه چهار تلویزیون ایران دارد. نظرگاهها دربارهٔ دینانی در زیر نظرگاههایی از بعضی محققین دربارهٔ دینانی وجود دارد. کتابهای خردوخردورزی، سرشت و سرنوشت، گفتار حکیم، شعاع شمس و آینههای فیلسوف توسط اساتید و نویسندگان فلسفی، دربارهٔ مقام علمی او به عنوان یک فیلسوف نوشته شده. «در صد و بیست و هفتمین شماره هفتهنامه پنجره با آثار و گفتارهایی از احمد احمدی، رضا سلیمان حشمت، غلامرضا اعوانی، کریم فیضی، علی اوجبی، دکتر سعید انواری، حسن سیدعرب و اسماعیل منصوری لاریجانی به روش، منش و جایگاه فلسفی دینانی میپردازد». دینانیِ، فیلسوفی است که آرای اش منحصر به خود اوست و از پس سالها تحصیل حوزه و دانشگاه و تفکر و تعمق، شناخت و تسلط ویژهای در فلسفه شرق و غرب دارد، اما از پنجره یک فیلسوف اسلامی به جهان نگاه میکند. او نوع چینش فلاسفه غرب و شرق را نه به جغرافیای زمین و یا نوع دین میداند، بلکه آنها را در نهایت به دو دسته اشاعره و معتزله تقسیم میکند.[۱۶] هرچند به عنوان یک فیلسوف اسلامی، آرای او بسیار متأثر از ابوعلی سینا، ملاصدرا و سهروردی است اما نظریات شخصی بسیاری به فلسفه اضافه نمودهاست. به اعتقاد علی اوجبی نویسنده خردوخردورزی، انتشار کتابهایی چون ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام و دفتر عقل و آیت عشق، مهمترین آثار این فیلسوف ژرفاندیش است که او (دینانی) را از تمامی اندیشمندان معاصر ممتاز میسازد. او به فلسفه به مثابه موجود زنده واحد و نه اجزای جدای از هم و به منزله یک جریان سیال و پویا و نه رودهای مستقل و جدای از هم نگاه میکند. اما همکار و دوست قدیمی وی دکتر سید یحیی یثربی اخیراً در نقدی بر کتاب «درخشش ابن رشد در حکمت مشاء» بر آنند که دینانی کمتر از توان فلسفی خود بهره برده به نوعی روزمرگی دچار شدهاند سرباز عقل دینانی میزان سنجش و درک هر چیزی را عقل میداند، حتی درک انسان از خدا را. دینانی را میتوانی فیلسوفی از تبار معتزله و عقل گرا دانست که به اشراق معتقد است و در عین حال فیلسوفی است متاله و اهل حکمت متعالیه و آشنا به تمامی جوانب عرفان. دینانی کتابی دارد با نام دفتر عقل و آیت عشق که در آن به جایگاه عقل در حکمت و فلسفه پرداخته و از عقل دربرابر عقاید اشاعره دفاع کرده و به نقد اندیشههای فلاسفه و عرفای شرق و غرب در این مورد میپردازد و در نهایت آرای خود را ارائه مینماید و عشق را فرایند درک ژرف عقلی و خواست براثر شناخت عمیق میداند و تعارضی بین این دو نیست و هیچکدام آن یکی را نفی نمیکند، بلکه عشق حقیقی رااز مسیر عقل میسر میداند. به او القابی چون «سرباز عقل» نیز نسبت داده میشود
محمدرضا شجریان (زادهٔ ۱ مهر ۱۳۱۹ مشهد) موسیقیدان، آهنگساز، خواننده و خوشنویس اهل ایران است وی از برجستهترین هنرمندان موسیقی سنتی ایرانی است و آلبومهای بسیاری را در این زمینه منتشر کرده است. او به دلیل نوع صدا و سبک مخصوص به خود و تصنیفهای ملی میهنی که اجرا کرده، شناخته میشود. سایت انجمن آسیا وی را پرآوازهترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی، روزنامهٔ ونکوور سان او را یکی از مهمترین هنرمندان موسیقی جهان و همچنین رادیوی عمومی ملی (NPR) در سال ۲۰۱۰ وی را یکی از ۵۰ صدای برتر جهان معرفی کردهاست. محمدرضا شجریان، رئیس کنونی شورای عالی خانه موسیقی ایران بنیانگذار گروه شهناز و مبدع چند ساز موسیقی میباشد. همچنین از فرزندان محمدرضا شجریان، همایون و مژگان در زمینهٔ موسیقی فعالیت دارند. شجریان در قرائت قرآن نیز فعالیت داشته و دعای ربنا معروفترین تلاوتهای قرآنیِ اوست. خوانندگان سرشناسی چون ایرج بسطامی، شهرام ناظری، حسامالدین سراج، حمیدرضا نوربخش و پسرش همایون از شاگردان شجریان هستند. محمدرضا شجریان، یکم مهر ۱۳۱۹ در مشهد زاده شد. خواندن را از کودکی با همان لحن کودکانه آغاز کرد. از کودکی، با توجه به استعداد و صدای خوبش، تحت تعلیم پدر، که خود قاری قرآن بود، مشغول به پرورش صدای خویش شد خوشنویسی محمدرضا شجریان علاوه بر آوازخوانی، علاقهٔ زیادی به خوشنویسی ایرانی دارد. او از سال ۱۳۴۴ به فراگیری خط نستعلیق نزد ابراهیم بوذری و حسین میرخانی پرداخت. او در حال حاضر دارای درجه ممتاز در خط نستعلیق میباشد. محمدرضا شجریان در سال ۱۳۸۹ آثار خطاطی خود را در نمایشگاهی در تالار وحدت به همراه منتخبی از خوشنویسان معاصر به نمایش گذاشت قدردانی و جوایز جوایز یونسکو و گرمی در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش میکوشد اهدا میشود. پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتحعلیخان خواننده قوالی از پاکستان دریافت کرده بود. محمدرضا شجریان در سال ۲۰۰۶ نشان موتزارت را از سازمان یونسکو دریافت کردند. محمدرضا شجریان ۲ سال به خاطر آلبومهای فریاد و بی تو به سر نمیشود، نامزد جایزه گرمی شد. جایزه گرمی معتبرترین جایزه موسیقی در آمریکا میباشد. هرساله ۵ کاست از بخش موسیقی کلاسیک برای نامزدی این جایزه معرفی میگردند. نشان شوالیه نشان شوالیهٔ ملی لیاقت در آیینی رسمی، شامگاه دوم تیر ۱۳۹۳ (۲۳ ژوئن ۲۰۱۴) در سفارت فرانسه در تهران به شجریان اهدا شد. در این آیین؛ شجریان نشان عالی وزارت فرهنگ و هنر دولت فرانسه را از برونو فوشه، سفیر فرانسه در تهران دریافت کرد و نامش در رتبه کسانی که این نشان را از دولت فرانسه دریافت کرده؛ ثبت شد. در این آیین؛ کنار شجریان چهرههایی فرهنگی چون محمود دولتآبادی، جواد مجابی، محمد سریر، حمیدرضا نوربخش، عباس کیارستمی، لیلا حاتمی، سیمین بهبهانی و شاهرخ تویسرکانی حضور داشتند. تاکنون از ایران محمود حسابی (بنیانگذار فیزیک و مهندسی نوین در ایران)، عباس کیارستمی (کارگردان مطرح سینما)، پری صابری (کارگردان تئاتر)، جلال ستاری (اسطورهشناس)، محمدعلی سپانلو (شاعر)، لیلا حاتمی (بازیگر سینما)، شهرام ناظری (دیگر خواننده مطرح موسیقی ایران) و محمود دولتآبادی (نویسنده مطرح) این نشان را دریافت کردهاند. محمدرضا شجریان و شهرام ناظری تنها خوانندگانی هستند که تاکنون این جایزه را دریافت کردهاند. جایزه بیتا از محمدرضا شجریان به عنوان استاد آواز ایرانی در مراسم متعددی اجلال شدهاست از جمله در جمعه ۲۸ آبان ماه ۱۳۸۹ مراسمی با نام «سومین سال بزرگداشت ادب و هنر پارسی» در دانشگاه استنفورد آمریکا برگزار شد که طی آن جایزه بیتا به دست بنیانگذار آن بیتا دریاباری که همسر سابق امید کردستانی یکی از مدیران ارشد شرکت گوگل است به محمدرضا شجریان استاد موسیقی ایرانی رسید. در این مراسم جایزه «بیتا» به محمدرضا شجریان که طی سالیان متمادی کنسرتهای زیادی را در داخل ایران و کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا برگزار کردهاست به دلیل تلاش فراوانش برای حفظ و ترویج موسیقی ایران اهدا شد. در این مراسم محمدرضا شجریان پس از دریافت جایزه پشت تریبون قرار گرفت و ضمن تشکر از دانشگاه استنفورد و بیتا دریاباری به سوالات جمع حاضر در سالن که بیشتر ایرانی بودند پاسخ داد. جایزه بیتا را بخش مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد بنیان نهاده است و در نخستین سال، سیمین بهبهانی نویسنده و غزلسرای معاصر ایرانی این جایزه را دریافت کرده بود. از دیگر مشاهیری که جایزه بیتا به ایشان رسیده میتوان هوشنگ سیحون و بهرام بیضایی و احسان یارشاطر را نام برد محمدرضا شجریان در پیام ویدیویی برای تبریک نوروز ۱۳۹۵ با چهرهای دگرگونه و موهای بسیار کوتاه حاضر شد. برخی سایتها از ابتلای او به سرطان کلیه خبر دادند. خود من هم با یک میهمان ۱۵ سالهای سالهاست که آشنا هستم و دوست شدیم با همدیگر و الآن هم من به خاطر همان اینجا ایستادهام و طبق دستور ایشان موهای سرم را هم کوتاه کردم و بچهٔ حرفگوشکنی شدم و چند وقت دیگر هم در اینجا هستم، چون آرامش خوبی دارم و خیلی راحتم اینجا، برای اینکه با این میهمان بتوانیم به تفاهم برسیم انشاءالله. به تفاهم که رسیدیم، راه میافتم میآیم به سراغ شما هممیهنان عزیزم و کارهای هنریام را دنبال خواهم کرد. تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت ازرده گزند مباد سلامت افاق همه در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جایزه جهانی گوهرشاد برای بانوی جراح محلاتی لعبت گرانپایه فرهیخته داخلی و متخصص جراح عمومی است که به عنوان عضو هیأت علمی و استادیار گروه جراحی در بخش جراحی 4 بیمارستان سینا مشغول به کار میباشند؛ وی از سال 90 طی دعوتی که از طرف نظام پزشکی داشته، آرزویش اجابت شده و در گروه مدد «مجمع داوطلبان درمانگر» حضور یافته است، مجموعه افراد در تخصصهای مختلف داوطلبانه بدون هیچ دریافتی به مناطق محروم اعزام و اقدام به ویزیت و جراحی رایگان نمودند. این بانو تا سال 95 حدود 27 سفر به مناطق محرومیت داشته که در آن بیش از 54هزار ویزیت رایگان و بیش از 1500 جراحی رایگان در زمینه جراحی زنان ارتوپدی اورولوژی، چشم و گوش و حلق و بینی و دندانپزشکی انجام شده است؛ ضمن این سفرها در مناطقی مثل ورزقان که دچار زلزله شده بود، همکاران اقدام به تهیه لباس و نان نمودند. آرزو و همت والای این فرد در امر آموزش و آگاهی رسانی بانوان در مورد شایعترین و مرگ آور ترین بیماری آنها یعنی سرطان سینه قابل تقدیر است. وی در راستای اجرایی کردن این آرزو؛ در سال 86 کانون سبا (سلامت بانوان ایران) را به ثبت رسانده و تا سال 95 بیش از 65 کارگاه آموزشی اسکرینینگ سرطان پستان در تهران و سایر استانهای کشور برگزار کرده است.